کابل ناتهـ، Kabulnath



 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

Deutsch
هـــنـــدو  گذر
آرشيف صفحات اول
همدلان کابل ناتهـ

دريچهء تماس
دروازهء کابل

 

 

 

 

 

 

 

 

 

              ضیاء دستور

    

 
مُدل نظری وسنو از فرهنگ

 

 



( در این بحث تذکر این نکته لازم به نظر میرسد که روبرت وسنو در متن اصلی، مفهوم های ایدئولوژی و فرهنگ را به گونهٔ همسان در نظر دارد. پروفِسور مهر آیین در متن وسنو مفهوم ایدئولوژی را نگهداشته است و خود بیشتر فرهنگ و محصولات فرهنگی را به کار میبرد. این کاربرد با کاربرد ایدئولوژی به معنای خاص سیاسی گسترده گی دارد.)
وسنو پس از ارائه آن چه گذشت، مُدل نظری خود را که مرکب از سه دسته مفاهیم، هر دسته خود شامل سه مفهوم است، برای تبیین تغییر فرهنگی ارائه. میکند. پژوهش وسنو اصولاً یک پژوهش استقرایی است: او نخست به طرح مباحث نظری خود میپردازد، پس از آن اقدام به بررسی مفصل سه جنبش فکری: اصلاح دین، روشنگری و سوسیالیزم اروپایی میکند و در آخر، بار دیگر به مباحث نظری خود بازمیگردد. او در بارهٔ شیوهٔ کار خود مینویسد: " بازسازی روابط میان ایدئولوژی و ساختار اجتماعی در هر یک از سه دورهٔ تاریخی مورد بحث و ارائهٔ تفسیری در بارهٔ چگونه گی به وجود آمدن نوآوری ایدئولوژیک موضوعی نیست که صرفاً بتوان در قالب استقرأ به آن دست یافت. برای آسان شدن کار، در آغاز کتاب، یک چهارچوب مفهومی طرح کردیم. به هر حال هنگام بررسی و تحلیل دوره های تغییر فرهنگی یاد شده، تمامی این تمایزات مفهومی پُشت پرده باقی خواهند ماند تا صرف الگو های واقعی مورد توجه و تاکید قرار گیرند. تنها در بخش نظری پایانی، بار دیگر به بحث در بارهٔ این مفاهیم خواهیم پرداخت.

شرایط محیطی، نهاد ها، کُنشها

نخستین دسته از مفاهیمی که وسنو آنها را برای تبیین تغییر ایدئولوژیک مطرح میکند عبارت اند از " شرایط محیطی"، " بافتها و زمینه های نهادی" و "زنجیره های کُنش". در نظریهٔ وسنو، مفهوم "شرایط محیطی" اشاره به شرایط اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و اقتصادی عام هر یک از "دوره های تغییر فرهنگی" دارد. به اعتقاد وسنو، " شناخت مسائلی از این گونه که آیا یک جامعه در یک دورهٔ معین دستخوش افزایش یا کاهش جمعیت بوده است یا خیر، آیا اقتصاد آن رونق داشته یا دچار رکود بوده است، آیا فضای سیاسی کُلی آن آرام یا دستخوش جنگ بوده است، آیا جامعهٔ مورد نظر به لحاظ مذهبی واحد و یکدست بوده یا این که جامعه یی متنوع و دارای مذاهب مختلف بوده است، نقطهٔ آغاز مناسبی برای انجام پژوهشهایی از این گونه است." وسنو معتقد است که پژوهش در بارهٔ مسألهٔ چرایی و چگونه گی ظهور نظام های ایدئولوژیک جدید نیازمند شناخت چگونه گی تغییر شرایط محیطی کلان است که این ایدئولوژی ها در آن ظهور کرده اند. تغییرات به وجود آمده در شرایط محیطی احتمالاً منابع لازم برای ظهور یک جنبش فرهنگی نوآورانهٔ جدید را فراهم می آورند. وسنو برای متمایز کردن نگاهِ متفاوت خود به شرایط اجتماعی نسبت به نظریه های کلاسیک، ابتدا به شرح نظریه های کلاسیک در خصوص رابطه میان شرایط کلان اجتماعی با تغییر ایدئولوژیک میپردازد. به اعتقاد وسنو" بررسی ویژه گیها و مؤلفه‌های کلانِ محیط اجتماعی نقطهٔ آغاز تمام نظریه های تغییر فرهنگی و بیشرِ رویکرد های معاصر در مطالعهٔ رابطه میان ساختار اجتماعی و ایدئولوژی است." وسنو سطح توسعهٔ اقتصادی، شهرنشینی، میزان باسوادی، میزان نا آرامیها و شورشهای اجتماعی و شرایط سیاسی را از جملهٔ ویژه گیهای کلان محیط اجتماعی میداند که در مطالعات او مورد توجه قرار گرفته اند.


