همدلان کابل ناتهـ


دریچهء تماس

 

Deutsch

دروازهً کابل

 

 

 

 

 نصیر مهرین

 

کمپنی هند شرقی

                        و

                                   مرگ وزیر محمد اکبر خان

 

برای مطالعه [بخش اول اینجا را کلیک کنید!

بخش دوم

 

او را (انگلستان) بلیدن دویست ملیون نفوس و آشامیدن آبهای گنگ و سند سیر نکرده، بلکه دهن گشوده که بقیه دنیا را بخورد.

سید جمال الدین افغانی [9]

 

 

 

 

امیر دوست محمد خان

 

 

 

توجه استعمار به سوی ایران و افغانستان

 

هرچند توجه انگلیسها به سوی قلمروی که بعدها ایران نامیده شده، به دوره ارغون شاه نواسه هلاکو خان به اواخر سده هفتم هجری بر می گردد، اما انگیزه دوره یی که با ویژه گیهای استعماری و با هدف مشخصتر حفاظت هند نشانی می شود، مقاران پایان سده هژدهم است.

گفته شده است که در زمان پادشاهی ادوارد اول در انگلستان، در دوره یی که حکومت ارغون در خراسان زمین، جاری بود، انگلیسها به منظور جلب دوستی سلاطین مغول و کسب پیروزی در جنگهای معروف دوصد سالهء صلیبی به تامین رابطه با ایران اقدام کردند. در عهد شاه طهماسب صفوی (970 قمری مطابق 1562 میلادی) ملکه انگستان پیامی به دربار صفوی ها فرستاد. اما شاه طهماسب او را به دلیل تعصبی که علیه دین مسیحی داشت با اهانت اخراج کرد. [10]

اما مقارن پایان سده هژدهم، نیازهای استراتیژیک و استعماری، با امکانات دیگری گسیل هیأت های را در دستور کار هند انگلیسی قرارداد.

در خلال چند سال از شروع سده نزدهم چندین هیأت به سوی ایران، افغانستان و پنجاب که تحت لوای «رنجیت سنگهـ» بود روانه گردید. نخست، انگلیسها در اندیشهء جلوگیری از حملات زمانشاه به هند افتادند. برای این منظور مهدی علیخان (ملقب به بهادر جنگ که از معروفترین رجال هندوستان و دوست انگلیسها بود) را به دربار قاجار ایران فرستادند تا به مهارت شاهء ایران را علیه زمانشاه برانگیزد.

«شاه ایران را حاضر کند تا به افغانها حمله نماید و به این وسیله خیال حکمرانان انگلیس را که در هندوستان استیلا پیدا کرده بودند راحت و آسوده کرداند.... مهدی قلی خان می گوید: من غیر رسم از فجایع و قتل و غارت افغانها در لاهور شرح مفصلی بیان نمودم و مخصوصأ گفتم هزاران سکنه شیعه آن نواحی از ظلم و تعدی افغانها متواری شده به ممالک کمپانی شرقی هندوستان انگلیس پناهنده شده اند و علاوه نمودم که اگر پادشاه ایران قادر است از تجاوزات پادشاهً افغان جلوگیری کند، به خداوند لایزال و عالم انسانیت هردو خدمت کرده است و می گوید من سعی نمودم پادشاه ایران، وسایل حرکت محمود شاه افغان و فیروزشاه افغان (فیروزالدین) را که هردو برادر های پادشاه افغانستان بودند زوتر فراهم آورد. این دو برادر به پادشاه ایران پناهنده شده بودند که مساعدت شاه ایران را جلب نمایند تا به کمک او به برادر خودشان زمانشاه غلبه کنند.» [11]

برعلاوه موفقیت دیگری در برابر فرانسوی ها به دست آورد و پای نفوذ آنها را از ایران کوتاه کرد. این نماینده مؤفق انگلیسی توانست شاه ایران را به سوی آرزوهای هند انگلیسی جلب کند. توفیق او خاطر جمعی بس بزرگی برای آنها بود. شاه ایران فرمان داد که هر وقت فرانسوی ها به خاک ایران پای بگذارند، توقیف و حبس شوند. و در رابطه با افغانستان، مشغله و دردسری برای زمانشاه پس اطلاع انگیسها از طرح ناپلینون برای رسیدن به هند؛ هیأ ت دیگری تحت ریاست سرجان ملکم به ایران فرستاده شد.

(دسامبر 1800 ع) سرجان ملکم معاهده یی را در پنج ماده با دولت ابدالی ها به جای خراسان که قبلا در برخی اسناد مروج بود به کار رفتو ادامه یافت. مواد معاهده در ضمایم ملاحظه می شود.

