کابل ناتهـ، Kabulnath



 

 

 

 

 

 

 











































 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

Deutsch
هـــنـــدو  گذر
آرشيف صفحات اول
همدلان کابل ناتهـ

دريچهء تماس
دروازهء کابل

 

 

 

 

 

 

 

              نگارش: سید مقصود برهان

    

 
هنر و ادبیات با نام فریده انوری گره خورده است

 


«خاطرات و حرف هایی که تا کنون در مورد فریده انوری گفته نشده است»


نخست از گردانندگان و دست اندرکاران «برگنامۀ فانوس» و شما مسئولین مجلۀ وزین «پیام روز» ابراز سپاس فراوان می نمایم که از یک خانم پرتلاش فرهنگی که یک عمر در رادیو افغانستان و مدتی هم در تلویزیون افغانستان شعر خواندند و شعر ناب خواندند و برنامه اجرا کردند، قدردانی به عمل می آورید و به گرامیداشت وی صفحه ای گشوده اید و از دوستان و همکاران وی دعوت بعمل آورده اید تا در مورد وی خاطرات خود را بنویسند و حرف های خود را بگویند. من ضمن لبیک گفتن به این دعوت از شما پوزش می خواهم از اینکه گستاخانه جرائت کرده ام تا قلم بدست گرفته، در مورد هنر فریده انوری چیزی بنویسم، زیرا تا جائیکه من خود را می شناسم، در خود این صلاحیت را نمی بینم. اما به مناسبت شناخت دیرینی که از این بانوی گرامی دارم - که آغازش تقریباً به آغاز همکاری های ما هر دو در ادارۀ هنر و ادبیات رادیو افغانستان، البته با تفاوت دو سه سالی مرتبط می شود و برمیگردد به اواخر دهۀ پنجم قرن چهاردهم خورشیدی – نکاتی چند در این مورد می نگارم.
فریده جان را سه، چهار سال پیش از آنکه در یک اداره همکار شویم، می شناختم. از آن وقتی که او شاگرد دانشگاه کابل و ضمناً تهیه کنندۀ برنامۀ «از هر چمن سمنی» بود و من مامور در یکی از شعبات دیگر رادیو. وی روزهای سه شنبه به رادیو می آمد تا برنامۀ خود را ثبت نماید، من به ستدیویش می رفتم تا صدایش را بشنوم. در آنزمان با هم معرفت نزدیک نداشتیم، مانند هزارها تن از هموطنان، از دوستداران صدایش بودم. او که در آنوقت جوان ِ جوان بود، شعر را با چنان احساسی دیکلمه میکرد که خودش در قالب شعر در آمده و خود یک شعر زنده میشد و چنان خود را در شعر می یافت که جلو احساسات خود را نمیتوانست بگیرد و اشک از چشمانش سرازیر می گردید که من شاهد این حالتش بودم.
فریده انوری پیش از آنکه مامور رسمی در رادیو افغانستان شود، با استفاده از یک بورس تحصیلی عازم امریکا شد. اگر ذهنم اشتباه نکند او در سال 1350 یا سال 1351 به وطن برگشت و در ادارۀ هنر و ادبیات رادیو رسماً به کار آغاز کرد و در برنامه های ادبی رادیو مخصوصاً «زمزمه های شبهنگام» شعر خواند و متصدی برنامۀ «رادیوئی مجله» شد. مدتی هم به حیث مدیر ارتباط خارجۀ رادیو ایفای وظیفه می کرد، اما همکاریش با هنر و ادبیات ادامه داشت و بعد از گذشت چند سالی به کرسی مدیریت عمومی هنر و ادبیات رادیو تکیه زد و به حیث یک مدیر مدبر برنامه ها را اداره می کرد. همکاران جوان خوش قریحه و با استعدادی را در ادارۀ هنر و ادبیات جمع کرده و تربیه نمود که از جمله میتوان از محترم زلمی باباکوهی، مریم محبوب، کریمه ویدا، مختار ژوبین، عزیز آسوده طهماس، جمیله شیرزی، جمیله فضل، سرور انوری، فریده حبیب سراج، سیما شادان، انیسه لطیف درانی، غوث زلمی، سیدجان ملال، پروین ملال، لطیفه نورستانی و دیگران نام برد.
و اما در زمینۀ پرورش، شگوفائی و برازنده شدن هنر فریده انوری در بخش دیکلمۀ شعر، علاوه از استعداد، لیاقت و توجه خودش، از نقش و زحمت کشی های مرحوم مهدی عمید، استاد لطیف ناظمی و داکتر اکرم عثمان میتوان یادآوری کرد.
بعداً با ایجاد برنامه های ادبی در تلویزیون، فریده انوری مسئولیت هر دو بخش از برنامه های ادبی رادیو و تلویزیون را به دوش گرفت و دایرکتر موفق تلویزیون گردید. او داوطلبانه به ثبت آهنگهای احمد ظاهر، احمدولی، هنگامه، مهوش، ناشناس و عدۀ دیگری پرداخت و برنامه های جدیدی را در تلویزیون ابداع کرد.
