کابل ناتهـ، Kabulnath



 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

Deutsch
هـــنـــدو  گذر
آرشيف صفحات اول
همدلان کابل ناتهـ

دريچهء تماس
دروازهء کابل

 

 

 

 

 

 

 

             عزیز آسوده 

    

 
یکی از سینما گران بزرگ و پر تلاش کشور در بستر بیماری افتاده است... !

 



نخست، مروری کوتاه برپیشینهء فلم هاو سینما ی کشور :
فلم سازی و سینما گری از دهه بیستم در کشور ما آغاز شده بود راه ها و بیراهه های پر از کند و کپر و غبار آلود و پر از دشواری را پشت سر گذاشته است .
تلاش یکی از فرهنگیان ، استاد عبدالرشید لطیفی رییس پوهنی ننداری وقت که نخستین فلم افغانی را به میان آورد، فلم مستند گونه یی بود بنام عشق و دوستی ،فلم عشق و دوستی را که لطیفی سناریوی آنرا نوشته بود و به یاری دوستان دیگر ، عبد الرشید نشاط ملک خیل ، عبدالرحمان بینا و احمد ضیا راتب زاد بود ،که در دهه بیست شمسی راهی هندوستان شدند و در شهر لاهور که از شهر های آنوقت هندوستان بزرگ بود ، به تهیه فلم پرداختند ، البته نبود امکانات تخنیکی و نبود هنر پیشه زن در کشور ،سبب شد تا فلم را در آنجا به اتمام برسانند . کشور ماسالهای دشوار و بی رمق را در درازای این هشتاد سال گذشتاند ، ریاست افغان فلم که در دهه پنجاه تشکیل شد ،چند دهه را گرفت تا جسته و گریخته در کنار مستند سازی ها فلم های هنری نیز رو نما گردد اما در درازای این سالها افغان فلم بنابر محدویت های بودجه و امکانات تخنیکی فلم های برازنده را عرضه نکرد . تا جایی که به حافظه من مانده فلم روزگاران بود،که شب جمعه یکی از بخش های آن بود، بازیگران آنازنخبه ترین های تیاتر وصحنه ها بود،که رییس افغان فلم وقت و کار گردان آن بود عبد الخالق خلیق با گذشت سالها اینجا و آنجا سینما گرانی به میدان آمدند و فلم هایی را به نمایش آوردند و نیز سینما گران آبدیده، روز تا روز در کشور فزونی گرفت و هر کدام فلم هایی را ساختند و بیرقی را افراختند.
یکی ازین چهره ها ، سینما گری بود ورزیده و پر تلاش که گاه به گاه فلم میساخت و شماری هنر مند وسینما گر را فرا می خواند و کارهایی را صورت میداد ، این چهره پر تلاش انجنیر لطیف احمدی بود که در بارانه کابل زاده شد ، بعد از تحصیلات ابتدایی شامل پولی تخنیک شد و رشته نفت و گاز را به پایان آورد ، او آموزش کامره فلم برداری ، سناریو نویسی و کار گردانی را از هنر مند مشهور هندی « سونه رام تلوار »فرا گرفت و با گذشتاندن کورس هایی در مسکو و تاشکند بالنده شدوبه یاری یک کار گردان برجسته تور یالی شفق، موسسه آریانا فلم را ایجاد کرد .
انجنیر لطیف نخستین کارش را با (فلم مجسمه ها می خندند) به میدان آورد. گناه، فلم دیگر او بود ،لطیف احمدی کار فلمسازی اش را با همکاران دیگر و هنر پیشه گان دیگر ادامه می داد، اودر برخی ازین فلم ها همه کارهای، فلم برداری، کارگردانی و نویسند گی را انجام می داد و با تلاش پیگر فلمی را شکل می داد و گوش ها و چشمهای سینما دوستان را مشغول می داشت.
او در جریان بیست وچند سال فلمهای سیاه موی وجلالی ، غلام عشق و مزرعه سبز و شماری دیگر را ساخت و هر بار کار های جالب و هنر مندانه یی را پرداخت .
لطیف احمدی با همه دشواری ها و فراز و نشیب های پر از موانع و تخطیه و کارشکنی ها فلم ساخت و فلم ساخت و بیش از هر سینما گری این مهم را ادامه داد.
باری کارش را در بخش فلم های کوتاه در اداره هنر و ادبیات رادیو ادامه داد : زورق شکسته ، زن دلقک و آرزو را تهیه کرد. در سال 1359 که به سمت کار گردان در ریاست افغان فلم کارش را دوام داد، غلام عشق و جنایت کاران و سیاه موی جلالی را به همکاری برخی کار گردانان ورزیده تداوم بخشید .
فلم (خانه 555) را با مهدی دعا گوی فلم برداری کرد ، بعد ها فلم های صبور سر باز و اختر مسخره را به روی پرده آورد.
