تا در حضور آینه ها مثل مو شکست
آواز عاشقانه ی ما در گلو شکست
از قصه های سرد که در من مچاله کرد
شعری میان خاطره و آرزو شکست
تاریخ سرنوشت مرا کی رقم زدند
تقویم خاطرات کهن مو به مو شکست
آزادگان سبوی تمنا شکسته اند
ما را که استکان غزل در سبو شکست
شد سال ها که زانوی غم را بغل زدیم
مانند خاک تشنه که در پیش جو شکست
آخر مگر چو ظرف سفالین روزگار
رنگین کمان ساز تنت آبرو شکست؟
رنجیده بود چهره ی خورشید از چه رو؟
رنگ سحرگه از غم هجرانِ او شکست
فریبا صادق آتش
|