کابل ناتهـ، Kabulnath



 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

Deutsch
هـــنـــدو  گذر
آرشيف صفحات اول
همدلان کابل ناتهـ

دريچهء تماس
دروازهء کابل

 

 

 

 

 

 
 

   

پژوهش و نگارش از  فاروق روشنا

    

 
پیش شرطه های دیانت بودایی

 

 


در این نگارش خوانده میشود:

1. شرایط جغرافیایی، اجتمایی و اقتصادی عصر بودا
2. پدیده‌‌ٔ شوم "کاست"
3. خدایان برهمنی و اعتقادات باطلهٔ آنها
4. کابل و آخرین پادشا کابلستان
5. باور بودا در مقابل خدایان برهمنی


پیش شرطه های ظهور آیین بودایی:


بودا در زمانی بدنیا آمد که جغرافیای مربوط او دچار آشفتگی فکری و پراگنده گی های اجتمایی بود، تفاوت های نژادی، جنسی، اقتصادی٬ رسوم و عنعنات کهنه دست و پا گیر جامعه شده و آنرا علیل و ناتوان ساخته بود. سایهٔ شوم این طرز تفکر و فرهنگ پوسیده انسان های جامعه را به انسانهای درجه اول، دوم، سوم و چهارم رده بندی کرده و به همین حال سیستم "کاست ها " در جامعه بیداد میکرد. به عبارهٔ دیگر در جامعه هیچ نوع استحکام ایدیولوژیکی ، مذهبی٬ سیاسی و منطقی به چشم نمی خورد.
عبدالحی حبیبی در این مورد در کتاب تاریخ مختصر چنین مینگارد:
برای اولین بار آریائی ها، که برخی این واژه را اصیل و نجیب و برخی آنرا کشاورز میپندارند، در هزارهٔ دوم ق م از قلمرو اصلی خویش یعنی آریاویچه به حوزهٔ هندوس Hindhus ، حوزهٔ گنگا امروزی، فرود آمدند. این قبایل چوپان پیشه، مدنیت های هراپه و موهن جودیرو را از سر راه خود برداشتند و به این ترتیب وادی های غنی سند علیا یا رودخانه های متعدد سرزمین پنج دریا (پنجاب) را اشغال کردند. آنها به پیشروی خود، با گله های گاو، به سوی چراگاه های تازهٔ حوزهٔ گنگاه به آرامی به پیش رفتند. ناگفته نماند که با این پیشروی ها آنها در عقب خود جز قریه های ویران، چیزی زنده و آباد باقی نمیگذاشتند. این مهاجمین جنگجو مردم بومی را، Dayu، نا ملموس مینامیدند. خرابه های هراپه در پنجاب و موهن جودیرو در سند تا هنوز موجود است. این کشور گشایان جدید قلمرو اشغالی خود را آریاورته Aryavarta یا بهارته ورته Bharatavarta مینامیدند و خود را در اصل (نجیب) یا آریایی، بدون هیچ نوع دلیل قناعت بخش، میشمردند آنها با این مشخصات خود را از بومی ها جدا نموده امتیاز انتخاب نخبگان را تنها برای خود قایل بودند. و برای مردم بومی چه که حتی برای Metiss (دورگه) هم کدام امتیازی نمیدادند.
بین آریایی اصیل ، دورگه ها و بومی ها تفاوت های واضح و روشن دیده میشد. آریایی ها منحیث طبقه بالا، دیگر طبقات را نظربه تفاوت های نژادی، جنسیتی و طبقاتی درجه بندی میکردند. مردم شکست خورده نه تنها باشنده گان وادی هندوس و گنگا بلکه تمام باشندگان نیم قاره هند بودند.
