کابل ناتهـ، Kabulnath



 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

Deutsch
هـــنـــدو  گذر
آرشيف صفحات اول
همدلان کابل ناتهـ

دريچهء تماس
دروازهء کابل

 

 

 

 

بخش اول

 
 

   

رشید بهادری

    

 
چرا از رنسانس غرب نیاموزیم؟!

 

 


(بخش دوم)


در گدشته های نچندان دور شاید چندین دهه پیش از امروز کتابخوان ها ٬ روشنفکران و در کل فرهیخته های آن زمان در گفت و شنود های روزمره و حتا در نوشتار ها مقوله یی را به کار می بستند که به کاربرد آن سخت باورمند بودند و آن مقوله چنین بود که تاریخ هیچ گاهی به عقب بر نمی گردد ولی با دریغ و درد این مقوله در روزگار ما نه تنها اهمیت اش را از دست داد بل برای چند بار باژگونه بودنش را نیز به ثبوت رساند و ما شاهد این دگرگونی ها بودیم و هستیم. برای این که ادعای یاد شده را به اثبات رسانده باشیم به گونه ی نمونه از سه کشور مصر ٬ لبنان و ترکیه که با پیمودن فراز و نشیب های فراوان پله های رسیدن به دموکراسی را تجربه نموده بودند و حتا می توان گفت در آن زمان الگویی بودند از دموکراسی برای کشور های اسلامی و دیگر کشور های جهان سوم ٬ اما در سیر زمان از آنچه بر سر این کشور ها فرود آمد یا تحمیل شد نخست کشور لبنان سپس مصر و حالا ترکیه چنان دستخوش تحولات و دگرگونی هایی شدند که خواسته و ناخواسته از آن خط فکری گام به گام به پیش یا به معنای دیگر رسیدن به آزادی های مدنی ٬ حقوق شهروندی ٬ پیروی از حقوق بشر و ... که پایه های اساسی دموکراسی را تشکیل میدهند نتوانستند به قله های بلند از دموکراسی برسند و آنچه شواهد نشان میدهد نه تنها یارای به پیش را ندارد بلکه عقبگرد هم دارند در حالیکه تاریخ به پیش میرود نه به پس. انتظار ما از این الگو ها در پیشروی چنین بود که گویا به دنیایی از مدرنیتته نزدیک و رهنمودی خواهند بود از برای کشور های اسلامی و جهان سومی ها.
پرسش این جا است که چرا عقب گرد؟ چرا به پیش نه؟!


از آنجاییکه سنت گرایان به ویژه مدعیان دین و مذهب پیوسته سعی و تلاش دارند تا به هر وسیله ایکه شده است شریعت اسلامی را بنابر اعتقاد محکمی که به آیین خویش دارند و در جامعه ایکه زندگی میکنند خواهی نخواهی تطبیق نمایند بنابران وقتا پای دموکراسی ٬ حقوق بشر و دیگر آزادی های مدنی مطرح می شود از خواسته های شان هرگز کوتاه نمی آیند و چون قوانین حقوق بشر و استقرار دموکراسی با آنچه آنها می خواهند در تناقض قرار میگیرد بنابران مبلغین دین و مذاهب تا می توانند در تبلیغ از دین و مذهب همچنان از مغز شویی افراد ساده اندیش سود می برند و همین تلاش های بایگانی شان وسیله می شود تا دموکراسی زیر پرسش رفته و در نتیجه حکومتی سکولار که پایه و اساس دموکراسی است هرگز ایجاد نشود و باز هم همان قوانین یک هزارو چهار صد سال پیش از امروز ادامه یابد.

حالا از پایانی های قرن بیست بدین سوی حالات و نحوی زندگی بشر از اثر دگرگونی های شگرف و پیشرفت بشر در همه عرصه های زندکی تفاوت های شایانی بوجود آورده است و این دو گانگی میان مردم و حکومت ها وسیله شده است تا توده ها از اثر دستاورد های علمی و تکنولوژی امروزی به خواسته های انسانی شان پی ببرند و بدانند که اگر به دموکراسی دست نیابند همین آش خواهد بود و همین کاسه. از سوی دیگر رژیم های اسلام چون پاسخ گوی به مردم نیستند و روز تا روز ناکارآمدی شان آشکارتر می شود همچنین در مقایسه با جهان غرب رو به افول می باشند. ناگفته نباید گذاشت اصلی ترین عامل شکست توسعه و پیشرفت همین سنت های غیر عقلانی است و این سنت های مشکل ساز که حافظان بسیار قدرتمندی چه شناخته شده و چه مسلط بر اریکه ی قدرت و یا کشور های اسلامی ذی نفع فعال در منطقه (در قفا) به خاطر بهره برداری و سود جویی سعی و تلاش شان را به خرج می دهند تا وضع را به همین گونه حفظ نمایند و اما با درک صحیح از حالت ٬ راه میانبردی تاریخی تازه یی به سوی توسعه و پیشرفت گشوده شده است و این دستاورد همانا جسارتی است که نواندیشان بدون ترس روی به افشاگری ها آورده اند و این بار محک قضاوت شان رونمایی از کارکرد های ناکارآمد بر باور های مرسوم اما منسوخ اجتماعی که دیگر هیچ خریداری ندارد و سعی میورزند تا تغییر را نه متکی بر کار های پنهان و درونی ٬ بل آشکارا و با طنز و نقد صریح بیان کنند. اگر در گذشته ها یعنی بیش از چهارصد سال در اروپا رنسانس اتفاق افتاد ٬ به گفته ی برتراندراسل فیلسوف نامدار قرن بیستم که گفته است: مسیحیان فعلی تعصب کمتری دارند و این کمی تعصب مربوط به خود آنها نیست بلکه بایستی از نسل های دگراندیش و آزاد فکرانی سپاسگزار باشند که از زمان رنسانس تا به امروز تلاش کرده اند و مسیحیان را از بسا عقاید دگم شان شرمنده ساخته اند.


حالا در کشور های جهان سوم و یا رو به انکشاف اگر نواندیشان خرد ورز پیشگام شوند و کماکان شبیه به رنسانس غرب تحولی ایجاد کنند در این صورت امید به آینده روشن و پیشرفت گام به گام را می توان پذیرا شد. اگر رنسانس غربی ها زمان گیر بود و تشبیه رنسانس جهان سومی ها با به کارگیری اندوخته های بارور غرب از یک سو و از سوی دیگر پیشرفت های شگفت زا در همه عرصه های زندگی چنان زمینه را برای به اجرا گذاشتن فراهم کرده است که گویا پای جرقه یی در میان است ایکاش که هر چه زود تر در اثر شعله ور شدن از آن گلیم ٬ سنت های زشت پیشین و فرهنگ های ناجوری که مانع پیشرفت می شوند جمع و سپس در چارچوب از فراورده های دموکراسی ٬ رژیمی مردمی ٬ سکولار و ... احیا گردد تا باشد در جهش و سیطره ی قانونمند از دموکراسی به جهان مدرنیته راه یافت.

 


پایان
 

بالا

دروازهً کابل

الا

شمارهء مسلسل ۳۶۱     سال  شانـــــــــــــــــــزدهم        جوزا ۱۳۹۹      هجری  خورشیدی                           اول جون  ۲۰۲۰