کابل ناتهـ، Kabulnath



 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

Deutsch
هـــنـــدو  گذر
آرشيف صفحات اول
همدلان کابل ناتهـ

دريچهء تماس
دروازهء کابل

 

 

 

 

 

 
 

             پوهاند دکتور عبدالقیوم قویم  

    

 
یادی از قهار عاصی شهیدِ شعر و آزادگی

 

 

زنده یاد عاصی در سال 1336 ش. در قریۀ ملیمۀ درۀ ترکان قدیم پنجشیر دیده به جهان گشود. مکتب ابتدایی را در زادگاه خود و متوسطه و ثانوی را در کابل به پایان رسانید. بعداً در دانشکدۀ زراعت دانشگاه کابل درس خواند و از آنجا فارغ التحصیل شد. او زمانی که هنوز دانشجوی دانشکدۀ زراعت بود به سرودن شعر تمایل پیدا کرد و در این زمینۀ تا آنجا که نگارندۀ این سطور به یاد دارد، با بعضی از استادان دیپارتمنت فارسی دری دانشکدۀ ادبیات چون استاد لطیف ناظمی و صاحب این قلم مشورتهایی داشت.در انجمن نویسندۀ گان افغانستان با زنده یاد واصف باختری نیز مشوره هایی در راستای شعر گویی به عمل می آورد و اشعارش را از نظر او می گذرانید. چون مدتی مسوول روابط بین المللی انجمن نویسندۀ گان افغانستان بود، بنابر آن با شاعران مطرح دیگر در آن انجمن آشنا شد و در صیقل نمودن طبع شاعری اش از آنان اثراتی برداشت.
نخستین مجموعۀ اشعار او بنام «مقامۀ گل سوری»، مورد ستایش شعر دوستان قرار گرفت. بدین ترتیب عبدالقهار عاصی در مدت کوتاهی که تقریباً یک دهۀ را در بر می‌گرفت در قلمرو شعر فارسی دری نام و جایگاه خاص پیدا کرد و در جامعۀ ادبی افغانستان با شعر های درخشان و ماندگارش بلند آوازه شد. عاصی شعر را با غزل و قصیده و دو بیتی آغاز کرد و با شعر نیمایی و آزاد به انجام رسانید و تا زمان به پایان رسیدن اشعارش در سال 1373، از شعر گویی باز ننشست. خاموشی او در اثر فیر راکت کوری بود که در کارتۀ پروان مورد آماجش قرار داد و در همان سال به شهادت رسید و از دیار شعر و ادب به یکبارۀ گی سفر کرد.
در رگهای اشعار قهار عاصی خون مقاومت و عصیانگری می جوشید. از بیگانه گان متجاوز نفرت داشت، ویرانگری های قشون سرخ را نکوهش می‌کرد و از جنگهای داخلی، ناراض بود، به همین جهت برای مدتی رخت به دیار ایران کشید ولی آنجا دیر نپایید و مجدداً به وطن بازگشت. او در لابلای اشعار خویش بیزاری از جنگ و خونریزی را فریاد می کرد. او در تداوم سرودۀهایش از «دیوان عاشقانه باغ» به «جزیره خون» رسید و با تغییر ناگهانی زبان شعرش، به شعله ور کننده گان آتش جنگ در کشورش هشدار داد.
از عاصی چندین دفتر شعری به چاپ رسیده است: مقدمه گل سوری (کابل، 1367 ش.) دیوان عاشقانۀ باغ (کابل 1369 ش) ، غزل من و غم من (کابل 1369 ش) ، لالایی برای ملیمه (کابل 1370 ش) ، از جزیره خون (پشاور، 1371 ش) ، تنها ولی همیشه (کابل 1369 ش) ، از آتش از بریشم (پشاور، 1374 ش) سال خون سال شهادت (کابل 1374 ش) و آغاز یک پایان (تهران 1375 ش،و بعد از مرگش کلیات اشعارش چندین بار نیز به چاپ رسید.
او بعضی تحقیقات ادبی ‌تاریخی نیز دارد مانند بیدل شناسی، تخیل هنری، مطالعات مردم شناختی در لوگر، واژه های کهن زبان فارسی دری در دره پنجشیر وغیره ، او همچنان اشعار و نوشته های بعضی از شاعران ونویسندگان را از زبان اردو به فارسی نیز ترجمه کرده است که نمی دانم این تحقیقات و ترجمه ها تا اکنون چاپ شده اند یا خیر .
اشعار عاصی حاوی مضامین و موضوعات متنوع است و البته از جهت زبان، تکنیک و تصویر سازی فراز و فرود هایی در آن هست.
با همه حال عاصی شاعر هدفمند، پرخاشگر، بیگانه ستیز و نکوهشگر ظالم است و کشتن مردمش توسط مهاجمان و ظالمان را تحمیل نمی‌کند و در پی گرفتن انتقام از آنان می براید:
تا جاده است ذوق سفر هست گام هست
انگیزه تلاش تو در من مُدام هست
ای آفتاب تا تو علمدار فاتحی
نامت بلب گدازه عشقت به جام هست
بار دگر بکُش که پس از کُشتن هزار
در من هنوز حوصله انتقام هست
(لالایی برای ملیمه)
در شعر عاصی تأثیر زبان گفتاری را به وضاحت می‌توان دریافت. مثلاً کاربرد کلمۀ های «بز مرگ»، «بع بزند» «بومیان» «آسمان بلبلی» در شعر «کشتن را نمیدانم» واژۀ «ننه جان»و در شعر «خانۀ خورشید» از آنجملۀ است:
