کابل ناتهـ، Kabulnath

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

Deutsch
هـــنـــدو  گذر
آرشيف صفحات اول
همدلان کابل ناتهـ

دريچهء تماس
دروازهء کابل

 

 

 

۱

 

 

۲

 

 

۳

 
 
   

           نصیرمهرین
                         سوم عقرب را دیگر باره بنگریم

                                                         
۴

 


محمد حسن یک تن از قربانیان سوم عقرب ۱۳۴۴

  

 

 

 

چند یادآوری مقدماتی پیرامون روایت ها

 پیرامون روایت هایی که تا حال نگریسته ایم، شایان یادآوری است، با آنکه عهده دار پاسخ همه جانبه به پرسش چگونگی کیفیت و تشخیص عوامل برانگیزندۀ سوم عقرب نتوانند بود؛ اما، تصویری بالنسبه از سطح مظاهره ، بخشی از مطالبات، موقف وبرداشت آنها در دست می دهند. اگر روایت های غرض آلود را در این زمینه یکسو بگذاریم،  در واقع دریچه های می گشایند که از آنها می توان به مسایل وقضایای بیشتری نگریست. ازکنار برخی روایت ها نیز نمی توان بدون نقد گذر نمود. همچنان که نمی شود همه را با گفتن، العهدة علی راوی با پذیرش شیوۀ  متقدمان، به صداقت راویان احاله نمود.  

روایت هایی را که همراه با خوانندگان بازنگریستیم، در مجموع به دو بخش درنظرمی آیند.

۱-     گزارش آن عده از شاهدان رویداد سوم عقرب که کم ویا بیش صحنه هایی را دیده ولی  وارد تحلیل وتجزیۀ موضوع نشده اند.

۲-     کسانی که در تصویر رویداد شیوۀ مغشوش کننده داشته اند. در این مورد به گونۀ مشخص از انکارآقای سلطان علی کشتمند از نقشی که درآن مظاهره داشت، از ادعای داکترحقشناس مبنی برهمراهی کارمندان سفارت شوروی باتظاهرات؛ وازگزارش غیرمسؤولانۀ سید قاسم رشتیا می توان نام برد.

کشتمند با انکارازسهم فعال خویش در آن رویداد، می خواهد وانمود کند که جمعیت نو تأسیس دموکراتیک خلق، در برابر حکومت موقف مخالفت آمیز نداشت؟! در حالیکه تفاهم جناح ببرک کارمل با داکتر محمد یوسف خان در محدودۀ وحدت عمل انتخاباتی بود ومانع آن نشده بود که نمایندگان آن جمعیت به شمول ببرک کارمل ، به داکتر محمد یوسف خان رأی منفی ندهند. عیب دیگر کشتمند این است که با این موقف خویش مانع طرح این پرسش می شود که : جمعیت دموکراتیک خلق، چه رهنمودهای مشخصی را مطرح نموده بود؟ این موضوع را درادامه بحث ها دنبال می نماییم .

ادعای آقای داکترنصری حقشناس مبنی برحضورکارمندان سفارت شوروی در مظاهرۀ سوم عقرب، نخست ازنگاه روایت نگری شاهدان سزاوارتأمل است. زیرا هیچ راوی دیگری چه آنانی که روایت های شان انتشار یافته  وچه دیگران حضور روسی ها را در مظاهره ندیده اند. آن چه را می توان در مورد چنین ادعایی در نظر آورد، این است که جناب داکتر حقشناس، کوشیده است بگوید که این شوروی ها بودند که سوم عقرب را آفریدند!! خواستگاه چنین کوشش سیاسی، از زمانه یی نشأت نموده است که قوای شوروی درافغانستان حضور داشت وبخش وسیع مردم کشور را نفرت مهار ناشدنی علیه نیروهای اشغالگر فرا گرفته بود. عیب کار آقای حقشناس این هم است که با نشان دادن چنان محرک ادعایی، عوامل دریافت وقوع رویدادسوم عقرب را درهالۀ ابهام می نهد. اما، سید محمد قاسم رشتیا در حالی که هنگام بروز رویداد در دفترکار وزارت مالیه نشسته بود،  تصویر تحریف شده یی را پیش می کشد که گویی گزارشی بوده است برای محمد ظاهر شاه. منابع مختلف گفته اند که داکترمحمد یوسف از مخالفت وسیع علیه او آگاهی یافت. از اینرو باردیگر ازعضویت اش در کابینه معذرت خواست. آگاهی او از ابراز مخالفت های جدی و بازتاب آن در سوم عقرب، بی توجهی عمدی در تهیۀ تصویر یک رویداد تاریخی، چنان تصویرغلط را درکتاب خاطرات سیاسی او پیرامون سوم عقرب بار آورده است.