لویز فریدریک Louis Frederic نویسنده کتاب بودا دراین مورد چنین مینگارد: آریایی های مهاجم با خشونت مدنیت های بومی را ویران و مردم تسلیم شده را اسیر و در خدمت خود میگرفتند. این شکست خورده گان تا امروز از این شکست تاریخی متألم و متأثر اند. جایگاه این مردم در هند کاست پایین میباشد و همیشه به نظر حقارت دیده میشوند. این اولین استعمارهندو اروپایی نامیده میشود. به اساس این مفکوره٬ اختلافات آریایی ها به مردم بومی شکل میگیرد. این مردم شکست خوردهٔ بومی را داسو (نا ملموس) نامیدند. مسلماً هندو اروپائی ها (آریایی ها) در ساحهٔ هندوس و گنگاه مدت طولانی رحل اقامت انداختند و با مردم محل داخل داد و ستد شدند. مگر این مردم مهاجم و فاتح ساختار کاستی و برخی مشخصات سیاسی، فلسفی و لسانی خود را حفظ نمودند٬ چیزیکه امروز ما آنرا بنام فرهنگ ویدای Vedique)) توصیف مینمایم. زمانیکه در هزارهٔ اول ق.م. فاتحین آریایی به درهٔ گنگاه سلطه یافتند، در اثر آمیزش فرهنگی برخی عناصر فرهنگی و اقتصادی را از مردم بومی اقتباس کرده آنرا در فرهنگ خود شامل گردانیدند. آنها نظریات ابتدایی مذهبی را٬ که توسط رؤسای قبایل به صورت شفاهی در قالب سروده های ویدایی Veda) ) نقل میشد٬ رموز معرفت پنداشته و تبلیغ میکردند. این همه روابط بمثابهٔ (وحی) از جانب خدایان و یا دانایان Rishi)) پنداشته میشد. رب النوع بومی، کرشنا (Krishna)، بیشتر در ریگ ویدا Rig- Veda) ( درنقش شیطان ظاهر میگردد و مخالف آن رب النوع اندرا (Indra) میباشد. این بازی اجتماعی و تناسخ بخش عمدهٔ وعقاید باطلهٔ برهمنی را میسازد. رب النوع٬ ناشناخته دیگری در ویدا بنام شیوا (Shiva)٬ که یکی از ارباب النواع فلکلوریک مردم بومی (Autochtone) میباشد، تدریجاً توسط آریایی فاتح پذیرفته میشود. و به این ترتیب دیده میشود که برخی از خدایان ویدایی کوچک و یا تعویض میگردند.
خدایان آریایی نمادی از عناصر و پدیده های طبیعی (Animisme) استند. این سیستمی از باور مردم اولیه است که به معنی و مصداق ابتدایی روح و روان دسترسی یافته٬ یعنی هر پدیده وعنصر طبیعی (چون طوفان، باران، آسمان، آفتاب، زمین وغیره) دارای روح است و انسان خود را ناگزیر به پرستش و حرمت گذاری آنها میبیند. تعداد خدایان ویدایی بیشتر به پایه های فلسفی پراتیک بدوی هوما Homa) ) " قربانی ویدایی برای آتش مقدس"، بنا نهاده شده بود. که بعداً این پدیده ها تا به سطح نهاد های ویدایی رشد و انکشاف مینماید، اما در جایی از تاریخ به نفع سنتهای بومی عقب مینشیند، مانند (Puja) یعنی دعا ، به اساس باورها از ریشه تغیر مینماید. در اثر این تغیرات اکثریت شیوه های زنده گی مردم گنگاه تغیرنموده آهسته آهسته چوپان های نیمه کوچی آریائی را به دهقانان ساکن مبدل گردیدند. بناءً توجه به زراعت برنج، ارزن، حبوباب و سبزیجات و تولیدات حیوانی (شیر و گوشت) اساس اقتصاد زراعتی هند را ساخت. برعلاوهٔ تولید محصولات متنوع حتی در تهیهٔ لباس ها٬ بمنظورهماهنگی با آب و هوا٬ تغیر وارد گردید.
جمع آوری و ترجمهٔ سنن و اسطوره های بومی (Autochtone) زمینه ساز شاعران آریایی قرنهای پیشین گردیده حماسه سرایان توانستند آثار بزرگ چون مهابارت (Mahabaharata) و رامايانا (Ramayna) را به وجود بیآورند که امروز در حافظهٔ تاریخ نگهداری میشود.
اولین قریه های نیمه کوچی مانند قریه های بومی ایجاد گردید که بعداً انکشاف کرده شکل و شمایل شهرک ها را به خود گرفتند. این ساختارها با سازماندهی بیشتر نسبت به شکل شهر ها ظاهر شدند و در نتیجهٔ کانفدراسیون قبایل٬ به مقصد فتح سرزمین ها و دستیابی بیشتر به ثروت٬ دولت بوجود آمد تا آنها با این ترتیب بدون انقطاع جنگ نمایند.