فریده عثمان انوری با تنگ تر شدن زمینۀ زندگی در وطن اجباراً راه سرزمین های بیگانگان را در پیش گرفت و به امریکا سفر کرد و در آنجا اقامت گزید. وی در آنجا هم آرام نه نشست و به کارهای فرهنگی پرداخت، از جمله مسئولیت پیشبرد رادیو«نقش های جاودان» را به عهده داشت و مدتی هم همکار رادیو آزادی یا «صدای آشنا» که مرکزش در پراگ است، بوده است. او ضمن تهیۀ برنامه های جالب در آنجا هم به دیکلمۀ شعر می پرداخت.
فریده زنی است خوش برخورد و صمیمی، در برخورد اول فکر می شود که او بسیار مغرور است و تنزلی ندارد، وقتی که جانب مقابل را شناخت با او صمیمی می شود. او همچنان که به خود ارزش قائل است، دیگران را هم دست کم نمی گیرد و حُرمت می گذارد، در ساحۀ کار جدی بوده، تنبلی را دوست ندارد. او را که از سال های 1347 خورشیدی بدینسو می شناسم، همیشه خوش لباس بوده، سلیقۀ عالی در فیشن دارد. موهایش که همیشه نه بسیار دراز بوده و نه بسیار کوتاه، به قد نسبتاً بلندش زیبائی خاصی می دهد. اگر فریده را در آرایش موهایش مبتکر انداختن مو به یک طرف گردن در کابل حساب کنیم، گزافه نگفته ایم!
بی محل نمی دانم که خاطره یی را از وی که در آنزمان هر دو عضو ادارۀ هنر و ادبیات بودیم و متعلق می شود به 38 سال قبل، درینجا بازگو کنم تا شمه یی از کرکتر خصوصی فریده را مشخص کرده باشم. در سال 1350 یا 1351 بود که وی از سفر امریکا برگشت. من با فریده جان که تازه همکار شده بودیم، بخاطر علاقه یی که از مدتها قبل به آوازش داشتم، می خواستم که با وی خودمانی باشم از اینرو همیشه او را «تو» خطاب می کردم، او به طور جدی به من می گفت: من«شما» هستم به من «تو» خطاب مکن! می گفتم درست است، اما بعد از ساعتی دوباره او را «تو» خطاب می کردم. جدی میشد و عصبانی می گردید. در همان روزها محترم ناصر طهوری که در آن وقت مدیر مجلۀ پشتون ژغ بود به ادارۀ ما آمد و از فریده جان خواست تا مصاحبه یی را با مجلۀ پشتون ژغ انجام دهد، اما فریده جان حاضر نمی شد و طهوری زیاد اصرار می کرد که او را به مصاحبه وادار سازد سرانجام من به موضوع مداخله کردم و به قصد شوخی به طهوری گفتم: "طهوری صاحب! اگر منظورت از مصاحبه با کسی ست که از امریکا آمده باشد، لطفاً به میدان هوائی برو، روزانه ده ها نفر از امریکا می آیند با ایشان مصاحبه کن، این فریده چکاره است و چه کمال دارد که شما اینقدر اصرار می کنید و او انکار!" فریده جان از این حرف من عصبی شده به طهوری گفت:"به رغم حرف این برهان، برو و سوالات خود را بنویس و فردا من آمادۀ مصاحبه خواهم بود." بعد از گذشت مدتی فریده جان مرا شناخت و بعداً با هم همکار خوب و دوست خوب شدیم و روز به روز این دوستی ها به صمیمیت انجامید. اکنون که مدتی ست او را ندیده ام، اما همان صمیمیت ها پا برجاست و فریده جان همانطور که مورد احترام همگان است، زیادتر و زیادتر از دیگران احترامش نزد من موجود است. صدای فریده همانطور که چهل سال قبل پرلطف و جانبخش بود، اکنون هم توام با پختگی، لطیف تر و جانبخش تر شده است.
در پایان، شصتمین بهار زندگی خانم پرتلاش، فعال، خوش صدا و بی بدیل فریده جان انوری دیکلماتور موفق و بی نظیر وطن را برای خودش، خانواده و دوستانش و تمام دست اندرکاران عرصۀ فرهنگ افغانستان تبریک گفته، طول عمر و سلامتی کامل برایش استدعا نموده، آرزو دارم آوازش تا سالیان سال نوازشگر گوش های هموطنان و علاقمندان ادبیات پرعمق و پرمحتوای زبان پارسی دری باشد.

 

بالا

دروازهً کابل

الا

شمارهء مسلسل  ۴۶۵    سال بیستم      میزان     ۱۴۰۳         هجری  خورشیدی                            اول اکتـــــــــــــــــوبر  ۲۰۲۴