|
از روند پیدایش شعر کلاسیک، چگونگی، تعریف و فرایند آن در امتداد زمان یاد
کردیم؛ حالا نیاز است تا بدانیم موسیقی در کشور مان و در جغرافیای ماحول
چگونه بوده است؟
تاریخ نویسان، هنر موسیقی را از آن چه در ادیان هندی به کار می بردند تا
موسیقی سرزمین های ایران بزرگِ آن زمان، همه را به نام موسیقی آریایی و
باختری یاد کرده اند همچنین نخستین جایگاه آن را کوهپایه های هندوکش می
دانند. بنابر این گفته ها می شود که ما مبده ی موسیقی هندی و ایران بزرگ را
در کل به آسیای مرکزی نسبت بدهیم . در آن زمان و در همین مقطع، موسیقی رنگ
نیایشی هم داشت. اگر گامی به عقب برگردیم موسیقی در عصر ویدی شکل دیگری
داشته و در عصر زردشتییان متحول شده است. سپس در عصر هخامنشیان و ساسانیان
رنگ درباری را به خود اختیار نموده است.
اگر ما در کُل موسیقی کلاسیک را به سه گونه ارزیابی نماییم ؛ یکی را موسیقی
درباری، دیگری را موسیقی نیایشی و سومی را موسیقی مردمی یا فلکلور نامید.
در آن زمان برخی از آلات موسیقی مانند شاخ حیوانات برای نواختن از برای خبر
به جنگ و از پوست آن ها برای نواختن طبل در جنگ ها و نبرد های تن به تن
استفاده میشد . به هر حال باید یاد آور شد که موسیقی نیایشی در عصر بودایی
عمومیت پیدا نمود و همزمان ساز و آواز های دسته جمعی رواج و عام شد.
در آغاز دوره اسلامی موسیقی درباری و حتا مردمی به خاطر حرام بودن رنگ باخت
اما در دوره ی غزنویان ( قرن پنجم و ششم هجری- شمسی ) با زنده شدن روح رزم
و بزم، موسیقی دوباره به دربار راه یافت. در این دوره و پس از آن دیگر
موسیقی موازی با شعر و ادب به خوبی راه افتاد و چون فتوحات تا هند رسید، با
موسیقی هندی نیز همنوا شد. سپس اولاده ی بابر شاه ( پنجمین پشت امیر تیمور
گورکانی ) که به نام سلاطین مغل در هند به ویژه در زمان اورنگ زیب (
عالمگیر ) امپراتور سُنی مذهب افراطی در اسلام؛ حلقه های موسیقی مذهبی
مشهور به قوالی رونق پیدا کرد و از اثر ارتباطات دامنه دار، سپس راگ های
هندی که سیر موسیقی هندی را در پیش داشت؛ شناختش در سرزمین ما و دیگر کشور
های همجوار دامن کشید چنانچه قَرصَک پنجشیر که بر گرفته از قوالی هندی می
باشد چنین وانمود شده که موسیقی هندی بسیار اثر گذار بوده است. با این هم
در سرزمین افغانستان امروزی به خاطر حرام بودن موسیقی در دین اسلام چندان
رونق پیدا نکرد. یگانه مردمی که در افغانستان ( نورستان امروزی یا کافرستان
دیروز ) موسیقی را به علت نپیوستن شان به دین اسلام، آنچه را از فرهنگِ
مختص به خود شان حفظ کرده بودند تا هنوز همان آلات موسیقی نه چندان پیشرفته
و آواز خوانی های تک فردی و دسته جمعی را حفظ کرده اند.
ناگفته نماند که موسیقی افغانی در حقیقت هم از موسیقی غربی و هم شرقی (
هندی ) متاثر گردیده است. موسیقی در افغانستان پس از سلطنت امیر عبدالرحمان
خان به ویژه در دوره ی امیر حبیب الله خان پسرش و شاه امان الله نواسه اش
آشکارا و پنهان آغاز پیدا کرد و اولین اشخاصی که موسیقی را حرفه یی فرا
گرفته اند استاد غلام حسین و استاد قاسم و پس از آن ها استاد محمد حسین
سراهنگ سرتاج موسیقی و یا بابای موسیقی بود که موسیقی هندی را بر اساس
نوتیشن و در ضمن انواع راگ ها را فرا گرفت.
نا گفته نباید گذاشت که استاد قاسم خواننده ی دربار شاه امان الله خان نیز
بود. همچنان استادان دیگری بعد از ایشان از محل کوچه خرابات کابل یکی بعد
از دیگری نام آور شدند. از آن جایی که پس از رنسانس در غرب به موسیقی نیز
پرداخته شد کشور ما از سیر تحول در غرب نیز بی بهره نماند چنانچه بعد ها در
اوایل قرن بیستم برای اولین بار استاد فرخ افندی از کشور ترکیه برای آموزش
موسیقی غربی دعوت شد و این استاد را می شود دومین معلم موسیقی و بنیان گذار
موسیقی جاز در افغانستان به شمار آورد. از آن جایی که تعداد استادان اعتبار
از قرن بیستم تا حالا زیاد می باشند من به نام های برخی از سرشناس ترین ِ
آن ها مانند استاد عبدالغفور برشنا، عبدالرشید لطیفی، فضل احمد نینواز، شاه
ولی ولی، شریف پرونتا، گل احمد شیفته، استاد سلیم سرمست، استاد ننگیالی،
استاد حفیظ الله خیال، استاد جلیل زلاند، استاد اولمیر و ده های دیگر بسنده
می نمایم.
هر چند حالا در وطن مان از موسیقی و ساز و آواز اصلا خبری نیست و گروهی عقب
مانده به نام طالب آن هم در قرن بیست و یکم، عصر تکنالوژی و تسخیر هوش
مصنوعی به کلیه رویداد های جامعه ی بشری خط بطلان کشیده اند، ولی بر ماست
تا از فرهنگ پربار موسیقی که تا این بُرهَه
بر ما تابیده است با چنگ و دندان محافظت نماییم.
گفتارم را با این مقوله ی فرهنگ محور که بزرگمردی بیان داشته است به پایان
می برم: « آن چه را عشق به مردم هدیه می دهد موسیقی است، و باز هم موسیقی
است که این ودیعه را برای جهانِ هنر و به مردم هنر پرور پیشکش، ارزانی و
انتقال می دهد.
( پایان )
|