وسنو نظریه های کلاسیک در خصوص رابطه میان ساختار اجتماعی و ایدئولوژی را در دو دسته جای میدهد: رویکرد های جبرگرا و رویکرد های کمتر جبرگرا. او مینویسد:" در رویکرد های جبرگرایانه، در کُل فرض بر این است که عوامل یاد شده بر فُرم و محتوای ایدئولوژی ها هم تأثیر میگذارد، در حال که در رویکرد های کمتر جبرگرایانه تنها برای بافتمند کردن بحث اشاره هایی به شرایط اجتماعیِ که در بالا گفته شد، صورت میگیرد." وسنو، تلاش برای شناختن ویژه گیها و مؤلفه‌های شرایط کلان اجتماعی را که تغییر فرهنگی در آنها رُخ میدهد" نشانهٔ اهمیتی میداند که جامعه شناسی برای شرایط اجتماعی قائل است. به اعتقاد وسنو، مفروض جامعه شناسی فرهنگ اینست که اندیشه ها اساساً‌ در جهان اجتماعی وجود دارند و به همین دلیل احتمالاً‌ از برخی جهات تحت تاثیر شرایط اجتماعی قرار میگیرند. بر علاوه، منطق پژوهش جامعه شناختی این نکته را به ما متذکر میشود که اگر در پی تببین تغییر فرهنگی استیم، باید به تغییرات به وجود آمده در شرایط کلان اجتماعی به عنوان یک عامل مهم توجه کنیم. وسنو البته معتقد است که تأکید جامعه شناسی بر شرایط کلان اجتماعی به هیچ عنوان به معنای انکار رویکرد های معرفت شناختیِ بدیل که در آنها تأکید بیشتری بر تاریخ اندیشه، نو آوریهای تصادفی یا آثار دوران ساز متفکران بزرگ میشود، نیست.


به اعتقاد وسنو، تأکید سُنّتِ جامعه شناختی بر شرایط به اصطلاح مادّیِ محیط اجتماعی(همچون فعالیتهای اقتصادی، شیوه های تولید، الگو های جمعیتی، شهرنشینی، روابط طبقاتی، سطوح درآمد و غیره) به عنوان سرچشمه های احتمالی تغییر فرهنگی، ریشه در سه ملاحظهٔ عملی دارد، علاوه بر آن چه که ممکن است چهارچوب های نظری، سعی در القای. آن داشته باشد: یک، آن که شرایط مادّی به قدر کافی از پدیده های فرهنگی متمایز و قابل تشخیص اند. این مسأله به این دلیل اهمیت دارد که هیچ محققی مایل نیست در بندِ استدلالهای صرفاً" توتولوژیک یا به زبان علمی پارسی " همان گویی" ، گرفتار آید. محقق میکوشد با متمایز ساختن شرایط مادّی از پدیده های فرهنگی و اثبات تأثیر یکی بر دیگری استدلال خود را از توتولوژیک بودن نجات دهد. دوم آن که توانایی جوامع و افراد در ایجاد تغییر فرهنگی تا حدودی مشروط به توان آنها در جذب منابع از محیط مادّی اطراف شان است. از این رو، احتمالاً هنگام تغییر فرهنگی، جوامع و افراد به اَشکالِ بسیار معنادار از روابط شان با محیط اجتماعی تأثیر میپذیرند. سوم، شرایط مادّی ، احتمالاً به واسطهٔ مادّی بودن شان، نشانه های بسیاری از خود به جا میگذارند و از این رهگذر بازسازیِ تجربیِ شرایط وقوعِ تغییر فرهنگی را آسان میکنند.


