کابل ناتهـ، Kabulnath



 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

Deutsch
هـــنـــدو  گذر
آرشيف صفحات اول
همدلان کابل ناتهـ

دريچهء تماس
دروازهء کابل

 

 

 

 

 

 
 

              ناصر چکاوک

    

 
نقد نظر جوشان

 

 

عبدالودود جوشان يکي از مبارزين چپ گذشته يا به گفته خودش «نسل سالخوردة» چپ (1) افغانستان است. اين يادگار «نسل سالخورده» در يک کوتاه نوشته اي انتقادي، به درستي انگشت انتقاد روي نکات بسيار مهم جنبش چپ افغانستان گذاشته است.
پيش از آن که روي آن نوشته درنگ کنم، کوتاه يادآور مي¬شوم که نوشته هاي انتقادي و به ويژه افشاگري هاي خاديست ها (2) توسط ودود جوشان شايان ستايش اند. جوشان چندين سال را در زندان هاي هولناک جنايتکاران خلق و پرچم سپري کرده است. يکي از زندانيان شکنجه شده توسط جلادان خلق و پرچم مي¬نويسد: «در پنجم جوزاي سال 1359 به زندان پلچرخي کابل انتقال داده شدم. ودود ... محصل سال چهارم فاکولته اقتصاد را در زندان ديدم که «محکوم به هشت سال حبس» شده بود (3).
باري، يکي از نکات مهمي که ودود جوشان در نقدش به آن اشاره ميکند، اين است که «نسل امروز چپ افغانستان و نسل سالخورده‌ي آن ... در فهم زبان همديگر مشکل بنيادي دارند». جوشان يادآور مي¬شود که چون نسل کهن، گذشته اش را نقد نکرده و نسل نو از يک «نظريه‌ي منسجم» برخوردار نيست، «اين دو نسل موضوع بدرد خوري براي بحث بين خود ندارند».
با تأييد نظر جوشان، به سه واقعيت تاريخی «ويژه» که پيوند ديالکتيکی با اين مسئله دارند، اشاره ميکنم. «ويژه» به اين خاطر گفتم، که اين سه واقعيت برای اولين بار، طی دوره مشخص تاريخی و در يک «وحدت» ناميمون از پيش تعيين نشده، در تاريخ افغانستان رخداده اند! واقعيت اول اين است، که «نسل سالخورده» مربوط به نسلی است که بعد از کودتای هفت ثور 1357 به معنی واقعی کلمه قتل و قتال شده است. در اين دوره، نخبه زدايی گسترده صورت گرفته است (4). نسل روشنفکر افغانستان و به ويژه روشنفکر چپ از جغرافيای اين سرزمين چنان زدوده شد، که تنها اندکی توانستند از زير ضربات بيرحمانه و دستگيری های گروهی سفاکان خلق و پرچم بگريزند. به خاطر اين، «نسل سالخورده» انگشت شمار است! از اين انگشت¬شماران، نظر به دلايلی، تنی چند به سياست دنباله دادند، برخی به زندگی مخفی روی آوردند و اگر علنی هم زيستند، مهر سکوت بر لب کوبيدند و برخی هم مانند رنگين سپنتا، نجيب روشن و ... در بدنة نهاد های فکری و تبليغاتي سيستم سرمايداری ادغام شدند.
بخش اندک ديگری از اين انگشت¬شماران، زندانيانی اند که از زندان هاي هولناک و کشتارگاه هاي جنايتکاران خلق و پرچم زنده به¬در رفتند. ايشان که ساليان به¬درازي را در زندان هاي جنايتکاران خلق و پرچم به سر بردند، چنان وحشيانه شکنجه شدند، که بسياری از آنها هنوز از نگاه رواني و جسماني به حال نيامده اند! نسيم رهرو در«خاطراتی از شکنجه در زندان هاي خاد» مي¬نويسد، که کارمندان خاد «نه شب مي¬شناختند و نه روز. بدو بدو بود و بيار بيار، بزن بزن بود و بکن بکن (اشاره به کندن موي سر دارد)! فحش، تعرض، دست انداختن به نقاط حساس بدن، برق، تمرين بوکس و کاراته ... خيلي وحشتناک بود. صداي چيغ و فغان متهمين، ناله و زاري اسيران، قهر و غيظ شکنجه¬گر، چهره هاي خسته و زار، سرها و صورت هاي آغشته با خون ... زخم ... (های خونين) ... (کندن) مو هاي سر ...» (5)، اره کردن دست و پا، تيرباران کردن و زنده به گورکردن، اينها چيزهای شبيه شکنجه هاي امير عبدالرحمان خان اند! غلام محمد غبار مي¬نويسد که «زمستان بود، زندانيان ايستاده ماندند، تا امير آمد. زندانيان کوهدامن خوانده شدند. اميرگفت: دو تن غرغره، دستان چهارتن و گوش هاي سه تن بريده، چشمان دوتن کشيده، سه تن را فردا اشکم بدريد و روي شتر در بازار بگردانيد (6)، چه وحشتی! امپرياليزم انگليس امير عبدالرحمان را برای دولت- ملت سازی به قلع و قمع مليت های ديگر برمی¬گمارد و سوسيال-امپرياليزم شوروی خلق و پرچم را برای ساختن «جمهوری دموکراتيک» به قلع و قمع نخبگان و به ويژه مائوئيست¬ها مأمور می-کند! اين مأموريت در اصل يک مأموريت آگاهانه بر ضدکمونيزم بود.
واقعيت تاريخی دوم اين است، که در نبود الترناتيف، يعنی جنبش چپ انقلابی در افغانستان، نسل نو ميان دو ارتجاع امپرياليزم و ارتجاع اسلامگرايی کاملاً پولاريزه شده است. يعنی يک گروه، رهايی را در زير درفش «دموکراسی بورژوايی» می¬جويد و گروه ديگر، راه رهايی را در اسلام جستجو ميکند. گروه اول، اين همه جناياتی را که امپرياليست های ناتو و امريکا در افغانستان، خاور ميانه و حتی جهان مرتکب شده اند، به حساب «دموکراسی بورژوايی» نمی¬نويسد و گروه دوم هم جنايات امارت و حکومت های اسلامی، گروه ها و احزاب اسلامی را از حساب اسلام جدا ميداند! اين پولاريزاسيون که آگاهانه صورت گرفت، تيغ بران دو طرفه بر ضد کمونيزم است.