به برخی از بقیه روایت ها در موارد مشخص اشاره می نماییم . اما در اینجا چند یادآوری دیگری را نیز لازمی می دانم : با توجه به نبود کار متمرکز پیرامون سوم عقرب، وبا توجه به تبارز رویدادهای پراکنده وجدا افتاده ازهم، جای تهیۀ اطلاعات بیشتر خالی است. بعضی هموطنان( چند تن به احتمال بسیار با نام مستعار) طی صحبت تلفونی از تعدادی اشخاص واطلاعات تذکرداده اند، اما، متأسفانه همین که برای ایشان گفته شده است که لطف نموده سخنان خویش را بنویسید وبا نشانی دقیق بفرستید؛ به وعده وفا نکرده اند.

اما سخنان  یک تن را می آورم که کسان دیگری نیز آن را گفته اند:"  والله یک تعداد داخل صنف مکتب ما شدند وما هم از خدا خلاصی از درس را می خواستیم؛ رفتیم با مظاهره چیان "

فردی هم  سالها پیش برایم از سوم عقرب قصه می نمود، باری گفت که روز سوم عقرب " به من گفته شد همه رفقا را خبرکن که وقت افشای خاندان حاکم رسیده است "

پسانها چند باری به وی گفتم که همان موضوع را بنویس، امروز وفردا کرد، هنگامی که گفتم : این سخن ات برای دریافت عوامل محرک گوشه یی از مظاهرۀ سوم عقرب وترکیب آن ، بسیار با اهمیت است، من آنرا می نویسم واز خودت نام می برم. واکنش وی نخست انکار از وعدۀ پیشین بود  و سپس تهدید کرد که " اگر از من نامی برده شد، منتظر دعوای من و مکتوب وکیل باشی . . . "

 در روایت ها به موجودیت یک مطالبۀ مشترک توجه نموده ایم وآن آرزوی شرکت در شورای ملی وشنیدن سخنان وکلا است. به سخن دیگر جلسۀ شورا باید علنی می بود. هنگام تأمل پیرامون این مطالبه، به موانع تخنیکی و استدلال مقامات دولتی و قلمزنان مخالف مظاهره روبرو می شویم. آنها به بسیار سهولت مانند هرکس دیگری که گنجایش شورا را در نظر آورد، چنان مطالبه یی را ناممکن می دانند. گرچه نا آگاهی ، بی تجربه گی ، نارسایی واگردقیقتر گفته شود، بی کفایتی مقامات مسؤول در این مورد نقش خود را داشت؛ اما پذیرفتن چنین مطالبه یی به عنوان طرح محوری مظاهره، تنزل سطح پذیرش عوامل رویداد سوم عقرب است. این است که به نظر نگارنده، خواهش شرکت تعدادی از مردم در شورا وشنیدن مستقیم سخنان نمایندگان، ظاهر قضیه است. درپشت سرآن جوانه های محرک و نهفته هایی وجود داشت که با استفاده از قانون اساسی ۱۳۴۳ فرصت چنان روییدن یافته بودند. این موضوع را زیرعنوان حقیقت موضوع چگونه بود دنبال می نماییم .

 

               حقیقت موضوع چگونه بود؟

 

الف :    پیش زمینه ها

۱-   تلاش های خاندان سلطنتی

حکومت سلطنتی افغانستان پس ازتوفیق سرکوب های مورد نیازسیاست تثبیت قدرت، از طرف محمد هاشم خان صدراعظم؛ شاه محمودخان را که درهمه موارد با برادرهمیاری ومشارکت داشت؛ اما دارندۀ سلوک شخصی متفاوت با هاشم خان بود، با سیاست نرمش پذیری کوتاه مدتی رویکار آورد.

