کابل ناتهـ، Kabulnath



 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

Deutsch
هـــنـــدو  گذر
آرشيف صفحات اول
همدلان کابل ناتهـ

دريچهء تماس
دروازهء کابل

 

 

 

 

 

 
 

             عزیز آسوده 

    

 
شاهنامه فردوسی حماسهٔ آزادی و داد

 

 

هر ملتی با فرهنـگ خـود نـفـس میکشد ، ملت مـا هـم طـى صـدها و هزاران سال با فرهنگی نفس تازه کرده است که حماسه یکی از جنبـه هـای آن است . حماسه سرایی در تمـدن هـای بزرگ جای پای ویژه یی داشته است ، چنانکه در تمدن یونان ایلیادو اودیسه تجلی و تأثیر فراوانی بر جای گذاشته است . شاهنامه ، یکی از آثار بزرگ و گرانسنگ زبان ماست . این اثر حماسی صـرف نظر از ارزش والای ادبی آن ، ارزشهای گوناگون تاریخی ، سیاسی و اجتماعی را در خود نهفته دارد که با آن روح مـلـت مـا تعـالى و تلالو یافتـه است . شاهنامــه در واقـع واکنشی است از آرمـان مـلـى مـردم سرزمین ما در برابـر سـلطهء عنـاصر بیگانه و اتمام حجتیست برای کسب آزادی و استقلال ؛ نخست این آثار حماسی به گونه منثور بوجود آمدند ، بعـد هـا دقیقی بلخی آغاز گر شاهنامه ء منظوم شـد و گشتاسبنامه را سرود کـه هـزار بـیـت است و فردوسی این مهم ، یعنی به پایان رساندن شاهنامه را عملی کرد .
شاهنامـه در چــــار قـسـمت بخشبندی شده است : بخش نخست حماسه ءافسانوی . بخش دوم ، از رزم کاووس تا باز گشت گشتاسب از روم . بخش سوم از فرمانروایی گشتاسب تا فرمانروایی قبـادو پـدر انوشیروان و بخـش چـارم از فرمانروایی انوشیروان آغـاز و بـه کشـتـه شـدن یـزد ر گرد و بر افتادن سلطنت ساسانیان پایان می یابد .
دریـن شـاهکـار بـزرگ زبـان فارسی ، توصيـف حـالات و مسایل بسیاری را می یابیم ؛ از جمله : زمیـن مـكـان ، شـب ، روز ، مناظر طبیعی ، چگونگی آفرینــش جـهـان ، چگونگی آفرینش مـوجـودات ، به ویژه سرنوشت آدمیزاده وخلقـت آدمیـان و مـبـارزه اضداد ، مثـل : خير وشر ، تـاریکی وروشنی و پیروزی نهایی خوبی بر بدی و خرد و دانش و مانند آن . باید گفت که فردوسی همـه جـا از داد وعـدل حمایت میکند و دادگران را ستایش و بیـداد گران و ستمگران را به سختی نکوهش می کند : تو مردیو را مردم بـد شـناس /هر آنکو ندارد ز یزدان سپاس؛ از ایــــن گذشــــته، در شـــــــــاهنامه داستانهای مستقل و نیمه مستقل که با حماسه های ملی در ارتباط اند ، موجود است و نیز داستانهای عاشقانه که با دل انگیزی خاصی پرداخته شده اند . یکی از جنبه های گرانقدر در شاهنامه نبرد ستمدیده ها با ستمگرانست؛ نبرد فریدون بـا ضـحـاک مـار دوش ، تجلی درخشانی ازین کشمکش هااست . ضحاک خونخوار و ستمگر همه را به ستوه می آورد ، فریدون باوی آماده نبرد میشود ، و به سوی کاخ او پیش می رود . درراه ، سروش با او روبرو میشود و راز های نهفته را برای او باز میگوید و در دل فریدون می افتـد کـه از ضحـاک جادوگر نترسد . درفش کاویانی پرداخته و افراشته میشود و آن چرم را به گوهر های گوناگون زینت میدهند . وسپاه با چنیـن درفـش بـه طرف اروند رود می رود و از آن میگذرد . فـريــدون جــادوان و دیـــوان را در هـم می شکند . ضحـاک بـه هندوستان روی می آورد تا در آنجا هزاران نفر را بکشد و خـون شـان شستشو کند تا مگر فـال بـد اختر شناسان را که گفته بودند او بزودی پژمرده و روزگارش بـه سـر میرسد ، زايـل سازد ، سرانجام فریدون طلسم ضحاک را درهم می شکند .
