زندان پلچرخی که از جنایات خلق وپرچم به یاد می آورد
« روح این قربانیان وقتل های زنجیره یی، که سی پنج سال است در زيرخاک بلند کشورمان نقاب کشیدند؛ از ما نشستگان بر ساحل امن خارج کشور، توقع دارند وفریاد می کشند که روشنفکران، تحصیل کرده گان! به جای ما به سخن و حرکت درآئيد و قصهء خون آمیز قتل های ما بی گناهان را برای نسل های کنونی وآینده، وبرای جهانيان بازگو کنید و قاتلین ما را به پای میز محاکمه بکشانید.
پاسخ ما به آنان چه بوده است ؟ »
خواننده گان محترم مطلع می باشند که "روزنامۀ هشت صبح" چاپ کابل، در شماره چهار شنبه ۲۷ سنبله ۱۳۹۲خورشیدی خود، فهرست وتا یک اندازه مشخصات حدود پنج هزار هموطن مظلوم را که در سال های۱۳۵۷ و۱۳۵۸ خورشیدی در افغانستان کشته شده اند، منتشر کرد. در فهرستی که جریده هشت صبح منتشر کرده است، از هر قربانی با ذکر اسم، اسم پدر، محل سکونت، و اتهامی که به قربانی وارد شده، نام برده شده است.
اتهام هایی چون " اخوانی، اشرار، مائوییست، افغانملت، خمینیست، ملاک، پخش شبنامه و تبلیغات ضد دولتی و…" به چشم می خورند. البته این لست کمبود ها واشتباهاتی هم دارد که باید اصلاح شود.
از آنجایی که خواننده گان گران ارج به قتل های زنجیره ای دوران زمامداری حزب دموکراتیک خلق واقف اند، و زیادتر ازسه دهه است که بازماندګان این قتل ها، غم از دست رفته گان خود را سینه به سینه می کشند، لذا باز کردن صحبت سر این قتل ها، مانند نمکی است که به روی زخم های مردم پاشیده می شود. ولی چون افشای حوادث نا گوار تاریخ وظیفۀ انسانی و وجدانی هر قلم بدست است، نمی شود این رنج ودرد آفرینی را تحمل نکرد. با اتکا به گفتار پیش، کوشش می کنم اشارۀ کوتاهی به انتشار خبر نخستین لیست قتلهای زنجیرای حزب دموکراتیک خلق و پرچم(۱) نمایم .
قابل تذکر است که لیست نخستین در ماه عقرب سال ۱۳۵۷ درکابل ونیز دربخشی از مطبوعات جهان انتشاریافت. نهادهای فرهنګی- سیاسی آن روز مانند (اتحادیه های محصلان افغانی در خارج و غیره افغانها) بیرونمرزی، به پیمانۀ وسیع برای افشای قتلهای زنجیرای که از جانب حکومت افغانستان صورت گرفته بود، کمپائین معلوماتی بر گزار کردند و معلوماتی ارائه نمودند.
نخستین لیست
به تاریخ ۲۰ نوامبر۱۹۷۹ درجریده " نیو ذورخه ستا یتنگ" در (New Zuriche Zeitung ) ، گزارشی راجع به یک لیست ازهویت قتل های زنجیرای که در زندان پلچرخی تیر باران شده بودند ، در وزارت داخله افغانستان برای اقارب آنها نصب شده بود. انگیزۀ انتشار آن لیست از طرف حکومت سفاک و ضد مر دمی حفیظ الله امین این بود که همه قتل های زنجیرای را به گردن تره کی نصب کرده وخود را مبرا از تقصیر!! اعلام کند. و دیگراین که اقارب زندانی ها به سوی زندان ها ومخصوصا زندان پلچرخی میرفتند وجویای عضو خانوادۀ خود می شدند . به این ترتیب حکومت حفیط الله امین اعلام کرد که
اگر نام عزیزان شان در لیست درج گردیده بود، دیگر ضروت نبود که به زندان پلچرخی جهت معلومات مراجعه نمایند. (۲)
همزمان با این خبر، ازجانب خبرگزاری یوگوسلاوی (تانیو) به نقل از سفارت دولت یوگوسلاوی در کابل خبری به محتوای زیر پخش شد:
". . . نظر به معلوماتی که ما داریم، درافغانستان هر شب قتلهای دسته جمعی صورت می گیرد. اگر جهان غرب مقابل این جنایات سکوت اختیار می کند و کدام عکس العمل حقوقی و سیاسی صورت نمی گیرد، عنقریب ما شاهد بزرگترین جنایات تاریخی در افغانستان خواهیم بود . . ."