وین نه دردیست که هر بز مرگی
جانب خوابگهش «بع» بزند
(تنها ولی همیشه، ص 43)
از آن از واژه ها
معشوقه های جامه نارنجی
برای خویش میسازم
از آن با چشمهای خسته
این تابوت های شاد قبرستان سرد از درد شبها را
به بازی با امیل آسمان بلبلی
دل میفریبانم
(تنها ولی همیشه، ص 24)
کودک: ننه جان خانه خورشید کجاست؟
مادر: میل ها دور از اینجا
(مقامه گل سوری، ص 23)
و یا کار برد کلمۀ «اوسانه در شعر ذیل:
دوشیزه گان کوه
از نامراد ها
اوسانه های شاذ
به هم وصله میزند
(لالایی برای ملیمه)
عاصی در کار ارائۀ شعر از نمایش، تصویر، سمبول و اسطوره استفاده کرده است. او توصیف و تمثیل را نیز به گونۀ گون صورت – گاه در حد اعلی و زمانی در سطح متوسط - در شعرش به کار بسته است. او در اشکال و قالبهای گوناگون، شعر سرودۀاست، غزل، مثنوی، چار پاره، شعر نیمایی و شعر منثور بیشتر مورد علاقه اش بوده است .
عاصی با توسل به نحوۀ سخن آرایی خویش از واژه های خاص کار می‌گیرد، واژه هایی که بیشتر به طبیعت و مظاهر آفرینش چون کوه، صحرا، دشت، دره، دریا، گل، سبزه و درختان مختلف پیوند میدارد و در بیان مسایل عاطفی گویی به واژۀ عشق تمایل زیاد دارد و نیز کلمۀ هایی را که بیانگر درد و رنج مردم باشد و زمینۀ های ظلم و ستم را بازتاب دهد، در اشعار خود به کار برده، همین‌گونۀ هم واژه هایی را که به زندَ گی مردم دیه و قشلاق مربوط است، استعمال می نماید. تخیل عاصی در تبلور حالات مختلف احساسی و عاطفی او نقش سازنده دارد.
پرخاش و عصیان او در برابر وضعیت های سیاسی و اجتماعی در برهه های مختلف زمانی در شعرش انعکاس یافته است. این امر را می‌توان با بررسی سرودۀهای او به ثبوت رسانید. مثلاً شعری به عنوان «باز کابل در عزا بنشسته است» که در 16 حوت 1368 سرودۀ شده و در مجموعۀ شعری «از آتش از ابریشم» عاصی (1374 ص80) چاپ گردیده است:
باز خون بیگناهان بیکسان
جاده ها را جویباران ساخته
باز روی نعشهای زخم زخم
شهر، سوگ تازه یی انداخته
***
کشته می گردد، برهنه، گرسنه
کودکان بی سیاست بی تفنگ
باز زانو می زند در پای مرگ
مادران نابلد با جور و جنگ
***
باز بازی می کند با نعش شهر
پنجه های کرکس بیــداد نــو
باز قد بر می کند فــواره هــا
از گلوی زخم نو فریــاد نو ...
***
باز مـرمیــها و آتشپــاره هــا
چشمها و سینۀ ها را می درنـد
اضطراب و هول افتاده ست باز
باز از هر سو جنـازه می بـرنـد
***
این یکی در کنج مخفیگاه سخت
آن یکی هم بر بلنــدا کینــه تــوز
تا بپرسی، کیست که کشته شــده
بانگ آید که: سقا کــه پیــنه دوز
***
باز شهر خسـته از بسیــار مــرگ
سوخته ویران شده بشکسته است
آسمـایی بــاز می موید ز ســوگ
باز کابـل در عــزا بنشسته است.
این شعر هرچند از نگاه هنری و کار برد زبان دارای نوعی ضعف است ، با آنهم از رهگذر افادۀ موضوع قابل توجه است و آن کشته شدن مردم در اثر فیر مرمی ها و آتشپاره ها و ویرانی شهر و سوختن آن میباشد.
عاصی را حوادث گوناگون اندهگین ساخته بود، (تلخکامی دوشیزگان آواره)، « بی زبانی دروازۀ های بسته و شکسته»، «روز سیاه بی هنری و بی شعری» و ازین قبیل رویداد های درد انگیز دیگر. بنابرآن عاصی گریه می کند و دیگران را نیز دعوت می کند تا با او یکجا به خاطر این حوادث ناگوار گریه کنند:
بیا که گریه کنیم
به تلخکامی دوشیزگان آواره
به بی زبانی دروازه های بسته
شکسته
به خاطر غم بسیار و شادمانی کم
و خاطر شب و روز سیاه بی هنری
بی شعری
بیا که گریه کنیم ...
بهر حال از خلال اشعار عاصی می‌توان استنباط کرد که او توانست در مدت کوتاه به گنجینۀ پر بهای شعر دست یابد و یک وادی دشوار گذار را با گام های استوار طی نماید و در سطح کشور خویش و در سطح منطقه و جهان بحیث یک شاعر با درد ،با احساس و آزاد منش شناخته شود.
سهم عاصی در روند نیرومند ساختن شعر معاصر فارسی دری در بخش خود انکار ناپذیر است.

بالا

دروازهً کابل

الا

شمارهء مسلسل  ۴۴۹    سال نــــــــــــــــــوزدهم         دلو     ۱۴۰۲         هجری  خورشیدی       اول فـــــــــــبوری  ۲۰۲۴