کابل ناتهـ، Kabulnath



 

 

 

 

 

 

 

 

Deutsch
هـــنـــدو  گذر
آرشيف صفحات اول
همدلان کابل ناتهـ

دريچهء تماس
دروازهء کابل

 

 

 

 

 

 
 

   

ساجده میلاد

    

 
لحاف مهربان کودکی

 

 


من به گذشته می اندیشم
من شب ها
در آغوش سبز آن گذشته های خوب
میخوابم

من به لحاف کودکی ام می اندیشم
که مرا در آغوش آرامش خودش می برد
من به آن روز های سبز می اندیشم
به مهربانی های مادرم به زیبا ترین زن زمین

من به پدرم می اندیشم
که می اندیشید و می اندیشید
و چیزی نمی گفت
مثل این روز های من
که به بسیار چیز ها فکر می کنم

من به آمدن های مادر کلان می اندیشم
که خیلی برایم هيجان داشت
و( پتری )
کلچه های شیرین که عمه ام می پخت

من به دوستانم می اندیشم
که از هم دور شدیم
و آن صمیمیت های بی قید وشرط
وبه شب های خوب خانه یی ما
من به چاشت های می اندیشم که در هوای مادرم به خانه بر می گشتم
به آهنگ ساربان که مادرم می شنید

من به گذشته های خوب می اندیشم
و به همه چیز های که خیلی شادی آفرین بود
فراموش کردن این گذشته ها
دروغ است و نا ممکن

ساجده میلاد

بالا

دروازهً کابل

الا

شمارهء مسلسل ۳۶۵     سال  شانـــــــــــــــــــزدهم        اسد ۱۳۹۹      هجری  خورشیدی                 اول اگست  ۲۰۲۰