کابل ناتهـ، Kabulnath



 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

Deutsch
هـــنـــدو  گذر
آرشيف صفحات اول
همدلان کابل ناتهـ

دريچهء تماس
دروازهء کابل

 

 

 

 

 

 

 

 

 

             استاد دکتر لطیف ناظمی 

    

 
درحسرت آن ارض موعود

 

 


۱

 

شب قایق شکسته‌ی خود را

در آب‌گیر فتنه رها کرده است

من خواب چشم‌های تو می‌بینم

آن باغ‌های غربت زیتون را


می‌بینمت نشسته به درگاه خانه‌ام

اما هنوز هم

آن‌جا دهان پنجره زخماگین

آن‌جا  گلوی کوچه پر از خون است

 

 

می بینمت غمین

گیسو فشانده در گذر باد

اما هنوز هم

هم‌باوران پنجره‌ی کور

در انتظار فجر شکوفایی

در چارسوق فاجعه می‌میرند

 

 

می بینمت به شکوه به من می‌کنی نگاه

اما هنوز هم

با یاد چشم‌های تو می خوابم

با یاد کوی و خانه‌ام این‌جا نشسته‌ام

اما هنوز هم

اندام ذهن شرقی خود را

من در صلیب سربی مغرب‌ نبسته‌ام

 

 

۲

 

شب دست آبنوسی خود را

در بر که‌ی سپیده مه‌آلود می‌کند

وآنگه دری به سوی سحر باز می‌شود

دیگر تو را به خواب نمی‌بینم

دیگر حضور آیینه‌ی گنگ

در روز بی‌فروغ من آغاز می‌شود

 

 

۳

 

این کیست که در اسارت آیینه

او را نمی‌شناسم هرگز

در دست‌های یائسه‌اش گویی

بوی غمین و تنبل تنهایی‌ست

در چشم‌هایش خستگی تکرار

بر گیسوانس بارش خاکستر

درد سکوت قرن به لب‌هایش

 

 

۴

 

این کیست در اسارات آیینه

او را نمی شناسم هرگز

من با نگاه خویش چه بیگانه گشته‌ام

من با صدای خویش چه ناآشنا شدم

از این حضور آیینه می‌ترسم

از این سکوت آیینه بیزارم

من آیه‌ی نخوانده‌ی تکرارم

 

 

بالا

دروازهً کابل

الا

شمارهء مسلسل  ۴۷۲         سال بیستم       جدی/دلو     ۱۴۰۳         هجری  خورشیدی         شانزدهم جنوری    ۲۰۲۵