در این سازمان دو رده از مردم دیده میشوند:
نخست کاست جنگجویان (Kshatriay) است که شاه هم شامل این رده بود. این گروه وظیفه داشت تا سلطهٔ خود را بالای سرزمین قبایل همجوار تامین کرده و مردم خود را در مقابل تجاوز حمایت نماید.
ردهٔ دوم کاست کاهنان برهمنی یا جادوگرها (Hoter) ،خوانندهای نذرها وسرایش Vodgater) )، است. این کاهنان پیش نماز ( Adhvary) نه تنها مسئول نگهداری معارف برهمنی بودند بلکه وظیفهٔ قرائت متون قدیمی٬ ترویج اخلاق اجتمایی و حمایت از ساختار های سیاسی را نیز داشتند. بر علاوهٔ این دو رده توده های دهقان و مالدار به جمع عامه Vaishya)) یا مردم عادی افزوده شدند. تمام شکست خورده ها ( مردم بومی) افزون به نافرمان های جنگی و برهمن های حاکم به صنف خدمتگاران شامل ساخته شده ، منبعد به صفت سودا (Shud) یا مردم (نا ملموس) حق اشتراک در مراسم مذهبی ومطالعه متون مقدس را از دست دادند. یعنی مردم آریائی قبل از هجرت به هندوستان کاست را نمی شناختند و وقتی در هند با ساکنان بومی سیاه نژاد بر خوردند به چهار طبقه : برهمنی(روحانی)، کشتریه(جنگجویان)، شهریان(وسیبه) و کسبه و داسو (ناملموس) تقسیم شدند.
به مرور زمان دیده میشود که ویدایسم جای خود رابه برهمنیسم خالی میکند و به این ترتیب سازمان سیاسی در نتیجه جهل، موهومات و باورهای مذهبی، اجتمایی وسیاسی سر بلند مینماید. چیزیکه در این نوع سازمان قابل تشویش بود قرار گرفتن انحصاری قدرت بدست کاهنان بود که این خود تا اندازهٔ به معنی نادیده گرفتن جنگجویان که وظیفه دفاع شهر و قریه را در مقابل دشمن متجاوز داشتند، پنداشته میشود. این کود یا قانون عمومی برهمنیسم Manavdharma shastra)) یا قانون Manu است که شامل قوانین اجتماعی و مذهبی میشود که در درازنای قرنها مرجع اجرا پنداشته میشد. این قوانین به زور و یا رضا توسط طبقهٔ جنگجویان مدیریت میگردید. این اولین کود یا قانون قدیمی قبایل آریایی است که مردم مذهبی به آن باور داشتند. کاربرد این قانون طرز برپا داشتن مراسم مذهبی و تقدیم نذور از جانب قدرتمندان، ذکر اوراد جادویی و به حافظه سپردن این اوراد توسط کاهنان برای حفظ حاکمیت جبری بود.
جادوگری یا همرنگی با عقاید مردم تدریجاً سبب شد تا ارباب جدید در عقاید ویدایی و عناصر پرستی هندوآریایی شامل ساخته شود، که تغیراتی در طرز تفکر و تعبیرات Vida)) وارد آورد. این تغیرات نه تنها در متون مقدس بلکه در معنی ادبی و سحرآمیز آن دیده میشود. حتی بعضی نمادهای آن را که تمایلی یوپنیشاد Uapanishad)) داشتند شامل ارزش های قدیمی و ارزش های معاصر بودایی میشود. با آن هم این تغیرات نتوانست نقاط فلسفی را تشخیص بدهد که آینده قابل انکشاف وتوسعه میباشد. مفهوم واحد طبیعی تمام اشکال زندگی یعنی هستی، واقعیت عالی دایمی و برتر Upanishad)) را تفسیر متون و تاویل فلسفی ویدایی گویند.