چون این نقل قول از جانب معاون سفیری صورت گرفته بود که در سال ۱۹۵۸معاونیت سفارت یوگوسلاوی درمجارستان را عهده دار بود، مهم تلقی می شد. همین شخص شاهد پناهگزینی رهبران سیاسی مجارستان، " امری ناش " ( Imre Nagy ) و همراهان وی که علیه سیستم استبدادی شوروی طغیان کرده بودند ، بود. قرار وعده و تضمین روسها، سفارت یوگوسلاوی پناهندگان سیاسی را تسلیم روسها می نمود و روسها بعداً آنها را تیر باران می کردند.
پس از ایامی که هوشدار باش در بارۀ قتل های دسته جمعی نشر شد، نظربه فشار کمسیون حقوق بشر و سنای امریکا، پرفیسور (فیلکس مر کورا) حقوقدان اطریشی برای بررسی قتل های دسته جمعی زنجیره ای به کابل عازم گردید. فلکس مر کورا در گزارشی که به کمسیون حقوق بشرارائه داد، قتل های دستجمعی در کابل را تائید نمود.
به تعقیب اخبار فوقُ، اتحادیه محصلان و افغانها دربرلین غربی، در هفته آخر ماه نوامبر و اوائل دسبمر ۱۹۷۹، هفته یی را،هفته دفاع از زندایان سیاسی افغانستان اعلان نمودند. تعدادی از محصلان با این عنوان: " گرامی باد خاطرات ماه نوامبرسی و چهارسال قبل"، مظاهرات گسترده یی را همراه با پخش اوراق معلوماتی، متواتر برای چند روز درمقابل شهر داری برلین غربی و در ناحیه مرکزی شهربرگزار کردند. فعالیت معلوماتی اتحادیه محصلان افغانی در برلین غربی علیه قتل های زنجیره ای دوران زمامداری حزب دموکراتیک خلق و پرچم به دامنه مطبوعات آلمان غرب کشیده شد. برلین غرب آنروز موقعیت حساسی داشت. هر افشاگریی که علیه سیاست شوروی سابق، صورت می گرفت، درمطبوعات انعکاس می یافت. خبرو تصویر این کمپائین افغانها از شبکه تلویزیون دولتی آلمان، برنامه یک بخش گردید. قرارگزارش مجله اشپگل افشاگریهای مطبوعاتی علیه جنایات شوروی درافغانستان وهمزمان به آن جنبش کارگری پولند به رهبری ( لش والنسا) در شهردانسیش درشمال پولند باعث گردید که روسها پیشنهاد
گرومیکو وزیر خارجه شوروی را قبول کرده و زمان حمله نظامی به افغانستان را دراثنای عید کرسمس تا حلول سال جدید عیسوی ۱۹۸۰ انتخاب نمایند. همان حمله یی که همه از انگیزه ها و پیامد های آن آگاه هستیم.
درسده ګذشته چندین فاجعه بزرګ قتل های انسانهای بی ګناه با عین ادبیات سیاسی و ایدئولوژی حزبی درجهان رخداد و جنایاتکاران این قتل ها نه اینکه به میزمحاکمه کشانده نشدند. بلکه سالهای زیادی دراریکه قدرت حکفرمایی نمودند. سرآغاز این قتلها درروسیه در دوران زمامداری استالین بود. ګزارش الکساندرسولژنتیسین درکتاب ( مجموع الجزایره گولاگ) که جایزه ادبیات نوبل نصیب او گردید، نمونه یی ازگوشه های شرح جنایات استالین است. بعدا درعصرمائو در چین، پل پت در کمبودیا، حزب دموکراتیک خلق در افغانستان و رژیم آخوندی ایران و غیره، نمونه های بارزی از انجام این قتل ها در کمتراز نیم قرن اخیراند.
