کابل ناتهـ، Kabulnath



 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

Deutsch
هـــنـــدو  گذر
آرشيف صفحات اول
همدلان کابل ناتهـ

دريچهء تماس
دروازهء کابل

 

 

 

 

 

 

 

              سودابه کامروا

    

 
تابو شکن

 

 

گرچه من از جنس تابوشکن ام
در سرم فکر کاشتن دارم
زن را
کار را
دانشگاه را
همه را بر نداشتن دارم
* * * *
روزن کوچک خوشبختی را
با نگاه ی دوباره باید دید
حرف در قصه ها فراوان است
حرف را در عمل باید دید

* * * *
گرچه من از جنس تابوشکن ام
در سرم فکر نوشتن دارم
آری
امید را
تماشا را
زندهگی را
عشق را
همه را با تو داشتن دارم

* * * *
پنجره ی نور باز شد
و من

موج ی خوشبو زد به گیسوانم
حسرت ی ندارم از دیروزها
نرسیدم به آرزوهایم
نرسیدن ، شاید رسیدن خیر ست
قاعده ی که حاشیهٔ گنگ دارد!
در گذشتن ، گذشته
من قصد
به سر گذاشتن دارم

رشته ی رابط که مرموز است
بهتر است فاصله در میان باشد
گر معیار نبود چنین در انتخاب
راه تو از مسیر جدا باشد

* * * * *
گرچه من از جنس یک تابوشکن ام
در سرم فکر رهایی دارم
رسم را
عرف را
باور ها را
همه را در دل
فکر به هیچ هیچ هیچ
پنداشتن دارم

* * * *
#سودابه کامروا
 

بالا

دروازهً کابل

الا

شمارهء مسلسل  ۴۵۱   سال بیستم      حوت/حمل     ۱۴۰۲/۱۴۰۳         هجری  خورشیدی       هشتم مارچ  ۲۰۲۴