کوشش به مصالحه بین ذهنیت های پاک، مفاهیم و هیجانات خودی یک نوع تصوف پنداشته میشد. این طرز تفکر جدید هنوز از جانب همه پذیرفته نشده بود. اما این واقعیت را عدهٔ محدودی پذیرفته بودند. اکثر کاهنان و راهبان برای برقراری اقتدار اخلاقی و معنوی در ظاهر٬ بدون داشتن حرص و طمع قدرت و ثروت٬ از شهری به شهری و از روستائی به روستائی در حرکت درآمدند. جوهر مفکوره های آنها را اجرای قربانی و نذور برای دکتورینÂgama)) احتوا می کرد و اتکای بیشتر به جنبه های فلسفی این مسئله نشان داده میشد. پس در این موقع به دو نوع اقتباس سازش و مصالحه یعنی یکی فلسفی و دیگری مناسک سرود خوانی برمیخوریم.
دورهٔ قابل توجه، حوالی قرن VI و اغاز قرن V است. اگر چه در این دوره هنوز هیچ چیز به صورت واضع تعریف نشده بود اما با آن هم ویدیسم وظایف بزرگی را انجام میداد. برهمنیزم (مذهب کاهنان) به طور متداول٬ بدون هیچ نوع تغیر٬ پیش برده می شد. نبودن منبع معلومات مردم را به گفتار کاهنان برهمنی محدود میساخت. اگر چه این گفتار با برخورد سنت های محلی شکل میگرفت٬ با آن هم هیچگاهی این زبان گفتاری نمی توانست وسیلهٔ مشترک همه باشد.
آریاورته ( Aryaverta) سرزمین گستردهٔ است که در آن قبایل و یا گروهای گوناگون به شمول دورگه ها زنده گی مینمودند. از خاطر ضعف ارتباطات٬ جامعه هنوز در مرحله ابتدائی انکشاف قرار داشت. نواحی این سرزمین بزرگ آهسته، آهسته مراحل رشد و انکشاف را طی میکرد٬ اما برخی ملاحظات مردم بومی سبب شده بود همه چیز آهنگ دوگانه داشته باشند٬ یعنی روشها مخلوطی از روشهای خصمانه و آشتی جویانه باشد. اگر چه رسوم و عنعنات از یک قبیله تا قبیلهٔ دیگر و یا از یک قریه تا قریهٔ دیگر متفاوت بود٬ با آنهم آنچه بیشتردر هند احترام و اکرام میشد یک نوع بتیلی (Bétyle یا سنگ مقدس دارای ارزشهای نمادین) به شکل فلیک (Phallique یا الت تناسلی مرد) بود که نمایندگی از نیروی خلاقیت در جهان مینماید و همچنان الههٔ مادر (Cybel سبیل) که٬ در روم قدیم زیر نام مادر بزرگ یا مادر خدایان Rhea)) یاد میشود٬ شباهت دارد و (Rhea) خانم Cornos)) مادر زوس دراساطیر یونانی بود. این مادر هم نمادی از باروری پنداشته میشود. اولین هندواروپائی های که از سطوح ترکستان کنونی فرود آمدند این عقاید رابا خود نداشتند. این عقاید را از برخورد با مدنیت موهن جودیرو (Mohenjodero) گرفته و در حافظه نگهداشته اند. زیرا باورهای شان یک نوع شباهتی با عقاید شرق میانهٔ همان عصردارد. همچنان تقدیس گاو نر٬ که در زمان های خیلی قدیم در انطولیه (Anatolia) یا شرق میانه و اژه (Egée) دیده میشود، نمادی از باروری و الههٔ بزرگ مادر یعنی (Cybell) میباشد. مراسم شیوا – یومه (Shiva-Uma) که برهمن ها تبرک هوما (Soma-Homa) یعنی مایع را٬ که از شیره گیاه مخصوص ساخته اند٬ استعمال میکردند. این مشروب نشه آور توسط آریائی ها در هند رواج یافت.
ارباب وانواع نسبتاً محدود ویدایی چون اندرا(Indra ایجادگر باران) ، رویدا (Ruda نعره رعد و برق)٬ ورونا (Yaruna تشخص طوفان) مانند (اورگان یونانی) نماد قدرت آب و ماروت ها ( Marut) اسم باد های شمال غرب است. یک تعداد خدایان دیگری که از فلکلور مردم بومی بودند و وظیفهٔ شان پایان یافته بود٬ نابود شدند. سوانح خدایان٬ به منظور اینکه شخصیت و وظیفه آنها به آسانی درک شود٬ ابداع شده بود. زیرا اسم های بعضی تغیر میکرد اما مشخصات وهویت شان بدون کم و