کابل ناتهـ، Kabulnath



 

 

 

 

 

 

 

 

Deutsch
هـــنـــدو  گذر
آرشيف صفحات اول
همدلان کابل ناتهـ

دريچهء تماس
دروازهء کابل

 

 

 

 

 

 
 

              سهراب سیرت

    

 
فرار

 

 

مثل محکوم مرگ از زندان، قلبت از سینه‌ات فرار کند
مات و مبهوت بنگری به خودت، از تو آیینه‌ات فرار کند!


قفسی باشی و وطن نامت، بیم باشد نشان هر گامت
یک به یک از زمین سوخته‌ات گل و گنجینه‌ات فرار کند


هر وجب گام‌های بیگانه نبض این خاک را به‌هم زده‌است
چه‌کنم وحشت تو محو شود، از دلت کینه‌ات فرار کند؟


شهر، بوی تفنگ و ریش و عرق؛ کوچه‌ها بوی خشم و خون بدهند
خودِ ویروس در چنین وضعی از قرنطینه‌ات فرار کند


در دل بلخ خانقاه شوی، پیر تو‌ تا به روم بگریزد
تخت رستم شوی و سنگ شوی، از تو تهمینه‌ات فرار کند


تن‌به‌تن با خودت به جنگ افتی، عضو عضوت به هر طرف بدوند
از تن تکه‌تکه‌ات آخر روح پُرپینه‌ات فرار کند


آه!‌ خالی شدن چه غمگین است! این که از خون‌وخواب‌و‌ مستی تو
از همه ذرّه‌های هستی تو، یار دیرینه‌ات فرار کند!

بالا

دروازهً کابل

الا

شمارهء مسلسل   ۴۱۳    سال هــــــــــژدهم                اسد          ۱۴۰۱    هجری  خورشیدی                اول اگست  ۲۰۲۲