کابل ناتهـ، Kabulnath



 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

Deutsch
هـــنـــدو  گذر
آرشيف صفحات اول
همدلان کابل ناتهـ

دريچهء تماس
دروازهء کابل

 

 

 

 

 

 
 

              دستگیر نایل

    

 
 شک وعشرت گرایی در شعر بیدل

 

 

بسیاری از اندیشمندان، شاعران و فلاسفه در پَی درک معانی خلقت ، آغاز و انجام هستی ،معاد و ماهیت اشیاء بوده اند.برخی ها مانند خیام وحافظ به این نتیجه رسیده اند که رسیدن به این حقیقت، خیال خام وباطل است وبه راز هستی پی بردن ، دشوار.برای همین، دَم غنیمت شمردن و عشرت گرایی را توصیه کرده اند. _ ای دوست بیا تا غم فردا نخوریم این یک نفس عمر، غنیمت شمریم فردا که از این دَیر فنا، درگذر ایم با هفت هزار سالکان، سر بسریم ( خیام) _حدیث از مطرب و مَی گو و رازِ دهر، کمتر جو که کس نکشود و نگشاید به حکمت، این معما را (حافظ) «.... بانی فلسفه ء شک، تردید وعشرت گرایی به دوران فلاسفه ء یونان باستان وشرق میانه برمیگردد.مانند« اپیکور»، ابن ماجه ئ اندلسی و ابوالعلای مصری» که سعادت بشر را در لذت می دانستند و پیروان شان در شاعران فارسی زبان همان خیام وحافظ بوده اند.» (1). سروده های ابوالمعانی بیدل هم بی تاثیر از این افکار و اندیشه ها نمانده است.دَم غنیمت دانستن، فرصت ها را غنیمت شمردن وعشرت گرایی در سروده های بیدل هم فراوان دیده میشود. _ فرصت شرر نقاب است، هنگامه ی شباب است گل پای در رکاب است، مطــــلق عنان بیایــــید امــــــروز امدن ها، چنـــــدین بـــــــــهار دارد فردا کــــه راست امیــــــد، تا خود چسان بیاییـــد می گوید: هنگام جوانی است وفرصت هم مانند شرر زود گذر و فصل گل هم پا بر رکاب کرده که برود.فرصت، نقاب آتش را به خود گرفته یعنی زود می گذرد.پس از این فرصت استفاده کنید وبیایید عشرت کنید. بیدل برای فرصت، یک مصداق بیرونی اورده، یعنی شرر را آورده ( شتاب و زود گذری که مصادیق شرر اند).و تاکید می کند که همین فرصت را از دست ندهید.که عمر انسان هم مانند شرر زود گذر است.و شما مطلق عنان یعنی بی پروا آمده به عشرت بگذرانید.امروز که بهار با این جلوه نمایی ها امده ، کِی امید به فردا یش دارد که فردا چگونه خواهد بود.یعنی امید به فردایی نیست، همین امروز را غنیمت بشمارید.به یک عبارت دیگر: دروازه های رحمت بروی همه باز است زمان، ابدی و لایتناهی است و بقیه وهم و خیالات ما است .بیتی از یک غزل دیگر بیدل: _ دلت به عشوه ء عقبا خوش است از این غافل که هرکجا تویی آنجـــــا، به غیر دنـــیا نیست می گوید: عقبا که هردم در نظرت جلوه گری دارد و ترا خوشحال ساخته است اما غافل از این هستی که تو خود، دنیا هستی.تو تنها به عشوه ی عقبا دل خوش کرده ای.این عشوه ی عقبا حاصل ذهن تو است. عقبا در حقیقت فرا فگنی های ذهن تو و تصاویر ذهنی تو است.بیدل میگوید: هرجا تو هستی، همانجا هم همین دنیا است.بهشت و دوزخ و انچه در او هست، حاصل ذهن تو است.در بیت دیگر همین غزل میگوید که امروز، فردا نیست و شما فرصت زمان را غنیمت بشمارید _ حدیث زُهد رها کـــــن ، قلنــــدری آموز چه جای دانه و تسبیح و دام و اوراد است صفای ســینه غنیمت شمار و عشرت کن که کار تیره دلان چون غبار، بر باد است زهد ریایی وظاهر آرایی را رها کن، برو قلندر شو.یعنی از تعلقات خود را برهان و ترک ماسوی کن که دنیا جای تسبیح و دام ودعا خوانی نیست.سینه و دل را صفا ببخش و پاک کن و این فرصت را غنیمت بشمار که روزگار تیره دلان در مسیر باد قرار دارد .اینجا جز صفای سینه و عشرت کردن ،دیگر چیزی بدرد نمی خورد. _ سحر چه کرد در این باغ تا تو خواهی کــرد به هوش باش که فرصت نفس شمار تو نیست سحری که در این باغ گذر میکند، عمر کوتاه و زود گذر دارد .او با این عمر کوتاه خود چه چیزی بدست آورده است که تو بدست بیاوری. لذا فرصت را غنیمت بشمار، آگاه باش و بخود بپرداز که عمرِ کم داری. _ فردا به خُلد هم اگر این ما و من بجاست ما را همـــین جبین عرقناک، کوثر است می گوید فردا ( در ان دنیا) در بهشت هم اگر همین مایی و منی باشد.برای من در دنیا جبین عرقناک معشوق، حکم شراب حوض کوثر را دارد.یعنی من به همین معشوق دنیایی خود قناعت دارم.همین نقد را میگیرم و دست از ان نسیه می شویم.
(1) « هفتاد مقاله ء فلسفی –ص 243»

 

بالا

دروازهً کابل

الا

شمارهء مسلسل  ۴۴۹    سال نــــــــــــــــــوزدهم         دلو     ۱۴۰۲         هجری  خورشیدی       اول فـــــــــــبوری  ۲۰۲۴