طلسمي كـه ضـحـاک سازیده بـود / سرش با سمان سر فرازیـده بـود
فریدون ز بـالا فــرود آوریـد / که آن جـز بـه نـام جـهاندار دیـد
عاقبـت پـس از ماجرا های زیـادی ، ظلم و بیداد ضحاک سبب آن میشود که مردم از در و دیوار ها خشت و سنگ به سر سپاهیان ضحـاک فـرو ریزنـد ، همـه از ضحاک روی بـر تـافتند و بـه فـریـدون گراییدند ،
سرانجام ضحاک به بند فریدون می افتـد وفـريـدون ، مـار دوش او را بـا مسماری گران بـه بنـد میکشـد و او را در غاری در البرز کوه زندانی می کند: ببردند ضحـاک را بسـته خـوار / به پشت هیونی بر افکنده خـــــــوار
فرو بست دستش بران کـوه بـاز /بدان تا بمــاند بـه سـختی دراز
ببسـتش بـدان گر نـه آویختـه /و زو خون دل بر زمیـن ريختـه
از ونام ضحاک چون خـاک شـد /جهان از بد او همـه پـاک شـد /
گسسته شد از خویش و پیونــــد او /نمـــاند بدانگونــه در بنـد او
یکی از جنبـه هـای بـا ارزش در شـــــاهنامه اندیشـه هـای مـلـی و وطندوستانه است ، شاید همین اندیشه ها سبب آن شده باشد که فردوسی را بسیاری از پژوهشگران شـاعر ملی خوانده اند .
" هانری ماسه " شاعر بزرگ فرانسوی یکی ازین شمار است که ازین جهت از فردوسی تجلیل میکند و او را می ستاید . فردوسی میگوید :
بسی رنج بردم درین سال سی / عجم زنده کردم بدین پارسی
از نظر اجتماعی ، شاهنامه در زمان خاصی بوجود می آید که فرهنگ ملی ما زیـر تـأثیر فرهنگ بیگانه از نفس می افتد و هویت خـودی وملی ایـن سـر زمـیـن در حال زايـل شـدن بـود .نگاهـی هـر چـنـد شـتابزده بـه جـریـان نهضتها وجنبشهای این دور از برمکی ها گرفتـه تـا طاهریـان وصفـاریـان و دیگران ایـن حقیقت را می رساند که چگونه روح ملی و وطنی ایـن مـرز وبـوم در سراسر قلمرو زبان و فرهنگ ما دچار تهلکه و تاراج بود . لذا شاهنامه نه تنها به مثابه ءبیرقی موجودیت و هویت ما را تثبیـت کـرد ، بلکه اندیشـه هـای انسانی و ارزشهای ملی وویژگی های فکری و فرهنگی و ظرفیت های زبانی ما را در آیینهء این اثر نمایان ساخت . به گفته ، فردوسی :
نياكـان مـا نـامداران بدنـد / به دهر اندرون تـاجداران بدنـد
نبرداشتند از کسـی سـر کشـی / بـه تـیزی و تنـدی و بیدانشی
شاهنامه، جغرافیای بسیاری را نیز در خـود نگهداشته است ؛ از جملـه ، نـام اكـثـر شهر ها ، رود خانه ها ، کوهها ، قهرمانان و پهلوانان ملی ، تاریخی و حماسی را در شاهنامه علاوه بر مسایل ژرف گوناگون و گذشته از آنکه زبـان مـا را در خود با یگانی ساخته ، حقایق تاریخی را زنده گردانیده است و درباره برخی از شهر ها آمده :
از آباد و ویـــران همـه بـوم و بـر / كـه فرمـــــود کیخســـرو داد گر
دگر طالقـان شـهـر تـا فـاريـاب / همیـدون در بلـــخ تـا رود آب
دگر پنـج شهریسـت تـا بـاميـــــــان /دگر مـرز ایـران و جـاي كيــان
دگر گوزگانان فرخنــده جـای / نهادست نامش جـهـان کـد خـدای
دگر مولیان تـا در بدخشــــــــــان / همین است ازین پادشاهی نشـان
فـروتـر دگر دشـت آمــــوي وزم / همیدون به ختلان در آیـد بـه هـم
چوشنگان و چون تر مذو ویســه گرد/بخاراو شهری که هستش به گرد همیـدون بـرو تـا در سغـد نــیـز /نجوید کس آن پادشاهی بـه چـیز
