کابل ناتهـ، Kabulnath



 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

Deutsch
هـــنـــدو  گذر
آرشيف صفحات اول
همدلان کابل ناتهـ

دريچهء تماس
دروازهء کابل

 

 

 

 

 

 
 

             دکتر حمید هامی 

    

 
جان خرابات
پاسخی به یک دیدگاه

 

 

در فیسبوک با متنی نقد گونه در مورد کتاب "جان خرابات" برخوردم. بدون اشاره به نویسنده و منبع، به موارد مطروحه می‌پردازم تا متن طولانی‌تر نشود.
می‌نویسند:
"کتابِ «جان خرابات» در خصوص زنده‌گی و هنرِ استاد محمد حسین خان سرآهنگ نوشته شده است. من سال‌ها منتظر چنین اثری بودم و از هر جا و هر کسی سراغ چنین کتابی را می‌پرسیدم تا در مورد استاد سرآهنگ کتابی پیدا کنم. اما قسمی‌که در هر عرصۀ دیگر کوتاهی صورت گرفته، در این زمینه هم، چنان بود. هرچند استاد کسی‌ست که با این کتاب ۲۰۰ صفحه‌یی نمی‌توان حقش را ادا کرد و از نظر من برای شناخت دوباره و معرفی استاد، در عرصۀ «نقدِ موسیقی» نیز به یک سرآهنگ دیگر نیاز است تا بتواند هم از لحاظ ادبی و هم از لحاظ هنری به واکاوی استاد سرآهنگ بپردازد."
این یک کلی‌گویی محض است. در مورد هر کتاب می‌توان چنین متن نامشخص را به کار بست و ادعا کرد که کمبود هایی دارد و کمبود ها را مشخص نساخت. ایشان نمی‌نویسند که چه چیزی مشخص "از لحاظ ادبی و هنری" باقی مانده که نیاز بود به آن پرداخته می‌شد، اما از متن به دور مانده است.
باز می‌نگارند:
"باری، جان خرابات، کتابی که حمید هامی زحمتش را کشیده همچنان قابل توجه و باارزش است و تا امروز که هیچ‌ کتابی در مورد استاد نوشته نشده است،‌ این یکی می‌تواند سرمۀ چشمِ علاقه‌مندان استاد باشد. اما در آینده‌ها اگر کسانی یافت شوند که بتوانند به شکلی گسترده به تحقیقات بپردازند، دست کم چهار زمینه است که باید به آن پرداخت:"
ایشان که سال‌ها منتظر کتابی در مورد استاد سرآهنگ بودند، کمبود ها را نیز می‌شناسند، چهار زمینه به تحقیقات گسترده را نیز نشاندهی می‌کنند، چرا نمی‌گویند که روزی خود چنین زحمتی را می‌پذیرند و چنان کتابی را می‌نویسند. ببینیم آن چهار زمینه کدام ها اند:
"زنده‌گی شخصی و خاطرات استاد سرآهنگ: برای علاقه‌مندان استاد جمع‌آوری خاطره‌های استاد می‌تواند خیلی جالب توجه باشد. حتا اگر سطح کار به اسطوره‌سازی نیز بکشد، بایست این خاطره‌ها را دسته‌بندی و جمع‌آوری نمود. حتا قصه‌های اغراق‌آمیز نیز گنجانیده شود، عیبی ندارد. و این ضروری‌تر از بقیه است، چون دوستانِ‌ نزدیک استاد نیز دیگر کهن‌سال شده اند و تا فرصت باقی‌ست آن‌ها را باید پیدا کرد و هر خاطره و سخنِ ممکن را گردآوری نمود. ما