 

چرخشي که در سياست دربارسلطنتي در نخستين مرحلۀ صدارت سردار شاه محمود خان رونما شد، پاره يي از آزادي ها، انتخابات دورۀ هفتم شورا و انتخاب روئساي  بلديه (شاروالي ها) را با خود همراه داشت. گمان براین است که انگيزه هاي آن رویکرد را بهره برداري اقتصادي و مقابله با پيامدهاي بحران ناشي از جنگ دوم جهاني تشکيل مي داد. اما پيامد آن ، سهمگيري  جدي و تحرک جنبش گونه يي بود که اصلاح طلبي ها و تمايل به پيشرفت هاي متنوع اجتماعي و اقتصادي و ايجاد ساختاري با بنيادهاي مشروطه از آن سربرمي آوردند. حضور مؤثر نشريات انتقادي، علاقه و سهمگيري مردم در انتخابات، تبارز چهره هاي مردمي و گسترش مطالبات صنفي در حريم دانشگاه کابل، سبب شدند که حکومت نگذارد انتخابات دورۀ هشتم شورا، گام رشد یافتۀ دورۀ هفتم را تداوم ببخشد. 

 

                                                                                                 http://u.jimdo.com/www7/o/sd678a0464dd81360/img/i1a4b62b47800e83b/1317030458/std/image.jpg

 

 بنا بر آن، حکومت به امکان هردم ميسر يا ابزار تقلب و مداخله روي آورد و با گام تکميلي سرکوبگرانه، پيشکسوتان حرکت را زنداني نمود. اين سرکوبگري ها در زمان شاه محمود خان يا خود همان صدراعظم "دموکراسي بخش" عملي شد.

 با برکناري او، صدراعظم جديد، سردار محمد داؤود خان، بر بنیاد باورمندی های سیاسی خویش، با بي اعتنايي بيشتر به آرأي مردم روی آورد. درواقع احيأي ساليان صدارت محمد هاشم خان را در پيش گرفت و خودرايانه به حکومت پرداخت. اصلاح طلبان امور ومشروطه خواهانی که در زمان شاه محمود خان سرکوب نشده بودند، در وقت صدارت داؤود خان از طریق سیاست های بهتان آمیز و دسایس به زندان فرستاده شدند. پس از آن حکومت بازهم " شورای ملی " بی رنگ وبی هویت را دردست داشت. شورایی که پس از دورۀ هفتم، مجالس و گردهمآيي هاي آن، همان چهره و کارکرد شوراي ملي محمد نادرخان و محمد هاشم بود. درنتیجه، بارديگرمردم افغانستان ازمزاياي آن اندکی از دموکراسي و انتخابات، آزمون ها، تجربه اندوزي و معرفت يابي هاي آن، محروم ماندند.

سرکوب هایی که پیشترقشراصلاح طلب جامعه دیده بود؛ و مظالم رنگارنگ، تبعیض ها، رشوه ستانی ها، بی بازخواستی ها، فقروگرسنگی اکثریت مردم، نه تنها بی اعتمادی وبی اطمینانی برهرگونه وعده های حکومت سلطنتی را با خود داشت ؛ بلکه، به بدبینی و گرایش  فعالیت های پنهان به سوی فعالیت های مخاصمت آمیز رسیده بود.

 

وقتی از سرکوب ها سخن در میان می آوریم، شایسته است که همه ابعاد آن را بشناسیم.  خانواده های زندانیان سیاسی را با درد ها ورنج هایی که متحمل شده اند بشناسیم. در نظر آوریم که حکومت به طور مثال ۵۰۰ زندانی سیاسی را اعدام ویا در زندان آزار داد. اکثریت آن۵۰۰ زندانیان و اعدام شدگان، دارای فرزند ویا فرزندانی بودند. در پهلوی آنها تعداد بیشماری از نزدیکان و مردم دیگر، با مغضوبین همنوایی داشته ودر سینه های شان بذرنفرت کاشته می شد.( شکل گیری افکار سیاسی آنها را در برگهای بعدی می بینیم ) فرایند این نفرت زایی و رشد آن متأسفانه بسیاراندک درمعرض تحقیق و شناسایی قرارگرفته است. بگذریم از موجودیت انبوه جعل وتحریف منابع داخلی وخارجی (۱)  که در زمینه دسترسی به آن رنج ها و کارکرد بعدی آنها در برابرحکومت اثر گذاشت؛ اما به عنوان یکی از حقایق نهفته حرکات مخالفت آمیز را شکل می داد. به قول شادروان شاپورروئین یار: چند تن از اعضای خانواده های عذاب دیده کافی بود که سوم عقرب را به هر طرف ببرند (۲)    

 

این است که اگر حکومت طی سالهای متمادی توانست تعدادی از نخبگان واصلاح طلبان مورد نیاز تعالی جامعه را به بند بکشد، چندین برابر آن ها، به شمار مخالفینی افزود که در شروع دهۀ چهل خورشیدی صف بندی ها را شکل می دادند.

