کابل ناتهـ، Kabulnath



 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

Deutsch
هـــنـــدو  گذر
آرشيف صفحات اول
همدلان کابل ناتهـ

دريچهء تماس
دروازهء کابل

 

 

 

 

 

 
 

               آرش آذیش

    

 
گزارش

 

 


سرمه ریگ، نه!
براده ی آهن است و ریز شیشه
که خون رگ هایم را انباشته
خون نه !
قطران است گویی
که به کندی در رگ هایم می چرخد
برای آن جغرافیای خوب
و تاریخِ تاریک
برای انسان آن اقلیم نفرینی
نفس هایم
بوی زغال مرطوبِ بدسوز
بوی لاشه ی در حال تجزيه
بوی نومیدی گرفته است
این اندوه نیست
احتضار اشتیاق است
مرگِ عشق است !
دست‌ هایم زايده های
آویخته بر شانه هایم
پاندول های
تکرارِ اهانت اند
هوشِ عفن زده ام
با زشت ترین دشنام ها
- دل داری های مذموم -
مسخره ام می کند
تداوم این بازی
سرسام ام کرده
کاش بشود مغز
و قلب ام را برای خوابی بی پایان
به تعطیلات بفرستم
کاش این جبن
بگذارد بروم...

آرش آذیش
 

بالا

دروازهً کابل

الا

شمارهء مسلسل   ۳۸۸       سال هــــــــــــــــفدهم      سرطان ۱۴۰۰      هجری  خورشیدی    شانردهم  جولای   ۲۰۲۱