انجنیر لطیف احمدی روز تا روز کارش را پر رونق تر و دامنه دار تر دنبال کرد. مستند های گماشته و خیریت و زن ،از کارهای دیگر او بود.
وقتی به سمت رییس افغان فلم به کار پرداخت ،فلم های جالبتری را به روی پرده نمو دار ساخت : فلم حماسه عشق ، پرنده های مهاجر و فرار از کار های ارزنده او بودند .
در دوره کا ر در ریاست افغان فلم، دو فلم سنگسار و فاطمه را نیز به نمایش آورد.
در سالهای بعد (2007) فلم بزرگ و دامنه دار تری را سر دست گرفت ، سناریو و دیکوریشن فلم را تنظیم کرد ، باید یاد آورشد، فلمی که هزینه آنرا موسسه یو نیسکو به وزارت اطلاعات وفر هنگ‌ قبلا پرداخته بود .یکروز درشیر پور سر خوردیم ضمن آمد گپ ،شکوه کنان به من گفته بودکه: وزارت اطلاعات وفرهنگ پول های یونسکو بابت فلمپیر چراغدار را حیف و میل کردند، وقتی من و ضاحت خواستم،سکوت کردوسرشرا تکان داد ...
پیر چراغ دار فلمی بود که زندگی مولانا جلال الدین بلخی را از بلخ تا قو نیه در بر می گرفت.با آغاز جنگ های نیابتی و مداخلات اجانب ، حنگ ها در داخل کشور شدت گرفت ، بیگانه گان ،زندگی مردم وفعالیت های نهاد ها و بنیاد های دولتی را به اختلال کشانیدند ،تا نهاد نیابتی شان را در کشور به سر کار بیاورند .
از فلم گفتیم، از نقد فلم نیز باید بگوییم،فلم فرا ر که تصویر روشنی از فرار وترک وطن راتصویر سازی می کرد، یکی از فلم هایی بود که در میان حلقه های مردم با استقبال بی مانند روبرو شده بود، زیرا فلم فرار با تشدید جنگ های تنظیمی در کابل روز تا روز فزونی می گرفت ،تنظیم هایی که اهداف شوم بیگانه هارا باکشتار مردم، برای رسیدن به قدرت دنبال میکردند.
در اداره هنر و ادبیات رادیو تلویزیون همه از فلم فرار می گفتنند ، برخی از همکاران که دوستدار نقد فلم بودند وباخبر بودند که من پیرامون فلم ها، به ویژه فلم های جالب وسمبولیک هندی وبنگالی ونمایش ها وتیاتر کابل ننداری،نقد می نوشتم، از من خواستند تا نقدی بر فلم فرار هم بنویسم، ولی من نظر مساعد نشان ندادم ،زیرا نمی خواستم جناب انجینر ، آزرده خاطر گردد، شماری با نظرم همسو نبودند به هر صورت نقدی نوشتم و در برنامه مجله تلویزیونی نقد را ثبت کردیم، غروبگاه ثبت برنامه تمام شد. برنامه مجله پنجشنبه ها ثبت می شد و شنبه شام از تلویزیون نشر می گردید، اداره ما در پهلوی وزارت مخابرات در پل باغ عمومی موقعیت داشت وبارادیو تلویزیون ملی ، فاصله داشت...
از دفتر رییس کمیته رادیو تلویزیون خبر دادند،من که مدیر عمومی اداره هنر وابیات بودم، باید به دفتر مقام ریاست بروم ، آمر دفتر ،پیش از انکه به دیدار مقام برسم، ازواکنش جدی وشدید جناب انجنیر در باره نشر فلم فرار یاد آور شد و تاکید کرد که انجنیر با وارخطایی از لت و پار شدن فلمش سخن گفته بود، در ضمن کارت های تعجیل عسکری و کلید های ریاست افغان فلم را که ریاست آن را به عهده داشت ،سر میز گذاشته و با عصبانیت اخطار کرده بود که در صورت نشر، یا عزیز آسوده‌ در رادیو تلویزیون باشد یا من ،در غیر آن از وظیفه اش استعفا خواهد داد ! مسوول دفتر مقام ریاست برای من حالی کرد که دکتور حیدر مسعود او را دلداری داده بود که بگذار نقد فلم نشر شود، در برنامه آینده مجله اگر نقدش نابجا بود، تو می توانی در دفاع از فلم گفته های منتقد را رد کنی ، در صورتی که جنبهٔ سازنده داشت، آنرا در اصلاح فلم در نظر بگیر!
کوتاه سخن این که رییس عمومی هم کلید ها و کارت های جناب انجینر را در روی میز نشان داد و از من خواست، تا عجالتا نقد فلم را ازبرنامه بیرون سازم، نشر آن را به برنامه آینده واگذارم ! ، ازین که یک ساعت ونیمی به زمان نشر باقی مانده بود،چاره حصر بود،درهر صورت
نقد فلم فرار از نشر باز ماند! من بیکار نه نشستم، در مجله یی که از طرف اتحادیه هنرمندان به نام هنر ،نشر می شد، آن را به نشر سپردم.
