کابل ناتهـ، Kabulnath



 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

Deutsch
هـــنـــدو  گذر
آرشيف صفحات اول
همدلان کابل ناتهـ

دريچهء تماس
دروازهء کابل

 

 

 

 

 

 

 

             دکتر عبدالغفور آرزو 

    

 
چند دوبیتی

 

 


هرات

اگرچه زادگاهِ من هرا تست
نگاهِ من نگینِ کاینا تست
به یادِ مکه پیغمبر حزی نست
هریوازاده را خوش بیّنا تست


-۱ چشت شریف


نمادِ عشق و مستی تا که چش تست
به چشم صوفی دل چون بهش تست
سرودم با سماع دید هی تر
هریوا خطّه ی معن یسرش تست


-۲ کروخ


کروخ آیینه دارِ «تازیاب »ست
تمدن نامه ی آهنگ نا بست
غزل را «سیّدا » مستانه گفت هست
سماعش مستیِ با آب و تا بست


-۳ اوبه


نمادِ فرّ و فرهن گست ای نجا
فراست فرصت آهن گست ای نجا
بهارِ «اوبهی » گل کرد و پژمرد
خروش چشمه در سنگ ست ای نجا


-۴ انجیل


هریوا را کمربندست انجیل
و الطافِ خداوندست انجیل
تغییری «ر » و «لِ » لالایی ماست
بلی دربند پسوندست انجیل


-۵ گذره


فزودم بر گذر تا نیمه ی آه
لبالب شد لبم از ذکر الله
«زیارتگاه » و «قصرِ انبیاء »اش
فراسو پرورد در چشم آگاه


-۶ شیندند (اسفزار)


درین جا «اسفزاری » کرده انشا
به اوصافِ هری رمزِ محشّا
شنیدم تا کراماتِ «نمد پوش »
خرد در خود تپید و کرد حاشا
***
نمی دانی که شیندند اسفزارست؟
کهن تاریخ ما زار و نزارست؟
ز کلکِ اسفزاری گل چکیده
هریوا چامه پردازِ هزارست


-۷ ادرسکن


سفر کردم به ادرسکن پیاده
کنم تا از صفایش استفاده
کهن دیباچه ی زردشت ای دوست
زمان در نام زیبایش نهاده


-۸ غوریان


دری نجا غور با پسوند «یان »ست
به قاموسِ هریوا غوریا نست
من از «زنگ یسبا » می آیم ای دوست
نشاطِ نشئه ی «دارا » عیا نست


-۹ زنده جان


بسانِ پیله پیچد تار و پودم
پرِ پروانه می بافد سرودم
برافروزد به وصفِ زنده جان دل
هزاران مشعل، آهنگِ درودم
***
کهن بنیاد، فوشنج ست ای دوست
به معیارِگهرسنج ست ای دوست
و رنگِ زندگی ما تست و مبهوت
بسانِ شاه شطرنج ست ای دوست


-۱۰ گلران


نمی دانی که گلرا نست ای نجا
زمینش مست زعفران ست ای نجا 1
نمی دانی که با پسوندَ رانش
گلِ ب یخارحیرا نست ای نجا


-۱۱ کهسان


دری نجا مرقدِ ب نحسام 2 ست
قلم برّنده چون شمشیرسا مست
به کهسانِ محبت، گنبدِ عشق
بلا بالای هستی را وسا مست


-۱۲ پشتون زرغون (شافلان)


دو بیتی تا شود مستانه سیّال
کنم آهنگ تاریخِ کهنسال
نمی دانی که اینجا شافلا نست
اشارت کرده ام اما به اجمال
***
دوبیتی تا شود مستانه موزون
زه لیکم، ملگرو: «پشتون » و «زرغون »
کهن نامش عزیزان شافلا نست
به خونِ دل شناور گشت مضمون


-۱۳ کشک


ندانم کوشک یا کُشک ست ای نجا
بهارستان پُر مُشک ست ای نجا
چنین می گفت رندِ خانه بردوش
طراوت خانه ی خش کست ای نجا


-۱۴ کُشک کهنه


نمی دانم که کُشک کهنه چو نست
تسلسل نامه ی سیرِ قرو نست
میانِ کُشک و کُشکِ کهنه ربط یست
فزون ای نجا نماهنگِ فسو نست


-۱۵ فارسی


زبانِ فارسی شد خطّ هآرا
مدارِ معرفت دارد مدارا
سرودِ پهلوی را می نوازد
هری و غزنه و بلخ و بخارا

 

---

۱. در گویش حرف «ع » حذف می شود. بنا بر این «زفران » بخوانید تا بی وزنی رنگ ببازد.
۲. ابن حسام
 

بالا

دروازهً کابل

الا

شمارهء مسلسل  ۴۵۸     سال بیستم    جــــــــــــــــوزا/ سرطان     ۱۴۰۳         هجری  خورشیدی    شانزدهم جون  ۲۰۲۴