پس از برگرداندن طالبان، تبارز احساس خطر و هراس بی جای نبود. مردمی که
آرزومند بودند به زنده گی بهتر و عادلانه دسترسی پیدا کنند، برگشت هایی
دامنگیر شان شد به سوی زمانه های قدیم.آنانی که فریاد می کردند، دار ودسته
های مافیایی، زراندوز و بیگانه با احساس والای انسانی، اوضاع را در مسیر
پرمخاطره سمت وسو میدهند؛ قلم وکتاب، رسانه ها، نقاشی، شعر و صدای موسیقی
و... را فریادگریافته بودند. اما آرزوی دسترسی به زنده گی بهتر وعادلانه
وهمه فریاد ها به ماتم نشست.
در این بیش از سه سال حضور نا مبارک و زشت طالبان می نگریم که فرمان ها و
دستورها پیهم، چون ریسمانی در گلوی مردم و آرزوهای آنها فشار می آورد.
از آنجمله است، مسموم و زهر آگین تر نمودن ذهنیت ها و شعور انسانهای جامعۀ
مظلوم وستم دیده.
آری، به دنبال چندین دستور که در زمینۀ سانسور کتاب های متفاوت با پذیرفته
های طالبان، داده بودند، اینک وزارت ضد فرهنگ، 400 عنوان کتاب را فهرست
کرده و به کتابفروشی ها و کتابخانه ها فرستاده است که نباید در اختیار
علاقمندان قرار بگیرد. بدون گمانه زنی میتوان گفت که این تصمیم، در راستای
مبارزه با علم و دانش و مقید نمودن ذهن مردم، در اسارت اوهام، خرافات و
برداشت های سخیف وعقب ماندۀ یک گروه از مردم عقب مانده است. طرزالعملی که
در تاریخ افغانستان، یکی ازموجبات وعوامل عقب مانده گی ذهنی و سطح نازل
شعور را رقم زده است. از آن هنگام که استعمار بریتانیه با تهاجم آسیب زا،
بیرحمانه و گستاخانه اش، سبب شد که جریدۀ شمس النهار راه نپیماید و مطلقیت
امیرعبدالرحمانی، به اشاعۀ فرهنگ مورد نیاز آن روی آورد، تا اکنون این
سرزمین گونه های سلیقه های تحمیلی و مضار آن را دیده است. اما در هنگامی که
روزنه های باز شده اند، و جامعه با رها بودن از تحمیل علایق گروهی وحزبی،
فضای متفاوت را دیده است، انتشار کتاب و نشریات گوناگون، بار آورندۀ
انسانهای شده است، با جهان و نگرش به افق های دیگر.
متأسفانه هنوزهم نمونه های زیانبار و هنجار های مصیبت آور، طرف نقد و
انتقاد لازم قرار نگرفته اند. حتا امروز کتابخوان ها، شاعران، نویسنده گان،
استادان، هنرمندان و... را کم نداریم که تصامیم جاهلانه وستمگرانۀ طالبان
راطرف نکوهش قرار نمی دهند. می بینیم که گروه طالبان، به انجام وظایف
ناشریفی روی آورده است که برخلاف تجارب در سطح جهان و افغانستان است.
در جامعه یی که ذهنیت و رویکرد فاقد احترام به اجزا، بیداد کرد، بی
آزارترین و زحمتکش ترین و طرف تبعیض قرار داشته گان، هندوباوران و سیکهـ
های وطن وحشیانه ترین ستم را با از دست دادن جان و ملکیت های حلال دیدند،
در جامعه یی که نسل کشی وهزاره ستیزی با دست باز خون ریخت، و...عقاید و
افکار، ذهنیت و لزومدید های گروهی بر اکثریت متنوع به دیکتاتوری پرداخت، در
این جامعه، مطالبۀ خردمندانه این است که نباید با کتابهای دیگران(غیر از
منابع طرف مراجعۀ طالبان) رفتار دشمنانه در پیش گرفته شود. بهتر آن است که
انسانها کتاب های مختلف را بخوانند، از راه مطالعۀ کتاب های مختلف است که
تعاطی افکار وتبادل نظر میسر می شود. می تواند انسانی را بار بیاورد و
پرورش دهند با افکار و اندیشه های کمک کننده برای جامعه.
اما گروه طالبان، با فرمان ها وفیصله های بسیار وخیم، که مکمل همدیگر می
شوند، حلقه را در گلوی جامعه تنگتر می کند. فیصلۀ جمع آوری و بدون تردید
آتش سوزی کتاب هایی که این گروه نمی خواهد و در جای آن تحمیل خواندن
کتابهایی"فقط از من" که از جنایات روزانه، "ترحم" تصویر کند، یاد آدلف هتلر
فاشیست و یارانش را با ویژه گی های زمانی و مکانی در نظر می آورد.
***
|