هفته ها گذشته بود، یکی سینما گران اگاه زنده یاد توریالی شفق‌ که در عرصهٔ سنیما در هندوستان درس خوانده بود، به من تلیفون کرد که در هفتهٔ بعدی محفل نقد فلم به اشتراک همهٔ سینما گران بر گزارار می شود، در آن محفل انجنیر لطیف هم حضور خواهد داشت، از من پرسید که آیا من در آن جا نقد فلم فرار را درمحضر سینما گران خواهم خواند؟‌
من با خوشحالی موافقت کردم.
محفل نقد فلم فرار برگزار شد، همهٔ سینما گران به شمول کار کنان فلم فرار حضور یافته بودند ، با ورود من جلسه آغاز شد، توریالی شفق از من تقاضا کرد تا در پشت مکروفون قرار بگیرم، جناب انجنیر لطیف در قطار اول تشریف داشت،
توریالی شفق رییس بخش سینما توگرافی اتحادیه، ازپشت مکر وفون اعلان کرد ... درمحفل ما که به مناسبت نقد فلم فرار برگزار شده به همه خوش آمدید می گویم و نیزازمن وانجنیر لطیف هم قدر دانی کرد ...نفس در سینه ها حبس شده بود ، همه با هیجان انتظار داشتند تا نقد فلم فرار و واکنش انجنیر لطیف را ببینند، زیرا شماری از سنیما گران از نشر ناشدن نقد فلم و ممانعت جدی آن در تلویزیون اگاهی داشتند.
زمانی که من نقد فلم را می خواندم، جناب انجنیر لطف پیوسته لبخند می زد، تا سر انجام نقد فلم به پایان رسید، یکبار انجنیر لطیف از جایش بر خاست، هیجان همه دعوت شد گان بیشتر شده بود ، شمار زیادی از تماشا گران کف می ز دند، انجنیر نزدیک آمد، انتظار من از نزدیک آمدن او ، تعجب آوربود ، او نزدیکتر آمد و دستانش را دور گردنم حلقه کرد، تماشا گران با تحیر ما را می نگریستند ،انجنیر مرا درآغوش گرفت و با محبت تمام از همه جوانب نقدی که خواندم، با صمیمت تمام ابراز شکران کرد و با سینه فراخ همه گفته های مرا پذیرفتنی خواند و وعده داد که از این نقد در اصلاح فلم فرار بهره خواهد گرفت... کف زدن ها یکبار دیگر با هیجان بیشتر ادامه یافت !
اینک که سینماگر بزرگ وطن ما در بستر بیماری افتاده است، ووطن ومردم ما عصر سترونی راسپری می کنند، روز های طلایی و کار های گران ارج و ابتکاری انجنیر لطیف احمدی وتلاش های خسته گی ناپذیر او به سینمای افغانستان مایه دلخوشی همه می تواند بود، او شمار زیاد هنر پیشه گان سینما را که او آن ها را با فلم های خود بامشکل، سراغ و درک کرده و پروریده بود، در کشور وجود ندارند ، ولی آن چه اکنون میسر و ممکن است، برای انجنیر گرامی و با پشت کار که تمام عمر گران بهایش را در خدمت سینمای‌ افغانستان صرف کرد و با روشن نگری فلم ساخت، صحت و سلامت کامل آرزو می کنیم، عمرش دراز و صحت و سلامتش دوامدار بماناد !
باید یاد آوری شود که لطیف احمدی در کشورهای گوناگون سفر ها و ماموریت های هنری و دیپلوماتیک داشت از جمله در امریکا ، تاجکستان ، روسیه ، تاشکند وغیره. او القاب و مدال های زیادی را به دست آورد.
یکی ازکار های ارزنده او درپهلوی سینما گری ،گرد آوری شمار زیاد ی از استعداد های سود مند به منظور ایفای نقش های فلم های پر مخاطب اوست که هر کدام به اشتهار رسیدند، ازآن جمله است: خورشید، ذکیه کهزاد، صبور سر باز، سلام سنگی، نصیر القاس، ناصر آرین، اسد سکندر، زبیر فرغان ، صدیقه مدد گار، سمیرا حکیمی،نسرین قیومی، فرید جهش،پروین نوری ،نبی تنهاوشماری دیگر...
انجنیر لطیف احمدی سینما گر بزرگ کشور، اکنون بیمار است ، درحالیکه روز های طلایی و کارهای گران ارج و ابتکاری او ،مایه دلخوشی همه خواهد بود ، فراتر ازین،مردم وشاگردان وپروردگان او که فلم هایش را با بازی گری هاوهنر مندی های شان رونق افزا ساختند،باهم به یادخواهند آورد وقدر شناس او خواهند بود وبرایش دعا خواهند کرد و خاطره ها، تلاشها و وسواس های هنری او را همواره به یاد خواهند داشت !

بالا

دروازهً کابل

الا

شمارهء مسلسل  ۴۶۰     سال بیستم     سرطان/ اسد     ۱۴۰۳         هجری  خورشیدی   شانزدهم  جولای  ۲۰۲۴