کابل ناتهـ، Kabulnath



 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

Deutsch
هـــنـــدو  گذر
آرشيف صفحات اول
همدلان کابل ناتهـ

دريچهء تماس
دروازهء کابل

 

 

 

 

 

 

 

              پوهاند دکتور عبدالقیوم قویم

    

 
صنم عنبرين شاعر بانوی بر بلنداى آفرينش شعر

 


اين شاعر بانو ، اشعارى سروده و مى سرايد كه خواندن و شنيدن آنها انسان را مبهوت و مجذوب مى كند .
عنبرين در قالب هاى مختلف چون غزل ، رباعى ، دو بيتى ، نيمايى سپيد شعر سروده است . تا حال از او سه مجموعهٔ شعری بنام های « می نویسم از تو » ، « بهاری وسط پاییز » و «بگذارخودم باشم » به چاب رسیده است (اگر مجموعهٔ دیگر اشعار وی در این اواخر نشر شده باشد من بی اطلاعم .)
بیشتر اشعار صنم عنبرین به موضوعات عشقی و اجتماعی اختصاص دارد ، علاوه بر آن او همواره نقض حقوق زنان را در اشعار خود فریاد زده است .
من در این مختصر به چند شعر بانو عنبرین بر سبیل استقرأ تماس خواهم گرفت .
در سروده های بانو عنبرین ، احساس و عواطف و توانمندی آفرینشی را می توان باز یافت . دنیای تخیل و تصویر پردازی او در هنر شاعری نا کرانمند است ، از این جهت وی را شاعری می‌توان انگاشت که در گسترهٔ شعر امروز فارسی دری برای خودش جای ویژه یافته است و تعبیر های فرا هنجاری او ، شاخص این حقیقت است که شعر او را در هاله یی از شگوفایی نوین متبلور می سازد :
آغوش می گشایم تا میوه های ممنوع
از جنس سیب سرخم یک پیراهن انارم
کار برد واژهٔ مرکب « میوهٔ ممنوع» در شعر بانو صنم ، یک عملکرد و یک نظر قابل توجه است ، چون شاعران دیگر ما این واژه را به ندرت مورد کار برد قرار داده اند .
وقتی این بیت را می خواندم ، کتاب « مزهٔ میوهٔ ممنوعه از امیلی دیکینسون » شاعر زن امریکایی به یادم آمد .اما شاید این تعبیر در باور های دینی این دو شاعر متفاوت باشد .
از شاعران قديم زبان فارسى ،مولانا اين (ميوهٔ ممنوعه) را گندم می داند و حافظ نیز از آن بنام گندم یاد کرده است که همه میدانند .
به هر حال کسانی دیگر چیز های دیگر را در توجیه این « میوهٔ ممنوعه » یاد آور شده اند ، مانند ، شجرهٔ ممنوعه ، میوهٔ غوره ، سیب ، معرفت و غیره ، بحث میوه یا شجرهٔ ممنوعه در ادبیات فارسی نیاز مند یک تحقیق جد گانه است که این نوشتهٔ مختصر تفصیل آنرا بر نمی تابد .
بانو عنبرین گاهی با همگون سازی های ظریف ، تابلوی شعر را رنگ آمیزی می کند ودر سایهٔ روشن کار برد آرایه ها و زمانی در هئیت مجاز به سروده اش پویش و جوشش می بخشد.
به این بیت توجه می کنیم :
با تو ز پیلهٔ ابر ، ابریشمی ز باران
بر سینه می فشارم ، تا لحظهٔ ببارم
تشبیه ابر به پیله و باران به ابریشم ، به سبب رشتهٔ دراز بودن ابریشم و رنگ سفید گونهٔ آن و فرود آمدن مسلسل باران ، نوعی از همگون سازی و همسان پنداری دو شئ نا همسان و نا همگون است ‌ وذهن وقاد ‌و تخیل شاعر این شعر است که راز این پیوند ادبی را کشف کرده تا شعرش را حالت تأثیر انگیزی ببخشد.
