کابل ناتهـ، Kabulnath



 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

Deutsch
هـــنـــدو  گذر
آرشيف صفحات اول
همدلان کابل ناتهـ

دريچهء تماس
دروازهء کابل

 

 

 

 

 

 

 

۱

 

 

 

۲

 

 

۳

 

 

۴

 

 

 

۵

 

 

۶

 

 

۷

 

 

۸

 

 

۹

 

 

 

۱۰

 

۱۱

 
 

               نصیرمهرین

    

 
افغانستان و دموکراسی
۱۲

 


ره آورد های این "دموکراسی"
"جامعه مدنی چی معنی؟
حقوق بشر چی معنی؟..."
۸
یاد آوری:


در متنی که برای چاپ کتاب افغانستان و دموکراسی، ترتیب شده است، برای توضیح مستندِ موضوعات مطرح شده در برگهای پیشین، برخی اسناد در پایان کتاب آورده شده اند. اما در اینجا این پیوست ها را در پایان قسمت های آوردم که انتشار یافته اند. سه پیوست در قسمت های پیشین منتشرشده است.
(ن.م)

چهار
عزیز رفیعی. کابل. بیست وسوم ماه می سال 2019 ·
برای اقتدار و خشونت برنامه ریزی می‌شود


"هژده سال گذشته فرصت طلایی برای بازاندیشی سیاستمداران و اعتلای کشور بود. برخلاف توقع، عقده گشایی‌های تاریخی و پلانگذاری برای دوام و تکرار سیستماتیک جنایات گذشته، سبب شدند تا فضا تنگ‌تر و کینه توزی بیشتر گردد. ملت مظلومی که باید برای درک بیشتر همدیگر طرح می‌ریخت؛ برای حذف و سرکوب بیشتر همدیگر در برنامه ریزی شد. نتیجه چنان برآمد که انسانیت، برابری، همدیگرپذیری و پیشرفت لقمه‌های چربی شدند در گلوی وحشت، دشمنی، کینه توزی و عقب گرد. یعنی افغانیت، اسلامیت و دموکراسی نتوانستند پاسخی برای بن بست بیابند. از دولت اسلامی تا امارت، تا جمهوریت و تا حکومت وحدت ملی همه برای از هم پاشاندن به کار افتادند تا برای به هم پیوستاندن.
اکنون که در سخت ترین روزگار هستیم، هنوز برای اقتدار و خشونت برنامه ریزی می‌شود تا برای تساهل و برابری. خانۀ ملت هم به "بدخانۀ" تبدیل می‌شود که در آنجا می‌توان تن، جان، عزت و شرف را، هم خرید و هم به حراج گذاشت. خلاصه ملتی "گدا متکبری" که نان ندارد اما سرمایه‌دار دارد، ملتی که حکومت ندارد اما سیاستمدار دارد، ملتی که آینده ندارد اما تاریخ دارد، ملتی که فکر ندارد اما متفکر دارد؛ مستحق همین سرنوشتی‌ست که در آن هست.
ای داد و بیداد!"
*

