کابل ناتهـ، Kabulnath



 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

Deutsch
هـــنـــدو  گذر
آرشيف صفحات اول
همدلان کابل ناتهـ

دريچهء تماس
دروازهء کابل

 

 

 

 

 

 

 

 

 

             

    

 
(پیوستِ سخن پیشین)
در زمینهٔ فرهنگ، نظم اجتماعی و ایدئولوژی
سخن پایانی

 

 


در زمینهٔ پیوند میان شرایط اجتماعی و فرهنگ یا ایدیولوژی به این سخن پرداختیم که هم فرهنگ و ایدیولوژی بر شرایط اجتماعی و هم شرایط اجتماعی بر فرهنگ و ایدیولوژی اثر گذار اند. اما این اثرگذاری و پیوند همیشه معادله های سرراست یا مستقیم ندارند. ما میدانیم که شرایط اجتماعی همان مناسبات تولید و موقعیت طبقات در این مناسبات، چگونه گی توزیع ثروت به دست آمده از این تولید و شرایط کار اند. فرهنگ و ایدیولوژی در این ساختار چگونه گی امر سیاسی قدرت، نهاد های قدرت، قانونگذاری، مذهب و نهاد های مذهبی، آموزش و پرورش، تعریف آزادی و مناسبات با خارج را تعیین میکند. امر سیاسی قدرت یا این که چه کسی نهاد ها و ابزار قدرت؛ مانند ارتش، پولیس، زندان و سازمانهای اطلاعاتی را در دست دارد، برای یک حاکمیت بسنده است. همه حاکمیت ها در تاریخ همین کیفیت را داشته اند. حاکمیت یا به قدرت رسیدن در لحظهٔ وقوع یا پدیدار شدن و پس از آن قانون و پایه های فرهنگ و ایدئولوژی پیش از خود را به حالت تعلیق در می آورد تا سپس قانون خود را اعلام کند و تحقق بخشد. در دوران جنگ میان دو کشور و یا جنگهای جهانی وضعیت قانون های ویژه به تعلیق قانونهای عادی تعویض میشود تا در پایان، برنده گان جنگ قانون یا قانون‌های جدید خود را اعلام کنند. در زمان ما، همه قوانین وضع شده پس از ۱۱ سپتامبر از سوی ایالات متحد و همپیمانانش قانونهای جنگ و قدرتِ بزرگترین فرمانروایان آن لحظه بر جهان بودند. در آن لحظه و مدتها پس از آن، هیچ فردی و هیچ کشوری نمیتوانست از سلطهٔ حاکمیت این نیرو ها بیرون بماند. اما پیش از این، در رابطه با جنگ غرب در برابر حضور شوروی در افغانستان شمار زیادی از گروههای ایدیولوژیک و جنگی اسلامی در پاکستان و کشور های عربی ایجاد شده بودند که از با پول و سلاح مجهز میشدند. اما سالها پیش از آن نیروهای جهادی شناخته شده به پاکستان رفته بودند تا علیه حاکمیت در کشور اقدام کنند. این رابطهٔ بازی قدرت با ایدیولوژی و فرهنگ میتواند تناسب و رنگهای مختلف داشته باشد. قدرت های بزرگ میتوانند گروه های مخالف شان را به دست نشانده مبدل کنند یا چنین جلوه دهند که یک گروه دست نشانده، مخالف آنان است: در این روزها حاکمیت در کشور سوریه از همین تعریف است که برای به چنگ انداختن رهبر یا رهبران آن گروه تروریستی ملیونها دالر جایزه گذاشته شده بود، اما با تغییر سیاست همپیمانان عربی و غربی، آن نیرو ها از پشتیبانی وسیع و گسترده برخوردار شدند. این گونه رابطه و پیوند میان شرایط اجتماعی، قدرت و فرهنگ از رابطه های پیچیده استند که فضای هر فرهنگ و ایدئولوژی را مغشوش و مکدر میکند. در برابر قدرت نظامی و اقتصادی بزرگ که در زمان ما شبکهٔ نیرومند تبلیغات را هم در دست دارد و میتواند اعتقادات، ذهنیت ها و فرهنگها را با آسانی رهبری و رهنمایی کند، کاری و اقدامی تعیین کننده نمیتوان کرد. آشتی نکردن با آن شاید تنها یک امر اخلاقی باقی بماند. مسائل مربوط به جنگ در غزه، موقف کشور های عربی در آن، موقف دیگر قدرتهای جهان مانند اتحادیه اروپا که خود را مرکز حقوق بشر و آزادی و عدالت مینامد، نشان میدهد که ذهنیت عامهٔ مردمان جهان، نهاد های غیر دولتی و آزاد در برابر جنایتهایی که به گونهٔ پیوسته در آن جا صورت میگیرد، به تظاهرات همزمان و همسو نینجامیده است. این به معنای آن است که افکار عامه، تولید فرهنگ ضد جنگ و ضد جنایت به مراتب ضعیفتر از فرهنگ و ايدئولوژي مسلط است، هر چند شرایط اجتماعی در همه دنیا چنان اند که مردمان در سایهٔ جنگ و در ترس زنده گی میکنند، اما نیروی مقابله با آن را ندارند. قدرت ناب نظامی، ریتوریکِ جنگ و واقع شدن تقسیم مجدد جهان لحظه هایی اند که فرهنگ و فعالیتهای عادی فرهنگی به ضعیفترین درجهٔ اثرگذاری میرسند. ایدئولوژی جنگ و تبلیغات دروغین آشکار در همه جا دیده میشود، اما نیرو های اجتماعی چیزی در برابر آن کرده نمیتوانند. چند روز پیش، هنگام ملاقات رییس‌جمهور جمهوریت افریقای جنوبی با رییس‌جمهور ایالات متحد در کاخ سفید، دونالد ترامپ فوتو هایی را به رییس جمهور دیگر نشان داد با این ادعا که این فوتو ها از جنوساید سفید ها در کشور افریقای جنوبی اند. چند روز پیش از آن، گروه های سفید های کشور افریقای جنوبی به ایالات متحد رسیدند که با افتخار و تبلیغات فراوان به مثابهٔ اتباع ایالات متحد پذیرفته شدند. یک روز پس از آن ملاقات، آژانس خبررسانی جهانی رویترز آشکار کرد که فوتو های یاد شده از رویترز اند و از کشته شدن کارمندان یک نهاد بین المللی توسط یک گروه تروریست در کشور کنگو بوده اند. این دروغ دونالد ترامپ با آن دروغ حاکمیت کاخ سفید در زمینهٔ موجودیت سلاحهای کشتار دسته جمعی در عراق است. همه این واقعیت ها و حقایق را میدانند، اما این دانستن حقایق به کُنش و تغییر نمیانجامد، زیرا نیروی سیاسی، نظامی و ایدئولوژیک قدرتهای بزرگ و همپیمانان شان خیلی بزرگ است.
بر اساس تحلیل وسنو، هیچ دلیلی وجود ندارد که فکر کنیم ایدئولوژى نقشی کاملاً منفعلانه در رابطه با ساختار اجتماعی ایفا میکند؛ یا اگر نقش منفعلانه برای آن قایل نیستیم، چنین گمان کنیم که ایدئولوژی صرفاً به آن چه وجود دارد مشروعیت میبخشد. به علاوه، هیچ دلیلی وجود ندارد که تصور کنیم رابطه میان ایدئولوژی و ساختار اجتماعی چنان که در این دو دیدگاه مطرح است، رابطهٔ ساده، مستقیم، یکپارچه و تفکیک ناپذیر است. مسأله‌ پیوند به این واقعیت اشاره دارد که در بسیاری از موارد به نظر میرسد تناسب و پیوندی آشکار میان یک ایدئولوژی و زمینهٔ ظهور اجتماعی آن وجود دارد؛ ایدئولوژی و ساختار اجتماعی با هم آمیخته میشوند. این پرسش که این حالت چی گونه به وجود می آید پرسشی بنیادی و محوری است، اما پاسخ به آن پیچیده تر از رابطهٔ عِلّی سادهٔ تصویرشده در نظریهٔ " بازتاب" یا انتطباق و تحلیل کارکردی مشهود در نظریهٔ " مشروعیت بخشی" است. دست یافتن به پاسخِ این پرسش نیازمند توجه واقعبینانه تر به موضوعات آتی است: منابع محیطی که که در فرایند تولید ایدئولوژی به کار گرفته میشوند؛ راه ها و ساز و کار هایی که از طریق آنها تولید کننده گان ایدئولوژی و منابع مزبور در رابطهٔ سازمان یافته با هم قرار میگیرند؛ و راه ها و ساز و کارهایی که از طریق آنها ساختار درونی خود ایدئولوژی شکل میگیرد.


