کابل ناتهـ، Kabulnath



 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

Deutsch
هـــنـــدو  گذر
آرشيف صفحات اول
همدلان کابل ناتهـ

دريچهء تماس
دروازهء کابل

 

 

 

 

۱

 
 

              نصیر مهرین

    

 
علیه فرهنگ کینه ورزی

 

 


۲
در کنار مشکل سواد، شعور عامه ی مردم و حضور نظریه پردازان تمامیت خواه، استفاده از دین و مذهب، محافظه کاران، جاسوسان و بی تفاوت ها را هم داریم.
رویکرد به دین و مذهب را در همچو موارد دوگونه می یابیم:1- دارنده ی خواستگاه سنتی و با برداشت ابتدایی و ذهنیت مخالف با تحول و تغییر آن و2- در چهره ی بهره گیری و استفاده از آن از طرف نیروی بیرونی.
هنگامی که واکنش های داخلی با مهر و نشان دین و مذهب را تاریخ گواهی می دهد، دور از انصاف ارزیابی است که همه را اجنت و یا دست پرورده ی بیگانه گان بنامیم. این موضوع به این دلیل هم حایز اهمیت است که از یک واقعیت موجود و درونی جامعه حکایت دارد. اما با آنهم این ادعای همیشه گی که دین و مذهب همه تفاوت های اجزای یک جامعه را از میان برداشته وتنوع فرهنگی را در آغوش گرفته است، چه در زمان صدر اسلام و چه در افغانستان، به تایید نتایج مناسبات اجزای یاد شده نرسیده است. به ویژه که علایق دینی متأثر از خصوصیات قومی و قبیله یی تأثیر پذیرفته بوده، هرگز به نزدیکی صلح آمیز و سیر ملت شدن اجزا کمک نرسانیده است.
این عامل وقتی در اختیار کشور نفوذ طلب مثلاً در اوضاع کنونی پاکستان و در سایه ی پر رنگ حمایت ایالات متحده ی امریکا افتید، پاسخگوی آرزومندی های رهبردی آنها است.


میتوان با تحکم گفت که سوگمندانه طی چند دهه ی پسین، نقش عُمال و یا جاسوس شده ها که نام و نقاب وطن و مردم افغانستان را دارند، کارکرد روبه تزایدی داشته است. خریده شدن و یا دل بستن به افکار و عقاید کشور بیگانه و بر بنیاد آن در پیش گرفتن این پیشه ی ناشریفانه ی خدمت به کشور دلخواه، یا از طریق پول و چیز های دیگر، زمانی بیشتر شد که زمینه های داخلی رجوع به بیگانه فزونی یافت. جاسوس خواهی و در مقابل دفع جاسوسی اگر در همه کشورها برای سایر کشورها مطرح بوده است، استخدام عمال ازطرف کشورهای بیگانه ، زمانی موفقیت یافته است که کشوری از بسا جهات ساختاری و توانمندی های داخلی در بستر بیماری و ضعف بوده است. دقیقاً آنچه را که در افغانستان به ویژه حدود پنجاه سال پسین می بینیم. وضع نا به سامان افغانستان این زمینه بیشتر را در اختیار کشورهای همسایه و نیرومند نهاد. وقتی جواسیس سایر کشورها در نهاد های حکومتی و یا غیر حکومتی دسترس یافته اند، معلوم است که افزون بر فرستادن گزارش ها یا انجام وظابف ناشریفانه، ملزم به انجام آن وظایفی می باشند که بیگانه گان خواسته اند. بیگانه گان بدخواه که هرگز سر وکاری با فرهنگ ونیازهای تفاهم جویانه ی اجزای تشکیل دهنده ی افغانستان ندارند.


حضور قشر محافظه کار، اپورتونیست و خورنده گان نان سیاسی به نرخ روز، یکی دیگر از عواملی است که از جدی گرفتن موضوع فرهنگ تفاهم جویانه واحترام آمیز می کاهد و آب به آسیاب تمامیت خواهی و استبداد آن می ریزد. قلمزنان و سیاسی اندیشان این قشر که اندک هم نیستند، با پنهان داشتن واقعیت های تلخ موجود و انتشار نوشته های فیشنی و با چند رنگ قلم آرایش شده، در توجیهات اشتباه آمیز خویش، در واقع سخنان مضر آنانی را می آورند که همه ی وقت مشغول ایجاد تفرقه، فاصله گیری با فرهنگ انسانی احترام آمیز و کینه گستری استند، اما مطرح کننده گان واقعیت ها و راهجویان را "تفرقه افگن" می نامند. یا اینکه زیرکانه در بین دو چوکی میان تمامیت خواهان و منتقدان می نشینند.


در حوزه ی تشخیص مهم ترین موضوعات جامعه، شاهد فعالیت هایی هم هستیم که معرف بی تفاوت ها است. بی تفاوت ها به چهره ی غم های روز جامعه یا نمی بینند و یا اینکه گـَــز و مِــتری در دست دارند که با آن می سنجند که رویداد ها و موضعگیری ها تا چه اندازه به آرزو مندی های آنها سازگاری دارد. برای آنها نسل کشی و تمامیت خواهی، زبان ستیزی کور و جاهلانه، جنایت علیه زنان، فقر و بیچاره گی کم مانند و ده ها مصیبت دیگر، سزاوار انگشت نهادن نیست. بی تفاوت ها هراس دارند که افشأ جنایات و محکوم کردن آنچه چهره ی غم روز را می سازد، مبادا هم زبانی با آنانی شود که از پایگاه انحرافی و یا خیانت آمیز نیز به ابراز آن می پردازند.


تصور می شود که بی تفاوت ها با خوی گرفتن و معتاد شدن با رسانه های مجازی عصر، به پاره یی از یادآوری ها و یا بعضاً نظم سرایی هایی که برای شعر دل آزار است، بسنده کرده اند.
این گونه حرکات برای افشأ سیر زیانمند و عواقب بسیار زیاد پر مخاطره آسیب می رساند. و این بی تفاوتی زمانی خدمتگار تمامیت خواهی و استبداد قهار آن قرار می گیرد که بخشی از جامعه نا روشنفکری آشکار را پذیرفته و نیت کرده اند، جانب ظلم و جهل و کینه ورزی آن را الزام کنند.
پایان سخن را بازهم با شعری از برتولت برشت می آورم:

به آینده گان
«... چه روزگاری است که
گفتگو درباره‌ی درختان کم و بیش جنایت محسوب می‌شود
برای اینکه انبوه جنایات را هاله‌ای از سکوت احاطه کرده است.
کسی که آهسته در خیابان طی طریق می‌کند
برای دوستانش که محتاجند
دیگر قابل دسترسی نیست...» (برتولت برشت مترجم: جاهد جهانشاهی)

*** ادامه دارد
 

بالا

دروازهً کابل

الا

شمارهء مسلسل  ۴۴۰        سال نــــــــــــــــــوزدهم        سنبله / میزان     ۱۴۰۲         هجری  خورشیدی     شانزدهم  سپتمبر ۲۰۲۳