کابل ناتهـ، Kabulnath



 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

Deutsch
هـــنـــدو  گذر
آرشيف صفحات اول
همدلان کابل ناتهـ

دريچهء تماس
دروازهء کابل

 

 

 

 

 

 

 

             سودابه کامروا 

    

 
الفبای سرزمینم

 

 


 

‎ا -انتحار
‎ب - بمباران
‎ج - جنگ
‎خ - خودکشی
‎ح -حجاب
‎ک- کودک شوهری
‎ چند حرف دیگری خشن کمی
‎مکث !
‎چون با شنیدن واژه های
‎جنگ ، فکر کاشتن خودکشی
‎کودک شوهری
‎غ - غربت
‎ک - کوچیدن
‎ف - فرار
‎و چند واژه دیگری کمی
‎ سکوت مرگبار !
‎به چشمان گرد و پر از یاس
‎و اینکه مگر سر زمین ما جهنم است؟
‎درس ما
‎فصل های خشنونت
‎سنگسار ، شلاق ، بربریت ، تجاوز ، لواطت و جهل
‎عنوان عناوین سرخط
‎اخبار تکراری ، مایک ، کمره و اکشن !

‎‌نگاه کن!
‎الفبای ما آتش
‎شلیک تفنگ ، دود
‎تانگ ، کلشینکوف
‎انتحار
‎شعار ما عقب گرایی
‎زنده باد به خایئنین
‎مرده باد به حماسه آفرینان ( )
شعار های ما مثل پله ی ترازو است
گاهی حق را ناسزا
گاهی ناحق را نوازشگریم

‎و کلمات تاکیدی :
‎نرفتن دختران به مکتب،
‎بستن دانشگاه ها
‎و نگاه های
‎گرسنه ی مردان شهوت پرست
‎به حریم و نجابت
‎زنان پوشیده مان

بهای لوطی خواجه نهی المنکر
بر تار موی زنان
و بهانه ی خذف حضور شان

…..

‎در سر زمین ما
‎همه می کوچند
‎رقص ها
‎آواز ها
امید ها
تلاش ها
و عشق ……

‎ نژاد ها و قوم و طایفه

و زبان های مختلف
‎حتا خدا هم
‎کوچید ….
‎آها
‎ما در جفرافیای همسایه گان ما
‎شکوه ی معبد گاه مان
‎را سجده میکنیم
‎و به پای دیدن شان
‎پول می پردازیم
‎آثار عتیقه ما
‎ به موزه های شهر های بزرگ
‎ به تمدن های آنها
‎رقم میخوردند
‎ آیه های افق های تاق مان
‎در بن و‌بست
های آنها زندانی اند
…..
همه را فرار دادند
در زیر مجموعه ی غیر معمول
‎مغز های ما با طیاره ها حمل شدند
‎تا از روایت های زنده زنده فرار بکند
‎و حتا زنده گی هم
‎دارد ای از ما کوچید !
‎کنار دریا ها
‎تا غذایشان ماهی
‎و هوای شان
‎هوای ملایم مدیترانه ی و خلیجی و معاش
‎شان بخور نمیر
‎نهنگان باشد
‎حتا درختان ما از سرزمین ما کوچیدند
‎درختان ما یگانه پاسداران واقعی بودند
‎چون ریشه در بیشه داشتند
‎درختان مرمی باران ما هزاران تصویر
‎از صحنه های جنگ و قربانی
‎عساکر که سنگر های شان را
‎ باداران شان فروختند
در میدان نبرد حماسه آفرینان
و درختان
‎پشت میله ها اسیر شدند
‎دیگر برگان درختان ما
‎خش خش نمی کند
‎پرنده گان ما دیگر آواز نمی خواندند
‎چون آوازی پرندگان را هم از آنها چیدند
و آواز خواندن پرنده گان حرام است !
اگر پرنده آواز خواند سرش خشک ترشیده میشود
شلاق میخورند
در نهایت تجاوز میشود
و در آخر به
دست ِ خواجه حسن در چوک مندوی اعدام میشوند

‎آه زنده گی
‎نگاه کن!
‎این رسم و آئین تو نیست
‎زنده گی تنها نفس کشیدن و خوابیدن نیست
‎با این حقیقت های سرابی
‎ممکن نیست
‎ما با کوچیدن ها خالی
‎خالی می شویم
‎غربت ها مرگ اند
‎غربت ی که دیگر در آن امید
‎برگشت نیست
‎غربت ماشین جنگ است
‎که شعله وار تر می شود
‎و‌زمان ی آتش جنگ
‎شعله وار تر شد
‎درنهایت
‎نمی توان آتشِ جنایت
‎را خاموش
‎کرد

‎نگاه کن !
‎دختران هشت ساله و
‎ده ساله مان مادر
‎شدند
‎این ها زمزمه ی
‎لا لا لایی مادرانه و ترانه ی قوقو قو برگ ی چنار را بر گنجشککان شان بلد نیستند
‎بخوانند:
‎با این یعنی
‎چطور می‌توانند ؟
‎آن سرشکی پاک مادرانه را چگونه به دلبند شان هدیه کنند
‎در حال که خود شان
‎غرق در عالم کودکانه اند

‎من با واژه های
‎ج - جنگ
‎م-مرگ
‎خ -خودکشی
‎ک-کودک شوهری
‎ع- عقب مانده گی
‎ نفس ام بند میشود

‎نگاه کن !
‎که دلم صد پاره
‎می شود
‎این کاملأ بی شعوریست
‎جغرافیای
‎بنام قلب آسیا
‎( افغانستان )
‎هر کجای ی خشتی
‎را برداری
‎جسدی
‎از عزیزی
‎برادری
‎دوستی
‎هموطنت
‎را خواهی یافت
‎و این هم حرف دیگر
‎از ج— جنگ است
بگذارید هر کجای باشیم آسمان دل ما آبی باشد ، اما هرگز کرخت نه !
‎#سودابه کامروا
اپریل ۱۵ / ۲۰۲۴
 

بالا

دروازهً کابل

الا

شمارهء مسلسل  ۴۵۴   سال بیستم     حمل/ ثــــور     ۱۴۰۳         هجری  خورشیدی      شانزدهم اپریل  ۲۰۲۴