کابل ناتهـ، Kabulnath



 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

Deutsch
هـــنـــدو  گذر
آرشيف صفحات اول
همدلان کابل ناتهـ

دريچهء تماس
دروازهء کابل

 

 

 

 

 

 

 

 

 

             ساجده میلاد

    

 
من از درد فرو می‌ریزم

 

 

آواره
گریخته ام
از سر زمین جنگ می‌ایم
خیلی ترس دارم
این جا وقتی زنان رو سری ندارند
من می‌ترسم
چادرم را محکم می کنم مبادا شلاق بخورم
از سرزمین جنگ میایم
این جا وقتی کودکان
پلاستیک های باد کرده را می ترکانند
این جا اگر تایر موتر منفجر میشود
من می‌ترسم
وحشیانه می‌دوم
انگار می کنم
من تکه تکه شده ام
و بر دور برم آدم ها تکه تکه افتاده اند
من از سر زمین جنگ آمده ام
این جا همه شاد اند
خانواده ها در کنار هم اند
کسی درد و حسرت دوری و سفر ندارد
من از سر زمین جنگ آمده ام
من تنهایم
وقتی می پرسند
خواهرت کجاست
چند برادر داری ؟
من از درد فرو می‌زیزم
من از سر زمین جنگ ، خون و وحشت آمده ام
می‌ترسم
از آینده ی نا معلوم
از ما کجا تا کجا رفتن ها
من مسافر استم
دل نازک دارم
زود گریه ام می گیرد
غم بسیار گپ بسیار به گفتن دارم

 

 

بالا

دروازهً کابل

الا

شمارهء مسلسل    ۴۹۱      سال بیست‌‌یکم         عقرب    ۱۴۰۴     هجری  خورشیدی    اول نومبر   ۲۰۲۵