در غرب می‌بینیم که در خصوص شخصیت‌های برجستۀ هنری و ادبی، رمان‌ها می‌نویسند و حتا فلم‌ها می‌سازند. درست قبل از خواندنِ این کتاب، من کتابِ «شور زندگی»، اثر «#ایروینگ‌استون» را خواندم که در خصوص زنده‌گیِ «#ونسنت‌وان‌گوگ»، نقاش معروف هالندی نگاشته شده بود و شیفتۀ این نقاش شدم. غربی‌ها فضای خود را دارند و آن را به جهانیان خوب شناسانده اند. امید می‌رود که نویسنده‌هایی چنین توانا در کشور ما هم یافت شوند و اگر ممکن بود کسی با جمع‌آوری خاطره‌های استاد، رمان‌گونه‌یی بنویسد تا لذت چنین چیزی را ما هم بچشیم. آن‌سان که داکتر اسدالله حبیب، زنده‌گی بیدل را به شکل رمان نگاشته است، در خصوص استاد سرآهنگ هم چنین انتظاری می‌توان داشت."
با آن که در کتاب چندین خاطره و یادداشت از ارادتمندان، شاگردان و دوستان استاد گنجانیده شده، اما اگر خاطرات اولویت‌بندی نشده و مطابق نیاز در کتاب گنجانیده نشود، ممکن است صد ها نوع خاطره وجود داشته باشد که از نظر موضوعی بسیار متفاوت با متن کتاب باشند.
جالب است که به چندین موضوع مثل خاطره حاجی درویش، سفر پاکستان، محفل ازدواج شاهدخت مریم، واپس کردن پول در کلکته، تسلیم‌گیری دعوتنامه‌ی کل پاکستان میوزیک کنفرانس، ثبت غزل با استاد مهوش، صحبت استاد قاسم و استاد عاشق‌علی خان، و چندین خاطره‌ی دیگر به شمول شب وفات و روز بستری شدن استاد که در کتاب به تفصیل آمده، اشاره‌ای نمی‌کنند و گویی همه به ایشان تکراری بوده است.
زمینه‌ی دوم را چنین می‌نگارند:
"تحلیل ظرفیت ادبی استاد سرآهنگ: از آن‌جا که حسن انتخابِ شعر و اجرای شعرهای مشکل سبک هندی، توسط استاد سرآهنگ به وجه احسن صورت گرفته و از سطح برداشت مردمِ عام خیلی بلند است –همان‌طور که سبک هندی چنین خصوصیتی دارد و اغلب شعر بیدل نیاز به تفسیر دارد- سطحِ ادبیِ استاد سرآهنگ نیز برای عام‌فهم‌تر شدنش، نیاز به چنین تحلیلی دارد. خلاصۀ منظورم اینست که کسی صرف از جای‌گاه ادبی به آهنگ‌های استاد نظر اندازد و به دسته‌بندی و تحلیل آهنگ‌های استاد بپردازد.."
در کتاب در این مورد به یادداشت های کاظم کاظمی، ابوطالب مظفری، داکتر جاوید، و چند مورد دیگر بسنده شده است. اگر منظور تحلیل غزلیات و اشعار است، جایش در این کتاب نیست. حسن انتخاب، نکته‌شناسی و ریزه‌بینی استاد در انتخاب غزلیات و تک‌بیت ها جای خود را در کتاب داشته و با آوردن چندین مثال و نمونه، حتا از بیت‌رسانی مضمون‌محور به عنوان نوآوری در غزلخوانی یاد شده و تفصیل داده شده است. رفتن به تفصیل بیشتر و جزییات پارچه ها اگر هم ضروری باشد به چاپ های بعدی یا جلد دوم وعده داده شده است.
 