هر چند شاعر امروز در پی نو آوری هایی در ایجاد تشبیهات و استعاره و مجاز هایی هست ، اما در گذشته نیز گاهی این گونه موارد را داشته ایم . وقتی ناصر خسرو می گوید :
مانند پنبه دانه که در پنبه تعبیه ست
اجرام کوه هاست نهان در میان برف
در این بیت :
پنبه دانه = اجرام كوه
پنبه = برف است .
اين افاده البته همسان ساختن دو شئ نا متجانس را مى رساند .
گاهی در اشعار صنم عنبرين (Anthropomorphism)، (آنتروپومورفیسم) به مشاهده می رسد ، يعنى تعبير انسان گونه از هر گونه مفهوم يا چيزى كه لزوما خصلت يا شكل انسانى نداشته باشد ، به تعبیر دیگر انسان انگاری . یعنی انتقال خواص انسان به زنده جان هایی غیر انسانی یا بی جان که شامل ( دست ، پا ، عقل ، تمییز کردن و امثال آن )، می باشد و ما در فنون ادبى به آن تشخيص (با استعارهٔ باالکنایه یا باالتصریح .) میگوییم.
این بیت او را می خوانیم :
انتظار از من به تنگ آمد سفر آغاز شد
در همه دیوار ها آواز در آغاز شد
در این بیت (( انتظار )) گویا المثنای انسان است ، و به تنگ آمدن ، کنشی انسان می باشد ، نه (( انتظار )) و لی عنبرین خواسته است مبدل و مبدل منه را در یک جایگاه بنشاند تا با این کارش شعر را پر کشش و جذاب بسازد . اینک نمونهٔ دیگر :
این زمین معتاد باروت است و من معتاد عشق
خواب می بینم که تاریخ دگر آغاز شد
معتاد شدن خصلت انسان است نه زمین ، اینکه زمین معتاد شده ، یک میلان وارونگی را می نمایاند که دیگر گونی تاریخ صورت گرفته است .
صنم عنبرین به کار برد تشبیهات اعلی نیز مبادرت ورزیده است و این کار برد را در بسیاری از غزل های او می یابیم مثلا در این بیت :
چشم هایت جبهه های آتش اند
عاقبت ای یار می سوزانیم
که چشم ها به جبهه های آتش تشبیه شده است .
یا در مثال دیگر :
باغ آغوشت به روى من مبند
بال و پر بشكسته ام ، ميدانيم
كه (( باغ آغوش )) يك تشبيه اعلى است .
صنم عنبرين مانند، فروغ فرخزاد و بهار سعيد احساس زنانگى خود را در شعر ارايه نموده است وقتى شعرش را مى خوانى ، ميدانى كه شاعر اين شعر يك بانو است .
بطور مثال :
بوسه هايت مانده بر جاروى خط گردنم
ياد هايت رنگ ريزد بر گل پيراهنم
با شكوه عشق هر جايى كه بگذارم قدم
مى شگوفد لاله از لاى نفس هاى تنم
بى مهابا در ميان چشم هايت گم شدم
خوش به حالم كه برايت دل به دريا مى زنم
ابر هاى سرخ دارد آسمان سينه ام
كشف نو مى خواستى از چشم هاى روشنم
بسترم را باز غرق آب و آتش كن عزيز
مى شوم پيراهنت ، جانم زليخايت منم
از نگاه وحشى مردم گريزم سوى تو
در كنارت تك و تنها صاف و ساده يك زنم
آغاز گر اینگونه اشعار به یقین فروغ فرخزاد است او با شعر (گنه کردم گناهی پر ز لذت ) انقلابی را در جریان ادبی روزگارش رقم زد ، او در در واقع خواست به فضای حاکم مردانگی شعر فارسی و سیطرهٔ آن بشورد و اعتراض کند ،او چنین کار را انجام داد و موفق نیز شد ، شاید بعضی کار او را نا پسند و خروج از دایرهٔ آداب و اصول تلقی کرده باشند ، اما فروغ برای هوسبازی این جریان را راه نینداخت ، او خواست درونمایهٔ شعر یک زن وقتی با حس زن بودن شعر می سراید