واقعيت سوم، تبليغات گسترده امپرياليستی بر ضد کمونيزم است. بيش از چهل سال است که امپرياليست¬ ها و اسلامگرايان در افغانستان بر عليه کمونيزم تبليغ ميکنند! خلق و پرچم در ده سال حکومت شان، پديدة کمونيزم را به حد اکثر بدنام کردند. کمونيزم در افغانستان ضرورت به نجات و اعادة حيثيت دارد. نخست سرمايداران بيروکرات هفت ثوري وابسته به امپرياليزم روسيه با دولت ديکتاتوري طبقات ستمگر و وابسته و مليشة امپرياليزم شوروي (1956-1991) زير نام «کمونيزم» و «سوسياليزم» و «انکشاف اجتماعي» با جنايت ها و کشتارها و بمباردمان ها و ستم هاي گوناگون بر سر مردم، سبب بدنامي «کمونيزم» و «انقلاب کمونيستي» در افغانستان شدند (7). سپس صنعتگران جعل تاريخ کمونيزم مانند جمهوريخواهان به سردستگي رنگين سپنتا (8)، نادر نورزايي (9) و ... که به لنين، استالين و مائو انتقاد هاي غلط و حمله هاي خصمانه و گرازانه مي¬کنند، به سوي همان هدف که بدنام کردن کمونيزم است، به پيش مي روند.
اين سه واقعيتی اند که، با داشتن هدف مشترک ضد کمونيستی، جامعه افغانستان را به بيچارگی و بدبختی کشانده اند. در نبود الترناتيف انقلابی، ارتجاع امپرياليزم و ارتجاع اسلامگرايی از اين بيچارگي بهره و سود حد اکثر را می¬برند. «مردم واقعاً هيچ چيز ندارند، اگر حزبي نداشته باشند که بر يک مبناي علمي بتواند آنان را به سمت رهايي رهبري کند و کل بشريت را آزاد کند. اين حقيقت است، خواه مردم به آن آگاه باشند يا نباشند» (10).
اين واقعيت¬ها تضاد های مهمی را جلو «نسل سالخورده» ميگذارد. يکی از آنها به گفته جوشان نقد جنبش چپ است. از نظر من، «نسل سالخورده» توانايی جمعبندی از گذشته جنبش چپ را دارد، ولی در نقدکردن جنبش چپ افغانستان، «نسل سالخورده» نياز به خط سياسی نوين انقلابی دارد، به گفته جوشان «پاسخ هاي ديروزي به پرسش‌هاي امروز، به خوبي و روشني پاسخ نمي دهند!» (11). خط سياسی انقلابی مهمترين فاکتور در تعيين روند حرکت جنبش کمونيستی است. بدون داشتن خط سياسی انقلابی نقد علمی امکان¬پذير نيست. تجربيات جنبش چپ نشان داد، که پای خط سياسی انقلابی در افغانستان می¬لنگد. اين لنگ لنگان خزيدن، قادر به نقد علمی نيست. کسی که جنبش چپ انقلابی افغانستان را نقد ميکند، بايد با رويکرد علمي در تجزيه و تحليل و سنتز هر واقعه و پديده  در درجه اول مبتني بر تحقيق و جمع آوري شواهد در اطراف آن باشد. اين شواهد بايد گسترده، همه جانبه، پيوسته و واقعي بوده و در ارتباط با جنبش کمونيستی بين-المللی باشند. نقد جنبش چپ انقلابی، نقد جنبش خلق يا خلق های افغانستان نيست، که جدا از خلق های ديگر جهان نقد شود. نقد جنبش چپ انقلابی افغانستان، نقد پرولتاريا است و پرولتاريا فاقد مرز است. در نقد جنبش چپ انقلابی افغانستان، ناچاريم که به تئوريسن های کمونيست و سنتز نوين روی بياوريم. اگر قرار باشد که جنبش کمونيستی گذشته افغانستان را علمی نقد کنيم، يعنی تضاد هايش را بشناسيم و راه حل علمي جلو بگذاريم، ناگزيريم که از گرايش هاي غير علمي که در درون جنبش کمونيستی بين¬المللی رشد کرده بودند، گسست کنيم. بدون درک سنتز نوين کمونيزم قادر نخواهيم بود که گرايش های پوپوليستی، دنباله¬روی، جسميت بخشيدن به پرولتاريا، نگرش پراگماتيستی، خصلت طبقاتی دادن به حقيقت و ... (12) را بشناسيم و از آنها گسست کنيم.
منتقد جنبش چپ انقلابی افغانستان بايد واقعگرا باشد، خود را از افکار سنتی فئودالی برهاند، جرأت تابوشکنی داشته باشد و جانبداری ناآگاهانه نکند. برای خارج شدن از اين منطق بايد اپيستمولوژی و رويکرد اش به اخلاقيات، بر اساس شناخت واقعيت عينی باشد. اپيستمولوژي يعنی تئوري شناخت، يعنی اين که آدم ها چطور شناخت کسب مي¬کنند، چطور مي¬فهمند، که چيزي حقيقت دارد يا نه، به واقعيت ربط دارد. تا درک نکنيم که چه چيزی درست است و چه چيزی غلط، نمی¬توانيم واکنش درستی نشان دهيم. زمانی که ما به يک درک علمی برسيم و بفهميم که چه درست و چه نادرست است و توانايی جانبداری آگاهانه داشته باشيم، به نقطه تلاقی اپستمولوژی و اخلاقيات می¬رسيم، يعنی به نگرش علمی به حقيقت يا رويکرد غلط نسبی¬گرايی. نگرش علمی اين است که اخلاقاً نمی¬توانيم از نادرست جانبداری کنيم، (13). بيشتر نقد ها به گفته جوشان يا «ستايش و ثنا خواني از «گذشته» خود (است و يا) نقد نه، بلکه به گونه‌اي ماستمالي آن است» (14) و يا جانبداری از نادرست است. اين گونه توليدات ضد علمی اند و بيشتر به «توليد زباله هاي مجازي» (15) شبيه اند.

