کابل ناتهـ، Kabulnath



 

 

 

 

 

 

 

Deutsch
هـــنـــدو  گذر
آرشيف صفحات اول
همدلان کابل ناتهـ

دريچهء تماس
دروازهء کابل

 

 

 

 

 

 
 

              لیمه افشید 

    

 
غزل تازه

 

 


پنجره، برف، پشه‌های كرخت، يخ زده خانه‌ و هوايش را
پير زن در پياله‌ی می‌ريخت، آخرين قطره‌های چايش را

پشت دروازه كوچۀ خالی، پشت دروازه زوزه‌های بلند
سگ ديوانۀ كه دندانش، می‌جود استخوان پايش را

سگ افسردۀ كه چشمانش، به گذشته به فقر زل زده بود
فقر آن بار مادرش را خورد، فقر اين بار چوچه‌هايش را...

كوچه تا كوچه راه می‌پيمود كوچه تا كوچه جستجو می‌كرد
نان گم كرده بود، می‌پاليد، بين آن كوچه‌ها خدايش را

آخرين راه خود كشی بود او رفت در راه موتری خوابيد
هيچ بالا نكرد هيچ كسي، بعد از آن لای ماجرايش را

آسمان ابرو برف می‌باريد، آسمان بی‌بهانه غم می‌ريخت
لاش يك سگ سر سرك ماند و پير زن سر كشيد چايش را

 

بالا

دروازهً کابل

الا

شمارهء مسلسل  ۴۳۶        سال نــــــــــــــــــوزدهم         سرطان        ۱۴۰۲         هجری  خورشیدی   شانزدهم  2023