زمینه‌ی سوم را چنین مشخص می‌سازند:
"تحلیل ظرفیت هنری استاد سرآهنگ و شرح زیبایی‌های هنری‌اش: این کار یک استاد موسیقی یا منتقد موسیقی است."
تحلیل ظرفیت هنری استاد، حتا ظرفیت هنری در یک پارچه، مثلا راگ گاود سارنگ، کار ساده و کار قلمی محض نیست؛ چه رسد به تحلیل ظرفیت هنری استاد در تمام کار هنری ایشان.
هند و پاکستان با آن‌همه متخصص کلاسیک تا هنوز کار هنری استادان خود را بر روی کاغذ تحلیل نکرده‌اند. ما که نه البوم های مشخص موسیقی در دسترس همه‌گان را داریم و نه هم دسترسی ساده به آرشیف رادیو و تلویزیون میسر است، چگونه خواهیم توانست کار هنری استادی به بزرگی سرتاج موسیقی را یکی یکی تحلیل کنیم. اگر منظور دسته‌بندی توانایی‌های‌ویژه و نوآوری‌های استاد است، این کار تا حدی که ممکن بوده در کتاب گنجانیده شده است.
...و زمینه‌ی چهارم را چنین می‌نگارند:
"جمع‌آوریِ آهنگ‌های استاد در یک مرجعِ قابل دسترس برای همه: تا امروز چنین مرجع کاملی وجود نداشته. اکثر آهنگ‌های استاد نشر نشده و این‌جا و آن‌جا نزد دوستان و علاقه‌مندان استاد پراکنده است. وجود مرجعی که بتواند این نیازمندی را به شکل کامل رفع کند، بهترین خدمت برای هنرِ استاد است. به تمامی این موردها ممکن یک شخص نتواند بپردازد و ممکن در یک کتاب هم نگنجد. و در خصوص آرشیفِ‌ آهنگ‌های استاد هم باید چاره‌یی اندیشید، از آن‌جا که در تاریخ افغانستان یک حکومتی نبوده که بتواند وقت مبارکش را به معنویات بگذارد، پس خود علاقه‌مندان بهتر است چاره‌یی بیندیشند. آهنگ‌های استاد در نوارهای صوتی قدیمی ممکن است ازبین برود. همچنان در نزد اشخاص در داخل و خارج از کشور پراکنده است و احتمال آن می‌رود که این آثار برای همیشه ناشنیده و ناشناخته باقی بمانند. جمع‌آوریِ همۀ این آثار در یک آرشیفِ بزرگ بهترین کار ممکن است، هرچند بسیار مشکل باشد."
به ذوالجلال که نمی‌دانم کتاب چه ربطی با آرشیف آهنگ‌ها می‌تواند داشته باشد.
پیش‌تر رفته و می‌نگارند:
"بهرحال، کتاب جان خرابات، از سطح معلومات عمومی پایین‌تر نمی‌رود. و بسیاری موردهایی که در کتاب گنجانیده شده، در بیرون از این کتاب هم در دسترس است. مثلن مصاحبه‌های استاد که به متن تبدیل شده. نظریات هنرمندانی مثل ناشناس و نینواز و وهاب مددی... هم از روی نوارهای صوتیِ که در یوتیوب در دسترس است به متن تبدیل شده. تحلیل‌های #کاظم‌کاظمی و #ابوطالب‌مظفری و #موحدبلخی هم که به متن تبدیل شده، در یوتیوب قابل دسترس است. هرچند جمع‌آوری این معلومات برای تحقیقات و یا شناساندن استاد کاری‌ست ارزشمند و زحمت ایشان را باید سپاس گفت، اما در واقع من انتظار چیزی فراتر از این را داشتم."
اگر کتاب از سطح معلومات عمومی پایان‌تر نرفته، کار بدی نشده است. منظورش حتما "بالاتر" بوده که در آن صورت بد می‌بود که کتاب در سطح عام باقی می‌ماند؛ اما این گفتنی اگر درست هم نوشته می‌شد، در نفس خود درست نیست.
