کابل ناتهـ، Kabulnath



 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

Deutsch
هـــنـــدو  گذر
آرشيف صفحات اول
همدلان کابل ناتهـ

دريچهء تماس
دروازهء کابل

 

 

 

 

 

 
 

               شمیم فروتن

    

 
چهار پاره

 

 

پیچید ابرِ تیره ای اطراف نور ماه
دیدم به آسمان که چه حالی نگفتنی‌ست!
دیدم به آسمان وَ غمش ریخت بر سرم
دیدم که هست و بود من از دست رفتنی‌ست

با هر غریو باد، خبر‌های سهمگین
انگار صخره‌ها به تنم آب می‌شدند
انگار استخوان، به تنم چیغ می‌کشید
انگار مرده‌ها به تنم خواب می‌شدند

انگار با شتاب دویدی میان جمع
او قصه‌های عشق ترا بست، می‌رود
گفتی بمان! به گفتن این دیر کرده‌ای
دیدی که عشق خوب تو از دست می‌رود؟
دیدی که ریخت شیشهٔ قلبم به سنگ تو
سنگی تو و عصای تو و پای لنگ تو

خاموش شد چراغ همان عشق نیمه جان
با هر قدم که رد شده بودی عبوس شد
امروز آمدی به سراغم که می‌روم
امروز آمدی که عزیزت عروس شد

تو دست کم شبیه خودم درد می‌کشی
خود را درون کوچه بن‌بست ... می‌کشی
از هر چه از تمامت این عشق خوب مان
یک روز خیلی ساده تو هم دست می‌کشی


# شمیم فروتن

 

بالا

دروازهً کابل

الا

شمارهء مسلسل   ۴۲۸    سال نــــــــــــــــــوزدهم           حوت/حمــــــــــل         ۱۴۰۱/۱۴۰۲         هجری  خورشیدی        از هشتم تا سی و یکم مارچ 2023