تازیانۀ غم انگیز دوران زمامداری حزب دموکراتیک درافغانستان
سه نیم دهه پیش، با ناباوری از اين همه بخت بد، در افغانستان حکومتی مسلط شد که ضد مردم خود بود. چنان حکومت نابهنگام که به اصطلاح خود شان نماینده طبقه کارگرافغانستان بودند، توانست با پانزده سال حکومتداری، با خونریزی و ویرانی اقتصادی و ساختاری، تقريباً دو نسل از مردم کشورمان را به بند تحقير و سرکوب و فقر و مهاجرت های رنج آور بکشاند.
اکنون که زیادتراز سی سال ازحکومتداری خلق و پرچم می گذرد، خاطرات آن دوره زمامداری بصورت ناباوری در ذهن هر فردی از افراد افغانستان که سال های پنجاه عمر خود را سپری می کند، زنده است. هنوز چند ماه از بیست هفتم ثور۱۳۵۷ گذشته بود که ، آتشفشان خاموشی مردم فقیرافغانستان شعله کشيد و گوهر مذاب اش در خيابان ها شهر کابل وغیره شهرهای افغانستان، جاری شد. از ميان خون و گلوله گذشت، جان های جوانان را به مرگ نابهنگام سپرد، ارواح نوشگفته گان را به شکنجه و تجاوز؛ و آنچه از پس خود باقی نهاد طنين رسای فريادی بود که خواستار آزادی افغانستان بودند.
کودتای ثور ۱۳۵۷همچون شهابی ثاقب وجدان های مردم افغانستان را سوختاند. و اکنون بعد از سی وپنج سال لیست قتل های زنجیری مردم بی گناه سرآمده و قاضی تاريخ این دوره زمامداری حزب دموکراتیک خلق و پرچم در افغانستان شده است. اکنون به تلخی فامیل های افغان در همه جا می پرسند که چرا ما از دقايق اين سی پنج سال های دلشکن در سکوت و بی حرکتی به تماشای انتشار این لیست تن دادیم.
باور کنيد که من، درعمر بالای شصت پنج سالهء خود، هیچ جنایاتی مانند جنایات دوران زمامداری حزب دموکراتیک خلق و پرچم به کشورفقیری مانند افغانستان نشنیده و نديده ام. هرسال که به ماه ثور نزديک می شويم بيشتر از خود می پرسم که :
- چرا قاتلین این جنایات به محاکمه کشانده نشدند؟
- چه کسی مقصر بود؟
- ما تحصیل کرده گان چه کاری می توانستيم بکنيم که نکرديم؟
- و سرچشمهء اين زهرآبهء بی تصميمی و به تماشا نشستن وضع موجود روشنفکران افغانستان در کجا است؟
سی و چهار سال مهلت کمی نيست، مهلتی که با قتل های زنجیره ای پنج هزار از جوانان (۲) و رزمنده آغاز شده بود و هویت آنها در سینه تاریخ افغانستان پایگانی شده است، روح این قربانیان وقتل های زنجیره ای، که سی پنج سال است در زيرخاک بلند کشورمان نقاب کشیدند؛ از ما نشستگان بر ساحل امن خارج کشور توقع دارند وفریاد می کشند که روشنفکران، تحصیل کرده گان! به جای ما به سخن و حرکت درآئيد و قصهء خون آمیز قتل های ما بی گناهان را برای نسل های کنونی وآینده، وبرای جهانيان بازگو کنید و قاتلین ما را به پای میز محاکمه بکشانید.
