کابل ناتهـ، Kabulnath



 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

Deutsch
هـــنـــدو  گذر
آرشيف صفحات اول
همدلان کابل ناتهـ

دريچهء تماس
دروازهء کابل

 

 

 

 

 

 

 
 

             فریدون ابراهیمی 

    

 
گم شدن

 

 



نه خطی، نی خبری
چه دانم کجا مهاجر شده ای
به کدام کشور
کدام شهر از شهر های جهان
خانه خموش،
دروازه چو زخم التیام نشدنی باز
چشم پنجره
به نقطه‌یی در ته‌ی خیابان خیره ...
گلوی کوچه را بغض می‌فشرد
آسمان خسته خبر می‌دهد
از وقوع وانفسایی

چه دانم کجا مهاجر شده ای
چگونه؟
پیاده مرز ها را عبور کردی
یا بال در بال هواپیما های جنگی
بر فراز بدبختی های شهر پرواز کردی
و رفتی.

ای آواره
نکند تقاضای پناهندگیت رد شده
فریاد هایت در ازدحام اردوگاه پخش می‌شود
محو می‌شود

در پیچ بغض آلود خیابان
سعی می‌کنم رد گریه هایم را گم نکنم
کوچه دلتنگ
من دلتنگتر

آیا داغ بوسه بر لب و صورت و سینه ات را به دادگاه بنمایاندی
حرف حک شده بر گلوبندت
بیت های حافظ
بر چکاد نامه ها؛
اینها مدارک معتبر مهاجرت اند
بدان!
تو مستحق ترین پناهنده‌ی سیاسی جهانی
تو عاشقی
بگو تو عاشقی
بگو در سرزمینت درخت های عاشق را از وسط دو نیم می‌کنند
نیمی اینجا
خشک و کرخت
مانده در خم کوچه‌ی وحشت و انجماد
نیمی آنجا
برگ برگ
می‌ریزد
مضمحل می‌شود...

چه دانم کجا مهاجر شده ای
به کدام کشور
کدام شهر از شهر های جهان
آیا تنت با محیط بیگانه وفق کرده
روحت چه؟
افسرده گی های دیجور گرفته گریبانت
آیا هنوز دلت در سینه
سینه ات برای یک بوسه
می‌تپد؟

بوسه های من
برگ های نیمسوخته
یک یک
به خاک می افتند

چه دانم کجا مهاجر شده ای
به کدام دشت
کدام کویر تشنه؟


۱۰ دیسامبر ۲۰۲۳
تورنتو



چخماقبوسه


بخوان
بخند
برقص
خانه ام مهبط جولانگری های توست
به پیشانی‌ات آژنگ چرا؟

دست تکان بده
تا پرنده گان دو عالم آواز بخوانند
زیر گوش خسته‌ی من.
در دلم شعله‌یی نیم‌سوز پنهان دارم
خموش می‌شود
به یک چخماقبوسه
شعله ورم کن
خاکسترم کن
خاکم
گور من گلخن آتشفشانی های تو باد

به پیشانی‌ات آژنگ چرا؟
بخوان
بخند
برقص
دلم به لبخند تو بند است.





 

بالا

دروازهً کابل

الا

شمارهء مسلسل  ۴۵۰    سال نــــــــــــــــــوزدهم       دلو/ حوت     ۱۴۰۲         هجری  خورشیدی       شانزدهم فـــــــــــبوری  ۲۰۲۴