کابل ناتهـ، Kabulnath



 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

Deutsch
هـــنـــدو  گذر
آرشيف صفحات اول
همدلان کابل ناتهـ

دريچهء تماس
دروازهء کابل

 

 

 

 

 

 

 

             دکتر غفور آرزو 

    

 
دوبیتی‌ها

 

 


به یادش تا سحر چُرتُم خرابه
خرابات دلم بی آب و تابه
شب و شبتاب می دانند ای دوست
جهان افروز من چون آفتابه


بهارِ باورم گل کرده ای دوست
شراب عشق قلقل کرده ای دوست
طرب می بارد و دل می‌تپد هان!
نگارم چپّه کاکل کرده ای دوست


چنان در اوج مستی می‌زنم هو
که گردون می شود مانند گردو
کنم تذهیب، مینا را به رنگی
که رنگین می‌شود آهنگ مینو


بلا بالا چنان با رقص «باله »
کند آیینه ی دل را قباله
رقیب کینه توزِ کینه پرور
بود چون کیسه یی پُر از زباله


سفر با مهر میهن می‌نمایم
به هر شهری که مسکن می‌نمایم
نویسم بر در و دیوار آن شهر
وطن را همچو گلشن می‌نمایم


سفر با دوستان دانش اندوز
بود آیین هی خورشیدافروز
چنین می گفت پیرِ وحدت اندیش
بود تاری کشب، آبستنِ روز


سفر در هر کران و هر کرانه
بود آیین رندانِ زمانه
چسان گویم مدارا و مروّت
نباشد جز رموزِ عارفانه


نوای کاروان امشب بلندست
به خواب خوش غنی و مستمندست
نشانِ چتر آزادی عزیزان
به چشمِ من حقوقِ شهروندست


الا ای همسفر انسان والا
نگر با چشم دل عرش معلّ
به تکریم تو میخواند فراسو
قسم برآیه های حقتعالی


بهار گلشن افروزی ست نوروز
«بدان ارزی که می ورزی »۱ ست نوروز
درین عصری که پرپر می شود عشق
چسان گویم که پاییزی ست نوروز


چرا بر نوشخندم نیش گفتی
شکر را حنظلِ تشویش گفتی
شهنشاه فتوّت را خدا را
به شطرنجِ محبت کیش گفتی



۱. از وجیزه های خواجه عبدالله انصاری(رح) است.
 

بالا

دروازهً کابل

الا

شمارهء مسلسل  ۴۶۷    سال بیستم      عقرب     ۱۴۰۳         هجری  خورشیدی                     اول نومبر  ۲۰۲۴