همانگونه که تمام مطالعات مربوط به ایدئولوژی دیده میشود، دولت و روابط آن با ایدئولوژی جایگاه بسیار مهمی در پاسخ به پرسشهای یاد شده دارند. البته منظور ما از نقش دولت تأکيد دوباره بر این دیدگاه نیست که ایدئولوژی به دولت مشروعیت میبخشد. ما به دولت همچون زمینه و بافتی مینگریم که در آن به انواع متفاوت تولید ایدئولوژی مشروعیت بخشیده میشود. کسانی که جایگاه های قدرت در درون دولت را به دست دارند تصمیماتی در مورد تولید کننده گان فرهنگ یا ایدئولوژی اتخاذ میکنند که هم میتوانند سبب افزایش و هم مانع فعالیتهای تولیدکننده گان فرهنگ شوند. به هر روی، لازم نیست تصمیمات مزبور(چه آگاهانه و عمدی، چه ناگفته و سربسته) موافق و هماهنگ با مقتضیات مهم مربوط به مشروعیت دولت باشد. [ در نظامهای سیاسی توتالیتر مشروعیت بخشی ایدئولوژی و فرهنگ به دولت آگاهانه و با زور صورت میگیرد. در نظامهای سیاسی به اصطلاح آزاد و دموکراتیک این مشروعیت بخشی با حیله و ترفند و پول و انحصارگری نهاد های فرهنگی انجام میشود.]