و زانسو که شـد رسـتم گرد سـوز /سـپـارم بـــــــدو کشـــــــور نیمـــــــروز
ز نزدیک او بــاز خواهــم ســـــپــاه /سـوى بــــاختر بـــر کشـــــایم راه
بپـردازم ایـن تــا در هنــــدوان / نداریـم تـاریک ازیـن پــس روان
ز کشمیر و از کـاپـل و قندهــار. شمارا بود ان همه زیـن شـمار
وزین مرز پیوســــــــه تـا کـوه قـاف / به خسرو سپارم ابی جنگ و لاف ...
فردوسی در ویرانی سرزمین ایران یا آریانا غمگنانه مویه سر میدهد و میگوید که تا آخرین نیرو و توان باید مقاومت کرد و به دشمن وطن نباید تسلیم شدو نباید وطن کنـــــــام پلنـــــــگان و شـــــــیــران شـــــــود: همه رنج بـر خویشـتن بـرز نــــــيم /از آن به که کشـور بـه دشـمن دهيـم
اونگهداری از سرزمین و میهن را بـرای همه افراد جامعه اعم از خرد و بزرگ لازمی و ضروری می پنداردو چنین تأکید میکند :
زبـهر بروبـوم و پیونـد خويـش /زن و کودک خـرد و فرزند خويـش
کشاورز و دهقـان و پیکـــــــار مــرد. / همـه رزم جوینـد بـه نـنگ و نبرد
همه یکدلاننـد و يــــــــزدان شــــناس /بـه نیکـی ندارنـد از بـد هـراس‌
شاهنامه به ما القا می کند که وطندوستی و محبت میهن را باید از نیاکان آموخت که چگونه در دفاع از سرزمین در مقابل دشمن به پا خاستند و کمر همت بستند و دشمن را بـه مـحـاصره کشیدند . اینگونه لازمی میداند :
نياكــــــان بــــیـــدار شــــــــــاهان مـا. / ستوده دل و نیـک خواهـــــــان مــا
میان هـا بـه بسـتنـد خـود بـا سـپاه / زهر سـو بـه دشـمـن بـه بسـتند راه
بـه هـر کشـوری در نهادند گنــج / نيـــــــابند گنــــج ار نيـــــــابند رنــج
شاهنامه اینطور وانمو کرده است:
،اگر دشـمـن مـا بـود خـــــــــــانگی. بجويــد همـــی روز بیگانـــــــــی
به آواز بـد گفتـن و فـال بـد. / بكوبيـم مغـزش بـه كـــو پال بـد
بدینگونه مبارزهء ملی را علیه دشمن در نگهداری از وطـن و میراث نیـاکـان بـا صراحت بیان می کند :
زبـهـر بـرو بـوم و فرزنـد خويــش. / زن و کودک خـرد و پیوند خويـش
همه سر به سـرتـن بـه کشـتن دهیـم. / از آن به که کشـور بـه دشـمن دهيـم جـهانجوی اگر کشـــــــه آيـد بنـام / بـه از زنـده دشـمـن بـرو شـاد كـام
وبا موجودیت دشـمـن سـر زمیـن خـود را نشستنگه ، بلا میداند :
دو پهره سـوی زابلســـــــــــان شــدند. / بـه خواهـش بـرپـور دسـتـان شـدند /همـه جـای جنـگی سـواران بـــدى / نشـــــــــتنگه شـهـر يـــــــاران بــــــــــــدى کـنـون جـای سـختی و جـای بلاسـت. / نشستنگه تـــــیز چنــگ اژدهاسـت کـنـون چـاره یـی بـــــــــاید انداختـن /. دل خویــــش از رنــــــــــج پرداختـــن / کسی کـز پلنـگان بخـور دسـت شـیـر. / ازيـن رنـج مـا را بـــود دســـــــــتگیر
بدینگونه شاهنامه این اثر جاودان آریاییان که قلمرو وسیعی از پارس یا ایران کنونی، افغانستان کنونی، بخشهای از آسیای میانه و تا حوالی رود سند را فرا میگیرد ، حماسه های دل انگیزی است که به گفته یکی از پژوهشگران برابر است به همه ثروتهایی که از عهد سلطان محمود غزنوی تاکنون دریـن قلمرو دست به دست شده است .
 

بالا

دروازهً کابل

الا

شمارهء مسلسل  ۴۴۹    سال نــــــــــــــــــوزدهم         دلو     ۱۴۰۲         هجری  خورشیدی       اول فـــــــــــبوری  ۲۰۲۴