کابل ناتهـ، Kabulnath



 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

Deutsch
هـــنـــدو  گذر
آرشيف صفحات اول
همدلان کابل ناتهـ

دريچهء تماس
دروازهء کابل

 

 

 

 

 

 

 

              سودابه کامروا

    

 
 مرز ممنوع

 

 



نشسته ام شعری از جنگ را میخوانم
مرز کلگان
با آتش رگبار های تند
قشون خشم و خنگ
شلیک گلوله ها
تیز تیز
با دقیقه ها گریز
دو صد پنجاه سلول را
سوراخ سوراخ کرده اند
به هریک از آنها چشم می گذاری ؛
زمین انگار
رخت سرخش را به تمکین میفروشد
هیراد!
ناز نفروش
این تنی سوخته فرزند من است

کلگان !
این بدن سلاخی
نور چشم و هموطن من است


اینها
با قامت های شکسته
دل های خوف زده از رد مرز
به پای رگبار آتش تفنگ بی رحم شما صد پاره شده اند !

مرگ نعره بزن

مثلی مستی تریاک هلمند
الوداع گفتن فقط به رنگ ایمان
حسرت رسیدن به انزوا نافرجام انسان
آه !
زندگی نافرجام هستی دریغا در پی نان

این چنین مرگ شایسته‌ای ما نبود
با بوقی گلوله ی مرزبانان

تصویر های بعدی از من اینجا
شلیک گلوله های تند
از مرز ملافه و خیابان
به روی میز مطالعه‌ام
با واژه های نا موزون
از آهِ پُر ‌درد و حزینی
گیلاس قهوه تلخم
به شلیک ثانیه ها
به دو صد پنجاه پارچه
تکه تکه می شوند ؛
و قهوه میز را قهوه‌از کرده است
واژه هایم در قهوه غرق می شوند
و من غرق در
کویری این درد میشوم

با دستان شکسته
و قلبی پاره شده با ثانیه ها
وَ تنم را
با دو صد و پنجاه سلول
سلاخی شده
همه ریز ریز با خون و ریمِ چِرکها
با همه ای‌ بُعدها این انزوا حل میشوم
فقط
اخبار مانیتور ها
کویر میشوند

#سودابه کامروا

بالا

دروازهً کابل

الا

شمارهء مسلسل  ۴۶۶    سال بیستم      میزان / عقرب     ۱۴۰۳         هجری  خورشیدی                         شانزدهم اکتوبر  ۲۰۲۴