بیشتر احتمال دارد دارد تصمیمات مزبور، که در چهارچوب قید و بندها و محدودیتهای نظم نهادی موجود اتخاذ میشوند، پاسخ های مقطعی به مشکلات عاجل و آنی باشند که ذهن مقامات دولتی را به خود مشغول کرده اند. بنابرین بررسی روابط دولت با فرایند تولید ایدئولوژی در چهارچوب عامتر شرایط محیطی، بافت های نهادی و زنجیره های کُنش که پیشتر از آن سخن گفته شده است، اهمیت ویژه دارد...


پژوهش در بارهٔ تغییر فرهنگی نیازمند داشتن تصویری روشن از راه ها و ساز و کارهایی است که از طریق آنها تولید کننده گان رسمیِ فرهنگ در نظام اجتماعی نهادینه میشوند: راه ها و ساز و کار هایی که این نهاد ها از طریق آنها منابع لازم را از محیط اجتماعی شان به دست می آورند، نقش این نهاد ها در مجسم ساختن روابط منزلتی و تداوم بخشیدن به آنها، و گروه های منزلتی که احتمالاً از این نهاد ها حمایت حمایت خواهند کرد.


پژوهش در بارهٔ تغییر فرهنگی همچنین نیازمتد شناخت تغییرات کلانی است که در محیط اجتماعی به وقوع میپیوندند و احتمالاً اشکال جدیدی از منابع را به همراه می آورد: تغییر در جمعیت، ثروت ملی، شیوه های تولید، تجارت، مهاجران، مستعمرات و پیمانهای نظامی از جملهٔ این تغییرات اند. ممکن است پس از وقوع این تغییرات کلان اجتماعی، اصلاحات یا دگرگونیهای خاصی در بافت های نهادی که نوآوری فرهنگی را ممکن میسازد، به وجود آید. با این همه، تغییرات اجتماعی یادشده به هیچدعنوان تغییرات همگون و یکدست نیست. کشور ها و نواحی مختلف از نظر منابع طبیعی، موقعیت جغرافیایی، سنتهای مذهبی، قدرت نظامی، جایگاه آنها در شبکه های کلانتر تجارت و دیپلوماسی و همچنین تشکیلات و سازمانهای نهادی که تغییرات یادشده را هدایت میکنند، با یکدیگر متفاوت اند. هنگامی که به کار مقایسه های نظام مند میان نواحی یا کشور های مختلف میپردازیم، تفاوتهای یادشده برجسته گی ویژه مییابند. مقایسه های مزبور تفاوتهایی را که میان شرایط محیطی و بافتهای نهادی کشور ها و نواحی مختلف وجود دارد، آشکار خواهد ساخت. شرایط محیطی و بافتهای نهادی دارای نقش تعیین کننده در پیشبرد فرایند تولید اشکال جدید فرهنگی یا بازداشتن آنها دارند. پس از بررسی این عوامل میتوان این پرسش را که ایدئولوژی چی گونه با شرایط اجتماعی پیوند میخورد، دقیقتر و محدودتر کرد. در هر مورد تاریخی خاص، برخی ابعاد محیط اجتماعی نسبت به دیگر ابعاد آن در ارتباط نزدیکتری با فرایند تولید ایدئولوژی قرار میگیرند. سپس میتوان با بررسی مشترک این ابعاد ویژه در محیط اجتماعی و در محتوای درونی ایدئولوژیِ مورد نظر به شناسایی فرایند های تولید، انتخاب و نهادینه شدن پرداخت. بالآخره این که، پاسخ به پرسش " پیوند" نیازمند بررسی قلمرو های گفتمانی هر ایدئولوژی، کُنش نمادین تعریف شده در درون قلمرو گفتمانی و راه ها و سازو کارهایی است که از طریق آنهاذقلمرو های گفتمانی مزبور درون افقهای اجتماعیِ مشخص تجسم و عینیت مییابند.


یادداشت: بحث شناخت ساختاری فرهنگ و ایدئولوژی و منطق درونی تغییرات فرهنگی و نهادینه شدن ارزشهای فرهنگی را در همین جا پایان میدهیم. در آیندهٔ دور یا نزدیک به بحث زبان و رابطهٔ آن با تفکر خواهیم پرداخت. فرهنگ، تاریخ و تغییر گفتمان فرهنگی و سیاسی، تغییر افق اجتماعی در گفتمان بدون پرداختن به زبان و تغییر در اندیشه ممکن نیست. شاید با نقل از پژوهشها و دیدگاه های سودمند بتوانیم به این شناخت برسیم که چرا عقبگرایی اجتماعی، فرهنگی و دینی در متن فرهنگ ما تداوم مییابد.

 

بالا

دروازهً کابل

الا

شمارهء مسلسل ۴۸۱         سال بیست‌‌یکم       جـــــــوزا     ۱۴۰۴     هجری  خورشیدی                  اول جون   ۲۰۲۵