پنج
دولت دولت یار. وین. اطریش.
جامعه ي بي خرد قطعا جامعه بي آبرو، جامعه بدبخت

"بحران سازي و كشمكش ميان دو قطب و دو فرهنگ در افغانستان؛ فرهنگِ مشاركت و فرهنگِ تقلب:
سنت و الگوي رفتاريِ حاكم در سياست افغانستان هنوز همان سياستِ سلطه مطلق قومي و انحصار قدرت تاريخي است. علي رغم دو دهه تجربه نظام ظاهرا دموكراتيك در افغانستان، تأسيس قانون اساسي حاوي حقوق برابر شهروندي و تجربه چندين انتخابات واقعيت اما اين است كه سياست در افغانستان تهي از عقلانيت و پر از انگيزش هاي قومي و غريزه قبيلوي است. به يك تعبير مي توان گفت كشمكش هاي سياسي در افغانستان ميان دو قطبِ متضاد صف بندي شده است. قطب اول كه با پشتوانه "روايت تاريخي" و قدرتِ متصلبِ ساختاري در صدد بازتوليد استبداد قومي و استحكام هويتِ به اصطلاح "قوم فاتح" است، با تمام توان تلاش مي كنند جلوي نهادينه سازي دموكراسي، برابري، شايستگي، عدالت اجتماعي، رعايت حقوق برابر شهروندي و انتخابات شفاف را بگيرند. اين قطب در گذشته دروغين، خونين و پر از نكبت و جنايت شان گير مانده و با چنگ و دندان در تداوم آن مي كوشند. اين قطب آرمان پشتونستان بزرگ، پشتون به عنوان مالكِ افغانستان و برادر بزرگ، حاكميتِ دولت به مثابه ناموسِ قوم و حاكمِ كشور به مثابه نماد تداومِ برتري و سمبلِ قومِ هميشه فاتح است. از اينرو اين قطب از انتخابات شفاف و چرخش قدرت چونان كابوس ترس داشته و به تقلب به عنوان آنتي مشاركت سياسي توسل جسته اند. براي اين گروه حاكم رنج مردم، فقر مردم، اراده مردم، درد مردم، آينده مردم و سرنوشت مردم اساسا مسئله نيست و حتي به قيمت كشتار و خون ريزي بحران سازي مي كنند. براي اين ها رأي مردم نه به عنوان اراده، خواست و شخصيت مردم بلكه به عنوان يك كاغذ ريخته شده در سطل آشغال معنا مي شود. (براي جلوگيري از برداشت اشتباه و بهانه قوم گرايان مغرض بايد تذكر بدهم كه منظور من از پشتون و قوم معناي سياسي آن به مثابه برساخت ناسيوناليستي مورد نظر است نه قوم به معناي فرهنگي و اجتماعيِ آن كه در اين معنا من هم خودم را پشتون و هم سرنوشت با هم وطنان محروم پشتونم مي دانم)
قطب دوم نيروهاي پراكنده ي است كه دغدغه انسانيت، آزادي، عدالت و دموكراسي را دارند. اين قطب مي خواهد افغانستان جديد تولد يابد؛ افغانستاني كه در آن قوميت معيار هويت و تخصيص ارزش ها نبوده بلكه فرديت و هويت طبقاتي- اقتصادي مقياس و ميزان آزادي و عدالت باشد. اين قطب شوربختانه هنوز هويت سياسي و بدنه اجتماعي ثابت ندارد اما به صورت پراكنده در قالب اعتراضات شبه اومانيستي در ميان جوانان و زنان خود را نشان مي دهد..."
*
شش
کار کرد نهاد عدلی
نمونۀ استیناف غور
در حاشیۀ گپ های رییس محکمه استیناف غور که گفته است:
"جامعه مدنی چی معنی؟
حقوق بشر چی معنی؟


کُـلش کارهای اشتکانه( طفلانه) است، همی کافرها و مشرک ها در بین ما کار میکنه و ما را در به در کرده"
چندی پیش در راستای یادداشت برداشتن از موضوع چالش فساد در افغانستان، گزارش پایان توجه ام را جلب نمود:
" نهادهای کلیدی غور در درجۀ اول فساد قرار دارند"
". . . در گزارشى که ازسوی این دستۀ تحقیق کننده به نشررسیده؛ ریاست معارف، ریاست څارنوالی استیناف، محکمه استیناف، قوماندانی امنیه، ریاست صحت عامه، شاروالی، ریاست عدلیه، ریاست زراعت و مالداری و اداره ولسوالی ها، از جمله ادارات آلوده به فساد در درجه اول گفته شده اند. . ." (محمد حسن حکيمى، فيروزکوه (پژواک،١٨ دلو٩٣ 2015-02-08 )
وقتی از آلوده گی این عناصر به فساد و مردم آزاری آگاهی می یابیم، وقتی زمینه های پرورش و بستر رویش آنها را در نظر می آوریم، وقتی ایجاد موانع برای آشنایی مردم با حقوق بشر و درک و فهم از مدنیت را می بینیم؛ در پاسخ به گپ های حاکی از بی عقلی و پس مانده گی رئیس، نشان دادن این راه بهترتشخیص می شود، که حقوق انسانی در جامعۀ ما بیشتر توضیح شود.
بیست وپنجم اپریل 2015


ادامه دارد
 

بالا

دروازهً کابل

الا

شمارهء مسلسل     ۳۸۱          سال هــــــــــــــــفدهم      حمل ۱۴۰۰      هجری  خورشیدی       اول اپریل ۲۰۲۱