وسنو پس از شرح برداشت نظریه های کلاسیک از مفهوم شرایط محیطی، به توضیح دریافت خود از این مفهوم میپردازد. او مینویسد: " شرایط محیطی، آن گونه که در این پژوهش از آن استفاده شده است، شامل منابع اقتصادی، سیاسی و فرهنگی، توزیع این منابع و نرخهای تغییر میشود. عوامل مزبور ماهیت الگو های کلان اجتماعی را تعیین میکند. برخلاف مفاهیمِ بسیار خاصی همچون بورژوازی یا شهرنشینی که آنها برای نشان دادن صورتبندیهای تاریخی واقعی استفاده میشوند، مفهوم " شرایط محیطی" ابزاری کاملاً حساس اند که از هر گونه مضمون و محتوای تاریخی خالی است. از اینرو باید با استفاده از ابزار عینی تر به عملیاتی کردن آن در مورد هر وضعیت. خاص تاریخی پرداخت." وسنو معتقد است که در بررسی جنبشهای ایدئولوژیک مورد مطالعه اش به نکاتی در بارهٔ شرایط محیطی دست یافته است که به نظر میرسد محققان فرهنگ باید آنها را مورد توجه قرار دهند. یکی از نکاتی که از نظر وسنو مورد توجه محققان فرهنگ قرار گیرد اینست که به کارکرد محیط کلان اجتماعی باید به عنوان " بانک یا ذخیرهٔ منابع" نگاه شود. به ویژه هنگامی که به ایدئولوژی به عنوان محصول یک فرایند تولیدِ اندیشه نگریسته میشود. به اعتقاد وسنو، شرایط محیطی دارای دو کارکرد اند: یک، محدویتها و موانع را از میان برمیدارند؛ و دوم این که فرصتها را ایجاد میکنند. تلقی وسنو از محیط کلان اجتماعی به عنوان " بانک ذخیرهٔ منابع" در پیوند با مفهوم کلاسیک " ساختار" به عنوان" مجموعه یی از محدودیتها و فرصتها" است. وسنو مدعی است که در در پژوهش خود با شرایط محیطی از قبیل تغییرات جمعیتی، شبکه های تجارت، سطوح در آمد و قیمتها ، نرخ با سوادی، تعهدات نظامی، سطح انسجام سیاسیِ ملی و چالشهای موجود در حوزهٔ مذهب به همین صورت برخورد کرده است. وسنو معتقد است او با تعریف شرایط محیطی به عنوان " منابع" توجه خود را به توان و ظرفیت این شرایط در تغییر دادن و یا حفظ کردن بافتهای خاصی که ایدئولوژى ها در آنها تولید میشوند، معطوف ساخته است. او مینویسد:" برای مثال، تغییرات و نوساناتِ به وجود آمده در میزان سوددهی برخی کالا های خاص تا آن جا برای ما اهمیت دارد که تغییرات مزبور باعث دستیابی افراد درگیر در فرایند تولید ایدئولوژی به آزادی عمل بیشتر در تصمیم گیری شود. البته این، با دیدگاهی که ایدئولوژی را صرفاً یک عنصر ذهنی ذاتیِ محیط کلان اجتماعی تلقی میکند، کاملاً متفاوت است. این دیدگاه همچنین با با رویکرد صرفاً ساختاری که در پی یافتن همخوانی های ناگفته میان شرایط محیطی و ایدئولوژی هاست، تفاوت دارد. در نظریه های یاد شده فرض بر آن است که رابطه یی ثابت، مستقیم و تعیین کننده میان محیط اجتماعی و ایدئولوژی وجود دارد. تعریف محیط اجتماعی به عنوان " منابع" باعث میشود تا عنصر" عدم قطعیت" یا " تعیُن ناپذیری" به رابطه میان محیط اجتماعی و ایدئولوژی اضافه شود. " منابع" بر دامنه و گسترهٔ ایدئولوژی هایی که احتمالاً تولید میشوند، تأثیر میگذارند؛ با این حال، خود منابع هم توسط بافتهای بیواسطه یی که ایدئولوژی ها در آنها تولید میشوند، جهت دهی و هدایت میشوند." وسنو در توضیح این نکته که او تمثیل" بانک منابع" را از کجا وام گرفته است، به مباحث " زسیت شناسان" و " جمعیت شناسان" در مورد عوامل تأثیرگذار بر بقا یا مرگ گونه های جانوری و جمعیت های انسانی اشاره میکند. او در این باره مینویسد: " ماهیت مسأله یی که در مورد ایدئولوژی مطرح ساخته ایم، به لحاظ شکلی شبیه به مسأله ییست که زیست‌شناسان با آن روبرو بوده اند: چرا برخی گونه های خاص جانوران در بعضی محیط ها وجود دارند و در بعضی محیط های دیگر وجود ندارند. بدون آن که بخواهیم گونهٔ جانوری را با ایدئولوژی ها یکی بدانیم، چنین مقایسه یی این ایدهٔ ارزشمند را در ذهن پدید می آورد که میتوان از مُدل های " مردمشناسی جمیعت" در ارتباط با ایدئولوژی ها استفاده کرد، همان گونه که این مُدل ها در حوزه های دیگر جامعه شناسیِ سازمان ها نیز استفاده شده است.