پاسخ ما به آنان چه بوده است ؟
از زمانی که سیل مهاجرت مردم ما به خارج آغاز شد، هر يک از ما خود را به تنهائی رئیس یک نهاد دانستيم و خواستيم تا نهاد جايگزين بر حول محور «ما» ساخته نشود. و يا بر اختلافات کهنه یی که هرگز در فضای خارج کشور قابل حل و فصل نبودند، پرداختيم و پای فشرديم. تن به اتحاد بر اساس اصول و باورهای مشترک نداديم. به زبان عهد استالين، خواستار استقلال و خودمختاری و حق تعيين سرنوشت خود شديم. ما به گوناگونی فرهنگی و زبانی و مذهبی و قومی ساکنان افغانستان بی اعتقاد بودیم. حق طلبانه پشتون را تبعيض زده گفتیم و تاجیک و هزاره را به تجزيه طلبی متهم ساختيم؛ هر يک بصورتی بر طبل تفرقه و خودمداری ملال انگيز و تن زدن از خرد سياسی کوبيديم.؛ چندانکه چون اکنون مهلت سی و چهار ساله از قتل های زنجیره ای عزیزان ما به سرآمد، و هویت آنها روشن شده، ولی ما از هميشه پريشان تر و متفرق تر هستیم.
برخی از عناصر خلقی و پرچمی که دردستگاه امنيتی و اطلاعاتی رژيم بودند، آنها درهر گوشه وکنار خارج در نهاد های فرهنگی، اجتماعی نفوذ کردند، و هدايت کار اتحادیه های افغانها و نهاد های اپوزيسيون را خود برعهده گرفتند، عناصر پاک و وطندوست را در درگيری های لفظی و فکری خرده پا گرفتار کردند و کوشيدند تا درمهلت چند دهه یی که دارند چيزی در خور آينده بسازند. بلی آنها بودند که علیه روند اتحاد و ائتلاف داخل عمل شدند، هر کجا که توانستند دل ها را از هم دور ساختند، قرارها را به تأخير کشاندند، همدلی ها را از درون تهی کردند، و همهء ما را از هم ترساندند.
برخی ازهمین عناصر خلقی و پرچمی بودند، که فريبکارانه، از حضور و نفوذ لشکر چند نفری را در ميان اپوزيسيون خارج کشور داخل نمودند، از زبان خودمان به يکديگر تهمت و افترا بستند آنگونه که ما هر يک ديگری را وابسته و جاسوس ديديم و در پس هر سخن و قدمی توطئه ای را عليه کشورمان يافتيم و، به افشايش قيام نکرديم..
ما روشنفکران نتوانستیم نهادی برای تجمع سکولار دموکرات ها که در زير یک پرچم واحدی، مبارزه می کرد، سر پاکنیم. ما خارج نشستګان که از امنیت حقوقی و رفا اقتصادی برخورداریم، نتوانستیم برای برپا داشتن يک آلترناتيو قابل اعتماد به مردم افغانستان نهاد فرهنګی و سیاسی ایی درجغرافيای گستردهء اپوزيسيون بسازیم تا این نهاد خیمه ی برای گروه هائی سياسی دیگر اندیش بماند. اکنون که انتخابات ۹۳ هم ديگر چندان دور نيست و متاسفانه اپوزيسيون حکومت اسلامی ، يک سانتيمتر هم از آنجا که پنج سال پيش بود، بجلو نخزيده است.
امروز اسلامیست ها در افغانستان دریافتند که وابستگان نزدیک شان خلقی ها و پرچمیها اند. آنها به کمک همدیگر بيشتر نیاز دارند زیرا خطر مشترک از دست دادن امتيازاتی سی و چند ساله را حس می کنند. يعنی همين عامل بود، که اکنون باعث شده ، راه بر نزديکی های عملی و سياسی گروه های (بنيادگرای اسلامی و خلقی ها و پرچمی ها) گشود شده است.
مردم افغانستان بعد از سی سال جنګ و خونیزی عادت کرده اند که از فردا بهراسند و امروز را با ديروز مقايسه کنند. فردا برايشان غافلگير کننده و غير قابل پيش بينی و در نتيجه، اضطراب آور است. اما ديروز در ذهن های شان همواره راه افراط و تفريط را بازی می کند.همين عامل موجب شده که برخی دوران زمامداری داکتر نجیب الله، یا یک تن ازمهندسین مخوف قتل های زنجیره یی دوران تجاور شوروی را با اوضاع بعدتر از آن مقايسه کنند. در حالیکه روزگار کنونی عناصر خلقی و پرچمی شبيه روزگار داکتر نجیب الله شده است. مهم نيست که بسیاری قتل های زنجيره ای عزیزان این کشور در زمان او و توسط خود او رخ داده است.