اگر برخی موارد که در کتاب آمده، در جاهای دیگر هم در دسترس است، چه بدی و مانع دارد؟ آیا منبع ذکر نشده است؟ واضح نمی‌سازند که چه به میل شان نبوده است. چیزی نو در کتاب نیافته‌اند؟ اگر این ادعا را مطرح می‌کنند، پس بگویند که از کجا در مورد آن همه موادی که در کتاب آمده، می‌دانستند. مثلا مصاحبه های استاد از دهه های پیش را با ژوندون و پشتون‌ژغ، پیش از این کتاب در کجا در دسترس داشتند؟ صحبت داکتر جاوید را در کجا در دسترس داشتند؟ یادداشت ها در مورد سفر ها به هند، کنسرت سینمای پامیر، طرز پیشامد با شاه و اطرافیانش، اسناد تسلیم‌دهیِ تصاویر و افتخارات به اتحادیه هنرمندان، و ده‌ها مورد دیگر به شمول تصاویر ناب و دستنویس های استاد را در کجا دیده بودند؟
ممکن است همان روایت های نادرست در مورد استاد را که حتا سال تولدش نیز نادرست یادداشت شده بود، در جمع اسناد قرار داده باشند. با این حال، می‌بینیم که حتا به اصلاح روایت های نادرست نیز اعتراف داشته و می‌نویسند:
"در هر حالی، خوب‌ترین نکتۀ این کتاب، آنست که آقای هامی با جمع‌آوری همۀ اطلاعات ممکن، برخی از اطلاعات و روایت‌های نادرست را اصلاح کرده اند و واقعیت‌ها را نوشته اند. برای شناخت استاد، هر کسی که بخواهد این کتاب می‌تواند مقدمه‌یی باشد. برای آغاز پژوهش‌های آینده نیز این کتاب می‌تواند مقدمه‌یی باشد. اگر نتوان با این کتاب کسی را به شنیدن سرآهنگ تشویق کرد، حداقل می‌توان خود استاد را معرفی کرد. به‌نظر من معرفیِ هنر باید با تحلیل باشد، نه با تمجید. با آن‌که تحلیل‌هایی هم در کتاب جان خرابات شده، مثلن تحلیل ابوطالب مظفری و کاظم کاظمی، چیزی‌ست که خیلی نظر را جلب می‌کند، اما این فقط یک جرقه‌ی کوچک و نمونه‌یی است که کار را به جایی نمی‌رساند."
از یک سو ادعا می‌کنند که کتاب در سطح عوام مانده و از سوی دیگر می‌نویسند که همه اطلاعات ممکن، گرد آمده‌ و روایت های نادرست، اصلاح شده‌اند.
اتفاقا کلان‌ترین کار و هدف این کتاب، اصلاحِ مستند روایت های نادرست است.جلب شنونده و تشویق به شنیدن، هدف اصلی و حتا فرعی این کتاب نبود. هدف کتاب، معرفی استاد بوده و اسناد سره را از ناسره جدا کردن، و هم‌چنان اندکی به معلومات عمومی افزودن.
باور دارم که منتقد محترم رابطه حاجی درویش و استاد، داستان شب وفات ایشان، سفر هند و واپس کردن پول در کلکته، سفر پاکستان و رد کردن اقامت، و موارد بی‌شمار دیگر در کتاب را پیش از این نمی‌دانستند. حتا در مورد مکتب پنیاله و سبک استاد به این تفصیل نخوانده بودند. نام بسیاری از شاگردان و دوستان استاد را که در کتاب آمده، نشنیده بودند. به فهرست پارچه ها در رادیو دسترسی نداشتند. شاعر بسیاری از غزلیات کمتر مشهور و تاریخ ثبت پارچه ها را نمی دانستند. به آن تفصیل در مورد پدر استاد سرآهنگ، استاد غلام حسین خان، نخوانده بودند، از گم شدن اسناد و مدال ها و تفصیل آن نمی‌دانستند، اما چنان وانمود می‌کنند که همه چیز به ایشان کهنه است.