بنمايه
1 - عبدالودود جوشان: نسل امروز چپ، Abdul Wadood فيسبوک،
14.04.2023 https://www.facebook.com/wadood.rahrawan
2 – ودود رهروان در پاسخ به عبدالمجيد اسکندري، تارنماي خراسان زمين، 11.06.2014 - 16:13
3 - نصير مهرين: سخني در مورد شهيد ناهيد، کابل نات، شماره 359، سال 1399
4 - محمد يعقوب مشعوف: نخبه‌گان و جريانات سياسی افغانستان 2021-1880، جنوری 2023
5 – نسيم رهرو: رنج هاي مقدس، خاطراتی از شکنجه در زندان هاي خاد، صفحه 39/40 هالند، بهار 1394
6 – غلام محمد غبار، جلد اول صفحه های 653-654
7 - ناصر چکاوک: سرمايداران بيروکرات هفت ثوری وابسته به امپرياليسم روسيه، فيسبوک 25.09.2022
8 - ناصر چکاوک (نا - وک): سپنتا، صنعتگر جعل تاريخ کمونيسم، فروردين 1400، حزب کمونيست ايران م ل م https://cpimlm.org
9 - ناصر چکاوک: نقد نوشته نادر نورزايی زير نام تجليل از صدمين سالگرد تأسيس حزب کمونيست چين، 30 جون 2021
10 - باب آواکيان: کمونيسم نوين، چاپ اول بهار 1397، آلمان، ناشر حزب کمونيست ايران م ل م، صفحه 17
11 - عبدالودود جوشان: نسل امروز چپ ...
12 - باب آواکيان: گشايش ها، بخش چهارم، کمونيسم نوين، گشايش بيشتر با سنتزنوين، صفحه 45
13 - باب آواکيان: کمونيسم نوين، چاپ اول بهار 1397، آلمان، ناشر حزب کمونيست ايران م ل م، صفحه 118
14 - عبدالودود جوشان: نسل امروز چپ ...
15 - علي شاه ظريفي، يکي از کاربران فيسبوک 25.04.2023

 

بالا

دروازهً کابل

الا

شمارهء مسلسل   ۴۳۱        سال نــــــــــــــــــوزدهم          ثور        ۱۴۰۲         هجری  خورشیدی     اول مَی 2023