را به نحوی به نمایش بگذارد ، کاری که قبل از وی مثلا پروین اعتصامی نخواست بکند چون فضای به شدت مردانه و محیط حاکم وادارش می‌کرد تا خود را سانسور کند و به نخ و سوزن خیاطی و کار های روز مرگی یک زن آن روز گار بیشتر بسنده کند ، البته این بخشی از موضوع بود که پروین به آن توفیق نیافت که مثلا شعری با احساس اینچنینی زنانگی بسراید ، در حالیکه تعداد زیادی از اشعار پروین دارای مفاهیم والای انسانی و تربیتی است و در راستای تبیین جایگاه والای زن در خانه و اجتماع سروده شده و سبک بخصوص او و همچنان اشعار تمثیل گونه پروین منحصر بفرد است .
به هر حال ، فروغ میخواست بگوید وقتی مردی در شعرش همه از زن به عنوان معشوقهٔ خیال خود و شکل و شمایل او در قالب حس مردانگی خودش توصیف می کند و احساس خود را بیان می کند به یک شاعر زن نیز این مجال را داد تا احساس خود را با شعر خودش و طرز خودش ، بیان کند . چند دهه قبل ، بانو بهار سعید نیز عین همان هنجار گریزی فروغ را البته با اندکی تفاوت در کشور ما انجام داد و با شعر ( بی تو یک شب دختر رویا شدم ) جریان شعر ى مرد مأبانه را به نحوی متوجه ساخت كه يك شاعر زن نيز ميتواند شعرى مطابق احساس خود بسرايد ،البته بانو سعيد اين مسير را تا اكنون در اشعار خود ادامه داده است ، زنده یاد حمیرا نگهت نیز چند شعری از این گونه سروده بود و استند شاعران بانوی دیگر که جسته و گریخته از این نمط اشعار می سرایند .
قابل تذکر می دانم که در باره شعر زنانگی حرف و حدیث بسیار است و ما به همین قدر بسنده کردیم .
بانو عنبرين در بعضى از سروده هايش به وضع رقت بار كشورش نیز توجه داشته ، او در اين بيت مى گويد :
نقش بر بادى نشسته روى سقف خانه ام
شهر رفته در سياهى روستايم گم شده
او دراشعار خود نا بسامانى ، نا هنجازى ، سوگوارى وحدوث بلاياى ديگر را فرياد مى زند
صنم در شعر هايش و در محافل و انجمن های ادبی ، از حقوق زنان دفاع كرده ووضع نا هنجار آنها را بيان نموده است .
شعر "آتش در بن بست "او را اينجا مى آوريم :
زنى
دلتنگ و خسته
ايستاده
روبروى آينه
در نو بهار آفت باد خزان
در ارتفاع شانه هايش
يك چراغ كوچك كوته نفس روشن
به مويش نقش انگشتان بيرحمى
به كنج لب
نشان مشت
خون خشك
به دور ساحل چشم چپش
نقش كبود خشم و نا مردى …
شاعر در این شعر وضع رقت بار زنان کشورش را به نمایش گذاشته است که چگونه به مو هایش ، انگشتان بیرحمی دست تطاول می زند و نشان مشت و خون خشک شده در کناره های چشمش ، نشانهٔ خشمی است که بر وی روا داشته اند .
ادبيات شناسان قديم و معاصر همواره به رسايى و گيرايى زبان شعر و كار برد شايستهٔ واژگان در آن ، تأکید کرده اند .
لفظ یا واژه در واقع کسوتی است برای معنا ،اگر زبان شعر دارای فخامت نباشد از مرتبت شعر کاسته می شود . صنم عنبرين براى سرودن شعر از واژه هاى فخيم استفاده مى كند.
برای این شاعر گرامی موفقیت های مزید خواهانم

بالا

دروازهً کابل

الا

شمارهء مسلسل  ۴۵۹     سال بیستم     سرطان     ۱۴۰۳         هجری  خورشیدی   اول جولای  ۲۰۲۴