با پذیرش چهارچوب " بوم شناسی جمیعت" میتوان برخی نکات مهم در مورد ایدئولوژی ها را بررسی کرد: پویایی تغییر ایدئولوژیک، تاکید بر اهمیت رقابت میان ایدئولوژى ها، و ایجاد حساسیت نسبت به برخی ویژه گی ها و خصوصیات شکلی مشخص محیط اجتماعی.... در مُدل های بوم شناسی جمعیت اغلب به محیط اجتماعی به عنوان " بانک منابع" نگریسته میشود که جمعیت ها باید برای زنده ماندن به اَشکال مختلف از آن بهره گیرند. تفاوتهای نسبتأ سادهٔ موجود در محیط میتوانند به نفع برخی جمعیت ها و به ضرر برخی دیگر باشند. به نظر میرسد برخی گروه ها میتوانند با محیط هایی که در آنها وفور منابع دیده میشوند، سازگار شوند و برخی گروه ها هم قادر به ادامهٔ زنده گی در محیط هایِ با منابع کمتر اند. برخی گروه ها با مناطقی در محیط خود سازگارتر میشوند که همگُن و یکپارچه باشند، برخی دیگر با مکان های نا همگُن سازگارترند. تغییراتی که در طول زمان در محیط به وجود می آیند، نیز ممکن است با واکنشهای متفاوت از سوی گروه ها روبه رو شوند. برخی گروه ها با محیط های آرام و با ثبات سازگارند و برخی با محیط های متغیر سازگاری پدید می آورند. ایدهٔ محیط به مثابهٔ " بانک منابع" محقق را وادار به تمرکز بر ارگانیزم های زنده یی که به لحاظ فیزیکی منابع را مصرف میکنند، یا متوجه نهاد ها و سازمانهای رسمیِ میکند که از منابع اقتصادی برای تولید محصولات مادّی بهره میگیرند. ممکن است چنین به نظر آید که رابطهٔ روشنی میان ایدئولوژی ها و نظریهٔ " منابع" دیده نمیشود؛ با این حال، این رابطه وجود دارد.

 

 ایدئولوژی ها حاصل خیال پردازیِ سادهٔ افراد نیستند. تولید ایدئولوژی ها نیازمند زمان، انرژی و دیگر منابع است. ایدئولوژی های جدید معمولاً در جریان جنبش های اجتماعی صورتبندی و در جامعه توزیع میشوند و گسترش مییابند. بنابراین ، موفقیت یا شکست یک ایدئولوژی منوط به توانایی افراد یا جنبشهای حامی آن در جذب منابعِ ضروری از محیط است. (پیوست این بخش در شمارهٔ آینده تقدیم خواهد شد.)


 

بالا

دروازهً کابل

الا

شمارهء مسلسل  ۴۷۲         سال بیستم       جدی/دلو     ۱۴۰۳         هجری  خورشیدی         شانزدهم جنوری    ۲۰۲۵