کابل ناتهـ، Kabulnath



 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

Deutsch
هـــنـــدو  گذر
آرشيف صفحات اول
همدلان کابل ناتهـ

دريچهء تماس
دروازهء کابل

 

 

 

 

 

 
 

               شبگیر پولادیان

    

 
صدای کشورم خاموش خاموش‌است

 

 


فشانده دامن اینجا
سایه‌های بال خفاشان
«دراکولا» شده انسان
هوا دلگیر و دم‌کرده‌ست
نفس‌ها در قفس‌ها حفره‌ی تاریک و افسرده‌ست
به گورستان فغانی هست، سوگی هست
ولی اینجا فضای زنده‌گانی نیز دلمرده‌ست

فغانستان من آخر
ز زهر مرگ جادویی کدامین فتنه مدهوش‌است؟
صدای کشورم خاموش خاموش‌است!

شکستند چنگ و سنتورش
گسستند، ناجوانمردانه تارو پود تنبورش
نی‌یی نایی نرویاند نیستانش
نه درویشان چرخان‌اش
ترنم مرده دیگر
در خراب‌آباد ویران‌اش
به پایی دره‌یی، کوهی
نمی‌خواند کسی «ملاممدجان»اش
پر پرواز عشقی، آرزویی
بسته‌ در زنجیر
هوای گریه در حلقوم بیدردی فراموش‌است!
صدای کشورم خاموش خاموش‌است!

بساط باغ پاییزی‌ست، دیماهی‌ست
قد سروی نه بر افاق می‌بالد
سپیداری اگر باقی‌ست
تابوت‌است یا دار‌است
قلم بشکسته، دفتر سوخته
آیینه در جیوه
همان تندیس بودایی‌ست، تصویری که در آتش پدیدارست

زن اینجا
مرغ زندانی‌ست
زن اینجا
«تخمه‌ی منحوس شیطانی‌»ست

وطن یعنی: مزارستان
وطن یعنی:
هزاران پیکر پاک عروس خاک بر دوش‌است
صدای کشورم خاموش خاموش‌است!

به بال باد می‌ آید صدای ناله‌ی طفلان
سیاهی در سیاهی بال خفت می‌گشاید
خنده‌ی شیطان
نه آزادی‌ست، نه شادی‌ست، بربادی‌ست
گلو بگرفته شهر تلخ بیدادی‌ست
و آیینی که پابرجاست
شیادی‌ست،فرعونی‌ست، شدادی‌ست

وطن خونین‌تن سهراب
وطن تهمینه‌ی ماتم
طنین ناله ودردش همان سوگ سیاووش‌است!
صدای کشورم خاموش خاموش‌است!

شبگیر پولادیان

بالا

دروازهً کابل

الا

شمارهء مسلسل   ۴۲۷    سال نــــــــــــــــــوزدهم           حوت         ۱۴۰۱    هجری  خورشیدی        هشتم مـــــــارچ 2023