کابل ناتهـ، Kabulnath



 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

Deutsch
هـــنـــدو  گذر
آرشيف صفحات اول
همدلان کابل ناتهـ

دريچهء تماس
دروازهء کابل

 

 

 

 

 

 
 

               دکتر حمید هامی

    

 
پیش‌بینی مرگ و آخرین تهمری سرتاج موسیقی در رادیو کابل

 

 

تهمری نوعی ویژه از موسیقی کلاسیک است که در آن آوازخوان بیشتر بر جنبه های احساسی و عاطفی تمرکز می کند.
واژۀ تهمری یا خرامیدن، از ریشۀ "تمکنا یا چمکنا"ی اردو آمده که رفتاری موزون توأم با رقص و آوازخوانی و یا کوتاهتر همانا خرامیدن معنا می‌دهد. گردش های گلو در تهمری برخلاف خیال خوانی، نرم تر است و از تهان زدن در آن استفاده نمی شود. با آن که می گویند که قدیمی ترین تهمری به قرن ۱۹ و به دربار نواب واجد علی شاه در لکهنو می رسد؛ اما تهمری ریشۀ به مراتب قدیمی تر در قرن ۱۵ هم دارد.


تهمری در آغاز نوعی آهنگِ ویژۀ زنان بود و به همان سبب است که گردش های گلو در تهمری برای مرد ها ثقالت می کند و باید آواز خود را نرم و لطیف بسازند تا کمال بیشتری نشان داده باشند.
تهمری هم مانند خیال، آستایی و انتره دارد. استایی در این تهمری که در راگ کوشک دونی، سروده شده، چنین است:
ستمگر! تیری لیی مینی لاکهون کی بول سهی
ستمگرا! به خاطر تو بارِ گپِ صد ها هزار را کشیدم


با آن که استاد بزرگ بر انتره های تهمری نیز تسلط کامل داشت، اما در این ثبت به جای انتره ها، بیت هایی را بیشتر در مورد بیماری و مرگ رسانیده و دلیلش هم این که از یک سو به شنونده هایش در افغانستان آن را سروده، و از سوی دیگر در همان شب و روز بیمار قلب بود و شاید روحش پیام داده بود که برای آخرین بار در رادیوی کابل اجرا می کند.
این تهمری را استاد سرآهنگ در حالت بیماری و به اساس مکلفیتی که بر مبنای قرارداد با رادیو کابل داشت، با طبله نوازی استاد محمد آصف چشتی، ثبت کرده است.


اگر به این موضوع دقیق نگریسته شود، رادیوی افغانستان بر مبنای اصول اداری خود، با استادی به بزرگی استاد سرآهنگ به نحوی برخورد محض اداری کرده است.


استادی به بزرگی استاد سرآهنگ باید با قلب بیمار بیاید و پارچه‌ای را ثبت کند تا مکلفیت خود به حیث کارمند قراردادی را به خاطر پرداخت معاش ناچیز انجام داده باشد. فرهنگ بیمار اداری افغانستان، پیوسته در برابر هنر و فرهنگ قرار داشته و هنوز هم اصلاح نشده است! اما با این حال، سخنرانی های آبدار دولتمردان وقت در مراسم جنازۀ استاد سرآهنگ چنان تصوری را ایجاد می کند که گویا آنان پاسداران واقعی هنر و فرهنگ بودند.
استاد را در بمبئی از خواندن و سفر منع کرده بودند؛ او اما گفته بود که مرا دوری وطن و مردم بیمار ساخته، بر می گردم و خوب می شوم. برگشت و در کابل، او را فراخواندند تا مکلفیت وظیفوی را در برابر قرارداد اداری انجام دهد.
به هر حال، برعلاوۀ بیت هایی که رسانیده شده، کمال استاد سرآهنگ در دقیقۀ ۵:۵۹ با سرودن استادانه واژۀ "لاکهون" و هم چنان با یکی از ساخته های خودش در پایان پارچه، در مورد آوردن دو مدال در همان سال از هند که یکی نقره و دیگری طلا بود، بسیار شنیدنی است.


بیت های رسانده شده با پیام های تلخ:
کسی کی لطف سی قایم هی زنده گی ورنه
همارا کویی قدم بهی عدم سی دور نهی
از لطف کسی زنده‌گی من قایم است، ورنه هیچ قدمم از عدم دور نیست


در علاجم ای طبیب مهربان زحمت مکش
درد دل عمریست از چشم دوا افتاده است
دارو مده طبیب که دردی‌ست درد عشق
ما به نمی شویم و تو بدنام می شوی
نعش مظهر چو ز کویت گذرد چشم مپوش
آخر این مرده همان است که بیمار تو بود
کس بعد مرگ گریه به حالم نمی کند
در زنده گی چو شمع بگریم به حال خویش
دستم گرفته است طبیب از پی علاج
این دست را مباد به آن دست احتیاج
گشتم اسیر دلبرک خوش خطابکی
گه لطف می کند به من و گاه عتابکی
مطلب به عاشقی‌ست به هر صورتی که هست
دلبر اگر سفید نباشد سیاه گکی
هر چند مریض و پیر شدم باز هم ببین
آورده ام برای شما دو مدالکی

بالا

دروازهً کابل

الا

شمارهء مسلسل      /۳۸۰۳۷۹          سال هــــــــــــــــفدهم      حوت ۱۳۹۹/۱۴۰۰      هجری  خورشیدی       اول/شانزدهم مارچ  ۲۰۲۱