 

  C:\Users\user\Downloads\Download.jpg

 

در تداوم حکومتداری وتغییر شیوه ها در شروع دهۀ چهل خورشیدی دربارسلطنتی را سرگرم تجدید نظرهایی درزمینۀ حکومتگری می بینیم. محمد داؤود صدراعظم سرگرم مباحثه ومکاتبه با محمد ظاهر شاه است. منظورش بیشترابقای صدارت خودش است، با تکیه بر نظام تک حزبی، وناظربرحل اختلافات داخلی سرداران، به ویژه کنارزدن سردارتازه نفس سردارعبدالولی و نگهداری شاه در حاشیه. اما ، محمد ظاهرشاه ، طرح ونقشۀ خویش را داشت. طرح ونقشه یی که ده سال پایان پادشاهی او نمایانگر آن است.

 

  I:\Scannen0010.jpg

                             

سردار محمد داؤود خان هنگام سپردن چوکی صدارت به داکتر محمد یوسف

                                                     

        ادامه دارد

 

 

 

توضیحات ورویکرد ها

 

۱-     یکی ازنمونه های اشتباه آمیز پژوهشگران خارجی،اشتباه وارتان گریگوریان، پژوهشگر نام آور است. برای آنکه منظوراز اشتباه او بیشتر توضیح شود،از نبشتۀ انتشار نیافتۀ خویش که حاوی نکات انتقاد آمیز بربرخی از تحریف های او پیرامون حکومت سردار محمد هاشم خان می باشد، برگهایی را در پیوند با موضوع انتشار می دهم.

 

۲-     شاپورروئین یار درزمستان ۱۳۵۷ برایم ازچگونگی سیاسی شدن خویش گفت. از جمله این سخنان او را می آورم: در روز ۲ عقرب با یک دنیا علاقه رفتم طرف شورا. فکر می کردم که چند نفری آنجا خواهند بود. دیدم که صد ها نفرجمع شده اند. درروز ۳ عقرب فکر میکردی که تمام اولادهای مردمی که خاندان سلطنتی آنها را جور داده بودند، در مظاهره استند . . . "

شایسته است دربارۀ شاپور روئین یاراین معلومات را نیز بیفزایم که او نیز مانند مرحوم انجنیر محمد عثمان در سال ۱۳۴۴ با سازمان جوانان یا نهادی که بعدتر در سال ۱۳۴۷ جریدۀ شعلۀ جاوید را انتشارداد، پیوندی نداشت. بعدتر با شعلۀ جاوید همکاری نمود. سال ۱۳۵۱ مقاطعه کرد. تحول فکری دید، می گفت: " من دمکرات هستم نه مارکسیست وپای بند چیزی به نام ایدئولوژی نیستم ". با استاد واصف باختری دیدار های داشت. طرح مشی مستقل ملی را او مطرح کرد، اما می گفت که از باختری گرفته ام . درکنفرانس قوس سال ۱۳۵۷ چند گروپ،عضو مرکزیت انتخاب شد. درنشست مؤسس ساما حضور داشت. با آن که عضو هیأت تحریریه انتخاب شده بود،اما دیگر ارتباطی با ساما نگرفت. اطلاع " خاد" از مخالفت او با حضور قوای شوروی ،شرکت او در نشست مؤسس ساما و یک دیدار شخصی با شهید نادرعلی پویا، سبب ساز اعدام او در سال ۱۳۶۲ شد.

 

 

بالا

دروازهً کابل

 

شمارهء مسلسل     ۱۸۹،          سال    نهـــــــــم،     حمل     ۱۳۹۲   هجری خورشیدی           اول اپریل      ۲۰۱۳ عیسایی