ادعا ندارم که کتاب بی‌عیب و بی‌نقص است. من خود نارسایی‌ها را بیشتر از ایشان می‌دانم، اما عیب‌جویی های بی‌مورد و کلی‌گویی را نمی‌توان، نارسایی دانست. چند تا نارسایی را تذکر می‌دهم.
به علت زیاد شدن حجم کار در دفتر، فرصت حتا مرور مجدد و دقیق متن به منظور اصلاح اشتباهات تایپی هم نمانده بود. از همان‌رو، حد اقل در سه جا واژه‌ی "سورمندل" که یک آله‌ی موسیقی است "سورمندر" تایپ شده است.
بیتی از بیدل "گداز درد توفان کرد..." در یک جا "گداز در توفان کرد..." تایپ شده و در جای دیگر به علت تفاوت در ماخذ "گداز مرگ توفان کرد...." آمده و توضیح داده نشده که به علت رعایتِ دقت در رونویسی، اشتباه تایپی ماخذ به حال خود گذاشته شده است.
در مواردی هم "داد" را "دارد"، یا مثلا یک دلربا نواز را سارنگ‌نواز، و در جایی در برابر غزل "از من چرا رنجیده‌ای" شاعر را به جای "سعدی"، "امیر خسرو" نوشته و اندک اشتباهات تایپی دیگر را نیز اصلاح نتوانسته‌ام. حتا اگر فرصت کافی می‌داشتم، شاید یکی دو پراگراف‌ را کاملا به شیوه‌ی دیگر می‌نوشتم، اما مصروفیت بی‌حد از یک طرف و آماده ساختن کتاب به مناسبت سالگرد وفات استاد از سوی دیگر، مانع وارد آوردن اصلاحات شد که کوتاهی از من است.
چنان هم نبود که منابع مورد استفاده در کتاب به ساده‌گی در دسترس بودند. تمام مجله های پشتون‌ژغ، ژوندون، هنر، و آواز، بیشترین روزنامه های انیس، هیواد، حقیقت انقلاب ثور، و به همین گونه منابع دیگر، یکی یکی صفحه زده شده‌اند تا اگر چیزی در مورد استاد چاپ شده، از نظر به دور نماند. این کار از یک سو فرصت کافی می‌خواست تا در کتابخانه عامه‌ی کابل سپری شود، و از سوی دیگر به تحمل تتفس گرد و خاکی که از ورای صفحات بلند می‌شد، نیاز داشت. چنان نبوده که مثلا نشانی ماخذ با شماره و سال، معلوم بوده و یک راست به همان شماره روزنامه یا مجله مراجعه شده است.
تصاویر استاد هم، جدا از تصاویری که از البوم خانواده‌گی به دست آمده، یکی یکی از منابع مختلف گردآوری شده است. مثلا برای نخستین‌بار است که تصاویر استاد از کنسرت لیسه استقلال به چاپ می‌رسد. این تصاویر نه از البوم خانواده‌گی گرفته شده، نه از انترنت، و نه هم از کدام منبع چاپی؛ به همین گونه، برای نخستین‌بار است که فهرست پارچه های استاد از روی کارت های آرشیف رادیو با ذکر شماره نوار و تاریخ ثبت، و در مواردی نام شاعر به چاپ می‌رسد. فقط ترتیب کردن چنان جدول از روی کارت‌ها، به تنهایی خود به وقت کافی نیاز دارد و شاید بیشترین وقت را گرفته باشد.
ساعت‌ها صحبت تیلفونی و یادداشت برداری، گوش دادن به نوار ها و رونویسی مصاحبه‌ها، یا رونویسی مصاحبه‌ها از روی مجله ها و روزنامه های فرسوده، فرصت می‌خواست و ناگزیر باید به آن پرداخته می‌شد.
ایشان که می‌گویند "سال‌ها منتظر چنین کتابی بودم" کاش منتظر نمی بودند. منتظر ماندن ساده است. کاش با آن همه معلوماتی که داشتند که حتا گویا در این کتاب، چیزی نو نیافته‌اند، دست و آستین بر زده و چیزی بهتر می‌نوشتند.
با این همه، همین که کتاب را خوانده و چیزی در مورد آن نوشته اند، قابل تمجید است و از آن سپاسگزارم.
پایان

 

Ist möglicherweise ein Bild von Buch und Text


Ist möglicherweise ein Bild von 10 Personen und Text

Ist möglicherweise eine Abbildung von 5 Personen
Keine Fotobeschreibung verfügbar.

Ist möglicherweise ein Bild von 8 Personen

Ist möglicherweise ein Bild von 5 Personen und Personen, die stehen

Ist möglicherweise ein Bild von 2 Personen, Gitarre und Text
Ist möglicherweise ein Bild von 7 Personen und Personen, die stehen

Ist möglicherweise ein Bild von 3 Personen


 

بالا

دروازهً کابل

الا

شمارهء مسلسل   ۴۰۳     سال هــــــــــژدهم                حوت۱۴۰۰                       هجری  خورشیدی         هشتم مارچ   ۲۰۲۲