کابل ناتهـ، Kabulnath



 

 

 

 

 

 

 

Deutsch
هـــنـــدو  گذر
آرشيف صفحات اول
همدلان کابل ناتهـ

دريچهء تماس
دروازهء کابل

 

 

 

 

 

 
 

            سهراب سیرت  

    

 
تبعیدی

 

 

من گم شدم، تو گم شدی، او بی‌گمان گم شد!
نامش چه بود آرامشی که ناگهان گم شد؟


یادم نمی‌آید چه بودم، چیستم حالا؟
یک تکّه از من هر کجا گرد جهان گم شد


شاید تو را ای بی‌خیالی! سال‌های پیش -
آوارگی از من گرفت و راه مان گم شد


یادم نمی‌آید...تو را قاچاقچی شاید –
از من جدا کرد آن شب و خود از میان گم شد


شاید که بین آب‌های تشنهٔ یونان
لغزید انگشتانت از دستم...زمان گم شد!


دریا زمین را یکسره بلعیده بود انگار
لشکرکشی کرد ابر و دیدم آسمان گم شد


یک پیرمرد خسته شد طفل درون من
شور جوانی هم نفهمیدم چه‌سان گم شد


تبعیدی که گردباد جبر او را برد
خاکستری که در دل آتشفشان گم شد


در من قراری بود اگر کرده فرار اکنون
از بدو پیدایش گمانم آشیان گم شد


شاید وطن، آری همان آرامش جاری
اصلی‌ترین هستی من بود و همان گم شد

 


سهراب_سیرت

بالا

دروازهً کابل

الا

شمارهء مسلسل   ۴۳۰        سال نــــــــــــــــــوزدهم          حمــــــــــل / ثور        ۱۴۰۲         هجری  خورشیدی      شانزدهم اپریل 2023