کاست مشخص بود و در آیین برهمنی هر یک آنها نظربه مشخصات شان ستایش و احترام می شدند. به مرور زمان زبان محاوروی (شفاهی) انکشاف مینماید. یعنی زبان ویدایی متعلق به آریائی های قدیم با اصطلاحات غیر آریائی غنی ساخته می شود. صرف ونحو٬ موازی با انکشاف زبان٬ دارای قواعد میشود. البته این تغیر و تحول در تمام سرزمین آریاورته یکسان و یک زمان نبوده بلکه در هر محل و منطقه٬ نظر به شرایط زمان و مکان٬ هریک جداگانه راه تحول و تغیر را پیش میگیرد. البته سرعت تحول و تغیرآن متفاوت است.
ذکر نام برخی خدایان (شخصیت های مقدس) هندوان:
شاید با شنیدن نام خدایان این تصور پیش آید که هندوان بت پرست اند و از وجود خدای یکتا بیخبرند. اگر چه هندوان در ظاهر بت پرست اند٬ اما حقیقت این است که دانایان، حکیمان و هندوان باسواد خدای یکتا را می پرستند و معتقدند که ذات مطلق الهی یگانه است٬ ولی قشر فقیر و کم سواد هندوستان تا حدود زیادی به همان مظهر مادی توجه دارند و آنرا میپرستند. اما بایهندوان معد گفت که این خدایان مظاهر گوناگون همان خدای یکتا اند و در این باره در ریگ ویدا یکی از چهار ویدای موجود آمده است:
"به هرثابت وجنبنده٬ به هر آنچه راه میرود٬ به هر آنچه می پرد و به تمام این آفرینش رنگارنگ تنها یک خدا فرمانروایی میکند." در واقع باید گفت که حقیقت یکی است٬ اما به نامها وشیوه های گوناگون توصیف میشود. آفریده گار٬ در این آیین٬ برهما (Brahma) دیده میشود که مظهر آفرینش است. سایر خدایان مهم هندو در حاشیهٔ کتاب بودا بقلم ( Louis Fredric) چنین معرفی شده اند:
- وشنو (Vishnu) خدای مظهر بقا و زندگی روی زمین است.
- شیوا (Shiva) خدای فنا و نابود کننده ووحشت آور. در سانسکرت شیوا به معنی مهربان نیز است.
- سره سواتیSaraswati) ) الههٔ علم و دانش و همسر برهما، سرسوتی دختر شیوا از همسرپاروتی است.
- لکشمی (Laxmi) الههٔ ثروت و خوشبختی٬ همسر ویشنو و خواهر سره سواتی است.
- شکتی (Shakti) الههٔ قهر و نابودی و همسر شیوا است.
- گانیشا (Ganesha) خدای علم و دانایی که سری همچون سر فیل دارد و پسر شیوا است.
- کای (Kali) الههٔ مرگ است.
- رام چندر (Ramchandar) رام ماه مانند٬ یکی از مظاهر ویشنو در زمین است.
- کرشنا (Krishna ) هشتمین مظهر ویشنو است.
- اندرا (Indra) خدای باستانی اقوام آریائی که خدا رعد و برق است.
- اگنی (Agni) خدای آتش و تجسم آتش است. اگنی ازدیربار توسط آریاییان باستان پرستش میشده است و هنوز هم آثارتقدس آتش میان هندوها و زردشتیان وجود دارد. اگر چه زردشتیان آتش پرست نیستند اما تقدس آتش متعلق به فرهنگ پیش از زردشت است و تا اکنون باقی مانده است.
- گرودا (Garuda) پرندهٔ که نیم بدنش انسان و نیم دیگر پرنده است. او مرکب وشنو است.
- خورشید (Surya)
- ماه (Soma)
- و بسیار خدایان دیگر.
یوگا (جوک) به معنی انظباط فکری است و در مفاهیم متعددی استفاده میشود. مثل تمرکز فکری، مکاشفه، اتحاد روح با ماده، افتراق، اتصال و هر عملی که موجب انظباط فکری شود. و هر هندو میتواند با آن به حقیقت مطلق (برهمن) متصل شود. این حقیقت مطلق عبارت از روح ابدی که برتر و بالاتر از هر گونه علت و معلول زمان و مکان است. اخلاق اساسی هندویسم بر پایهٔ طهارت، ضبط نفس، آزادی، راستی و بی آزاری است. بسیاری تصور میکنند که هندویسم یعنی ریاضت اما چنین نیست. هندویسم از زهد و ریاضت٬ مانند مذاهب جن (Jaine ) و بودایسم٬ طرفداری نمی کند.