در اين ميان، شکست روشنفکران افغانستان در راستای «آلترناتيوسازی ِ بهنگام و پيش از فرا رسيدن موعد انتخابات» سوم در افغانستان می تواند برای نسل جوان تر درس های مهمی را با خود داشته باشد. ما با افشای جنایتکاران خلقی و پرچمی پاسخی درخور نداديم و در آزمايش تاريخ رفوزه شديم. اما رفوزگی راه و رسم مبارزه نيست. جنگ آوران می دانند که هر جنگ شامل نبردهای بسيار است و شکست در يک نبرد ربطی به پيروزی در کل جنگ ندارد. ما نيز حکومت اسلامی را ذات تاريکی می دانيم که با خلقی ها وپرچمی ها چند سال دیګر دوران سیاه خود را سپری خواهد کرد. باخت در اين نبرد چند سال ریاست جمهوری نوین فقط کار روشنفکران را سخت تر می سازد اما می توان يقين کرد که محصول ائتلاف تنظیمی های جهادی وبقیه دست راستی ها با خلقی ها و پرچمی ها، اگر آخرين رئيس جمهور اين رژيم نباشد، از فردای انتخابات روزگار تازه یی برای انديشه های سکولار دموکراسی آغاز
می شود که در آن از عنصر مخرب اسلامیست ها و خلقی ها و پرچمی ها خبری نخواهد بود.
در آخر می خواهم بگویم که اغلبآ در تحلیل و بررسی علمی و تاریخ نویسی از شرایط کنونی یک کشور، پیرامون دگر گونی های زمان حال از رخداد های گذشته بهره جوی می گردد. زیرا هر واقعه تاریخی موجب بازگشت به حوادثی تاریخی می باشد که قبلآ در جامعه رونما گردیده است. امید است نسل جوان در تعیین زیر بنای سرنوشت آینده خود بررسی تاریخ چند دهه اخیر این کشور بصورت عقل گرایانه مورد بررسی قرار دهد. از قتل های زنجیزه یی و جنایات ضد انسانی ایام حکومت حزب دموکراتیک خلق، چنان درس بگیرند که هرگز به نظام وسیستم توتالیتار دل نبندد.
****
باعرض حرمت تورنتو، کانادا- دسامبر ۲۰۱۳
یادداشت ها
(۱) :
خواننده گان متوجه خواهند بود که پرچمی ها تلاش میکنند بگویند که ما درجنایات ضد بشری سهم نداریم. تمام جنایات را باند امین کرده داست.در حالیکه در آغاز یعنی پس از کودتای شوم ثور هر دو در قتل ها سهیم بودند. وآن بخش پرچمی که مثل ببرک کارمل از قدرت رانده نشدند،هم در تمام جنایات همراه ترهکی وامین سهم داشتند. پرچمی ها مثل خلقی ها مسوول جنایات می باشند. پرچمی ها به وسیلۀ " خدمات اطلاعات دولتی " ( خاد) که مستقیماً زیر نظر " کی. جی. بی " بود، در قتل های زنجیره یی ، سهم دارند.البته با خدمت کردن زیر بیرق قوای تجاوزگر شوروی دهات وقصبات را به تل خاکستر تبدیل کردند.
(۲) :
اوراقی که در ماه عقرب سال ۱۳۵۸ در وزارت داخله نصب شده بود،نام تقربیا 12 هزار نفر را داشت. پس لست ۵۰۰۰ هزار نفر یک قسمت قتل ها میباشد. و ۱۲
هزار نیز تعداد کم است. باند حفیط الله امین در همان وقت که اتهام به تره کی وارد میکرد، به قتل های زنجیره ای دوام داد. بعد ازتجاوز شوروی پرچمی ها به قتل ها ادامه دادند. پس وطیفۀ ما است که به ترتیب لست مکمل تا جایی که امکان دارد بکوشیم.
|