کابل ناتهـ، Kabulnath



 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

Deutsch
هـــنـــدو  گذر
آرشيف صفحات اول
همدلان کابل ناتهـ

دريچهء تماس
دروازهء کابل

 

 

 

 

 

 
 

              نصیرمهرین

    

 
دو سال از دوباره آوردن گروه طالبان گذشت

 

 


آنانی که رویدادهای نیم سده ی پسین را به یاد می آورند، به ویژه اگر علایق به میهن و مردم در ایشان نمرده است، گواهی خواهند داد که افغانستان در کام ناگواری ها و ناهنجاری های فزاینده تری فرو رفته است. هر سالی که از عمر غم زای یک نظام سپری شده است، جفاهای آن در حق مردم و آرزومندی برای گم شدن چهره و رهایی از انسان آزاری های آن بر لب و کاغد نشسته است. چه ملیون ها انسانی که با چنین اندوه ها و آرزومندی ها چهره در نقاب خاک نهادند و درد مندانه با آرزوهای شریف رفتند.


در این میان آنانی این برداشت را نپذیرفتند و آرزو ها را تحقق یافته پنداشتند که به قدرت رسیدند و از آن بهره بردند. هر ظلم و ستم، شکنجه و اعدام، وطنفروشی، زراندوزی وهر گونه خیانت و جنایتی را که انجام دادند، نپذیرفتند. این است که در نهایت تاریخ این چند دهه تاریخ تشدید و توسعه ی جفا ها و ناهنجاری های پیشتر است.
اما اینکه گروهی پس از فرار و دور انداختن اش، در پرتو پروژه ی مشهور به بازگشتاندن طالبان برگردانیده شود، اینکه با افکار و رفتار بسیار عقب مانده، شناخته شده و به ازمایش رسیده، دوباره روی قدرت ببیند، با تبسم های معنی دار تاریخ مواجه می شود. بسیار مهم است که این تبسم ها را دریابیم و روایت تلخی اندوهبار اش را بشناسیم.
میدانیم که در سده پیشین، شاه شجاع، امیر دوست محمد و امیر شیرعلی، با توجه به بستر زمان کارکرد های داخلی و یا نقش و نفوذ همراه با لزومدید بریتانیه، دوباره به امارت و پادشاهی ضعیف و مطیع رسیدند، اما حتی در همان عصر و زمان هم بخش های وسیع مردم از ماهیت آنها تصویری شایسته داشتند. با آنکه هر کدام از آنها و نمونه ی واضحتر، مکارتر و ستم گرتر، امیر عبدالرحمن خون آشام با جنگ و خشونت اخته شده بودند، ولی نمونه ی طالبان در سده ی بیست و یک ترسایی، در اوضاعی که افغانستان با دیدن روی جفاورزی های پیشینه به شمول انسان آزاری های پیشینه ی طالبان، با دیدن روی تحولات سایر جوامع، تجارب کشور های اسلامی، آزمایش حدودی از دموکراسی، نقش مسلم مؤثر و مثبت زنان و گونه های از امنیت و . . . دارنده ی تجارب کمک کننده است؛ برگشت طالبان، پرسش های دارنده پاسخ واضح و به موقع را همراه آورده است.


دوسالی که از گم شدن نفرت آمیز و ننگین اشرف غنی وهمه شرکای جرم اش، آن زرخرید های گردن خم، میگذرد، این واقعیت را آفتابی نمود که آن ترک گفتن مطابق برنامه ی قبلی به منظور صاف کردن جاده برای برگشت طالبان بود.
در واقع برخلاف کشمکش های بسیاری که شناخته شده اند، حکومت کرزی، غنی- عبدالله و با مشارکت دکانداران دین فروش، عوام فریب، زراندوزان فروخته شده و فاسد که همه جریانات را با چشم سر می د یدند، صدای قدم های خونین یک گروه تروریستی، مزدور، جاهل و انسانیت ستیز را گرامی میداشتند.
این است که برخلاف آرزومندی اکثریت مردم که از ظلم وستم جمهوری فساد آمیز و تبعیض الود به ستوه آمده بودند، گروهی را دوباره در قدرت نشاندند که جفا ورزی هایش محیلانه تر شده است. در کنار آن، ایالات متحده ی امریکا قدرتی که گروه طالبان را واداشت تا از افغانستان به پاکستان فرار کند، برای بازگشتاندن آن کوشید. همچنان که برای سر پای نگهداشتن آنها می کوشد.

این دوسال نشان داد که زیر نام تعامل، امریکا سعی می کند از آنها اهلی سیاسی بسازد و با داشتن زنجیر در گردن های شان به استفاده جویی خشونت بار از آن ها در منطقه بپردازد. در بعد داخلی هم موضعگیری لابی های این گروه وضاحت داد که گروه طالبان طرفدارانی دارد. طرفدارانی که هر چند حتی مدارج بالای علمی و اکادمیک را طی کرده باشند، اما تنگنظری قبیله یی و نابریده از آن و بدون تردید، جاسوس مشربی، سبب شده است که فاقد شعور باشند و خدمتگذار جهل گستری و انسان آزاری. کور و کر از دیدن و شنیدن فریاد هایی که مظالم طالبان در برابر زن و ابعاد مدنیت بروز داده اند. این عامل سبب شده است که هنگام نیاز دیدن نسل کشی ها وسایر فجایع، کور می شوند و یاوه می سرایند.
دوسال پسین حیات نکبت بار طالبان، بازهم نشان میدهد و تاکید می ورزد که به دور از همسویی با معامله گران مافیا خوی و زراندوز، جدا از شکنجه گران و نهاد های شناخته شده در مردم آزاری، همه شخصیت ها، نهادها و گروه هایی که به نیاز انسان و انسانیت، به نیاز مخالفت با تبعیض جنسیتی، قومی، زبانی، مذهبی می اندیشند، همه آنانی که با مزدور منشی و امنیت قبرستانی طالبان سر سازگاری ندارند؛ در راه تأمین اتحاد، تا دسترسی به عدالت اجتماعی، لغو تمامیت خواهی استبدادی- سنتی، پذیرش دموکراسی و خود ارادیت، بکوشند. مراجعه به سوی فرهنگ سیاسی اتحاد جویانه، دیریست که مفقود است. نیاز رهایی مردم ما، مردم زیر ستم و جبر گروه ستمگر طالبان و باداران پاکستانی اش، حکم می کند که این فرهنگ و رفتار را بیابیم و از آن موضع گیری ها و سخنانی بپرهیزیم که دسترسی به کار مشترک میسر را آسیب می رساند.
دوسال پسین، حیات نکبت بار طالبان را بار دیگر و در همه جوانب وضاحت داده است، نیازی به شمردن مجدد آنها نیست، نیاز اندیشیدن بیشتر به راه رهایی است.


*****
**
پ.ن: عکس ها از تارنمای دویچه ویله 14-08-2023 گرفته شده اند.
 

بالا

دروازهً کابل

الا

شمارهء مسلسل  ۴۳۸        سال نــــــــــــــــــوزدهم        اسد/ سنبله     ۱۴۰۲         هجری  خورشیدی   شانــــــزده   اگست ۲۰۲۳