جملهٔ زیبای از بهاگوت گیتا (Bhagavat Gita) است که میگوید: "آغاز هستی مخفی٬ وسط آن اشکار و پایانش ناپیدا است."
ناگفته نماند که کابل و کابلستان قدیم در تاریخ خود یک دورهٔ درخشان مدنیت برهمنی را پشت سر گذاشته است. بقایای تاریخی این مدنیت چون دیوارهای سر کوه شیردروازه و درمسال آسه مائی و دیگر آبادات آن دوره ٬که تفصیل آن درج تواریخ میباشد٬ شاهد این مدعا است. کابلستان قدیم ساحهٔ وسیع و گستردهٔ را احتوا میکرد و آخرین پادشاه نامدار این سلسله شخصیتی بنام جیپال بود که در یک کمین سلطان محمود غزنوی بدام افتاد. در آخرین لحضات زنده گی تاج شاهی را بسر فرزند خود نهاده و خود در بین آتش افروخته فرورفت و به زنده گی اش پایان داد. مگر بودا بر خلاف آیین برهمنی آنچه رامخالف عقل باشد نمی پذیرد به این باور است که عمل دور از عقل سلیم برای تزکیه نفس و تهذیب انسان مفید نیست. فلهذا تعلیم بودا روی روش های عملی اخلاقی بنا یافته است نه قصه ها و اسطوره های خدایان٬ یعنی آیین بودائی بیشتر به مسایل انسانی می پردازد تا مسایل مذهبی. بودا هیچگاه خدایان برهمنی را تائید نکرده و اعتقادی به بهشت و جهنم و روز جزا ندارد. هدف آئین بودائی رسیدن به نیروانا است. پس برای بر آوردن این هدف٬ انسان باید قادر به مهار کردن غرایز حیوانی شده و از لذایذ دنیائی چشم پوشی کرده بتواند، یعنی در مقابل خرافات و فساد ذهد و تقوا پیشه نماید که در تصوف امروز این مقام را فنا می گویند.
در پاسخ به این پرسش که کاینات را کی آفریده و خالق جهان چه صفاتی دارد٬ بودا اکثراً سکوت نموده٬ اما در جای گفته است: "اصلاً باور ندارم که برهما چیزی را آفریده باشد."
دیده میشود که در دیانت بودائی هیچگونه اشاره به موجودیت و پرستش خدا نشده است. و هکذا خود بودا هم کدام ادعای رسالت و پیامبری نداشته و ندارد. بودا در نظر پیروان خود فقط یک رهبر است که راه و روش معرفت و راه رسیدن به سعادت دایمی را نشان میدهد. از موجودیت نیروی ماورا الطبیعی در نقش خالق و صانع آسمانها که کرات آسمان را خلق کرده و تقدیر و قسمت بشر را در قبضهٔ خود دارد بحثی نکرده و سخنی بیان نداشته است. همه خدایان برهمنی که در هند مورد پرستش بودند، از نظر بودا موجودات ناتوان و فناپذیر اند که کمترین اثری در سرنوشت انسانها ندارند. برعلاوه٬ به نظر بودا خدایان برهمنی ذوات مغرور و خودبین اند٬ بویژه وقتی برهما در بارهٔ خودش حرف میزند:
"من برهما خدای عظیم و والایی هستم. پادشاه خدایانم، من نه زاده شده و نه مخلوق هستم، من خود جهان را خلق کرده و من تنها حکمران و خداوندگار هستم."
وقتی از بودا پرسیدند خالق جهان کیست؟ او در پاسخ گفت:
"هیچکس، جهان اولی و ابدی بوده، آغاز و انجامی ندارد."


 

بالا

دروازهً کابل

الا

شمارهء مسلسل           ۳۷۲    سال  شانـــــــــــــــــــزدهم       عقرب/ قوس ۱۳۹۹      هجری  خورشیدی                     شانزدهم نومبر  ۲۰۲۰