کابل ناتهـ، Kabulnath


 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

Deutsch
هـــنـــدو  گذر
آرشيف صفحات اول
همدلان کابل ناتهـ

دريچهء تماس
دروازهء کابل

 

 

 

 

 

 

 

              شمیم فروتن

    

 
ته مانده‌های خاطرات جنگ

 

 


در بازی اطوار دلقک‌ها
نقش خودش را خوب بازی کرد
خندید تا اوج فراموشی
دل را به این ترفند راضی کرد

بر سایه‌سار درد خود چرخید
فکرش خیابان را به سر دارد
خون می‌چکد از سینه‌ای باران
از خشک سالی‌ها خبر دارد؟

پشت سرش پاییز پیدا بود
دروازه‌های چوبی‌‌ای بی‌رنگ
کلکین‌‌چه‌های رو به تاریکی
ته‌مانده‌های خاطرات جنگ

رویای او سنگین‌تر از کوه است
در لای پلکش مرگ آنسوتر
من زند‌ه‌ام در خو‌اب‌های او
زیبا‌یی‌ام هر چند کم سوتر

من آهی سنگینم برای او
زیبای غمگینم برای او
کم کم بریده از من و دنیا
با آن‌ که تسکینم برای او

***
بوی خدا می‌داد موهایم
بوی خدا و بوی بربادی
بربادی‌ام در دست باد افتاد
شاید به استقبال آزادی

#شمیم_فروتن

بالا

دروازهً کابل

الا

شمارهء مسلسل  ۴۶۸         سال بیستم      عقرب/ قوس     ۱۴۰۳         هجری  خورشیدی                  شانزدهم  نومبر  ۲۰۲۴