چند سال بعد (1808 ع نماینده یی بنام مستر چارلز متکالف Mr. Charles Metcalf  نزد رنجیب سنگهـ زمامدار پنجاب فرستادند و او را با لطایف الحیل مشهور به عنوان دوستی که در موقع ضرورت، و مداخلات زمامداران افغانستان در هند، در معرض استفاده باشد، تطمیع کردند.

در آن زمان که آوازه گیتی ستانی ناپلیون دیکتاتور فرانسه با پیروزی های پیهم در اروپا و خصومت اش با انگلستان شهرت یافته بود. ناپلیون طرح رسیدن به هند را نیز داشت. و سعی داشت با مشارکتت روسیه و ایران به سوی هند راه شکست انگلیسها و استیلای فرانسه را هموار کند. انگلیسها به سراغ راه های جلوگیری رفتند. پس از توفیقی که در ایران بدست آوردند، افغانستان که در شمال قرارداشت و نقش آن به عنوان دروازه عبور به سوی هند شناخته شده بود، در برابر این بلای چپاولگر و افزون خواه کمپنی هند شرقی بیشتر جلب توجه کرد.

بیشتر گفتیم، انگلیسها با توجه به سوابق حملات ایرانی ها و افغانها به هند، به منظور محافظت راه های عبور به سوی مستعمره و لقمه چربی که به دست آورده بودند، بیشتر در خیال افغانستان افتادند. اگر نخستین گامها سیاست کاربرد خنجر از کنار غرب از سوی ایران و بهره گیری از تمایلات قدرت طلبانه فرزندان تیمورشاه بود که مهدی قلی خان هندی وابسته به انگلیسها توفیق آن را حاصل کرد؛ گام بعدی، برای دریافت اطلاعات بیشتر در باره افغانستان و گشانیدن شاه افغانستان در مسیر تحقق سیاست ها و منافع انگلستان، برداشته شد.

روی این منظور نخستین هیات رسمی انگلیسها از هند در سال 1809 ع، به منظور دیدار با شاه شجاع روانه پشاور شد که شاه در آنجا بود. مونت استورات الفنستن Mount Stuart Elphinstone  که بعدها گزارشهای خویش را در خلال کتابی بنام "بیان سلطنت کابل" نوشت، ریاست این هیأت را داشت، وی می نویسد:

«یک سال در کار سفر به دربار شاه کابل سپری شد. یکسال هم تا انحلال هیأت گذشت. در تمام این مدت به گردآوری اطلاعات پرداختیم که برای حکومت بریتانیا سودمند می نمود. » [12]

از اطلاعات گردآوری شده و یادداشت های تجسسی نامبرده هنگام مکث به احوال شاه زمان برمی آید که نیات رسیدن به سوی قلمرو آن وقتهء تحت حاکمیت نواسه های احمدشاه را با وجود کشمکش های داخلی، به منظور پیشروی های بیشتر، جدی تر درنظر داشتند. از گزارش های او نیز معلوم می شود که چندسال پیش، انگلیسها هراسی از زمانشاه داشتند که مانند اسلافش به هند هجوم خواهد آورد. وی می نویسد:

«روی دهم ژونیه شاه زمان را ملاقات کردیم، علاقه ما به دیدار پادشاهی که روزگاری آوازه اش در ایران و هند پیچیده بود، کم نبود.»[13]

 

همچنان الفنستن نامبرده با استفاده از کتاب تاریخ شخصی بنام الکساندر که جریانات قدرت طلبی، فرزندان تیمورشاه را بعد از مرگ او نگاشته است، می نویسد:«چنین می نماید که شاه زمان با ایمن شدن از رقیبان عزم لشکر کشیدن به هند داشت. این عزم را شهزاده میر حسن بخت که در روزگار تیمور از دهلی به کابل گریخته بود، و سفیران تیپوسلطان تحریک و تقویت می کردند، تیپوسلطان، به شرط حمله بریتانیا وجه گزافی نثار شاه کرده بود. در دسامبر 1793 ع  شاه زمان به پشاور رفت و تصمیم داشت بیدرنگ به هند حمله کند. اما اندیشید که قلمرو خودش هنوز آرامش کامل نیافته و لشکر کشی به خارج مناسب نیست. و از تصمیمش منصرف گردید.»[14]

از چپ به راست:

شاه شجاع و رنجیب سنگهـ هنگام واگذاری الماس کوهً نور

 

چنانکه می دانیم، نگرانی ها و درد سرهای جدی همایون، محمود و فیروزالدین برادر اندرهای زمانشاه و تحریکات مؤفقانه انگلیسها که برای این برادران عقبگاه جبهه یی را در ایران فراهم آورده بود، توانمندی لشکرکشی زمانشاه را مانع می شند.

همین گزارشگر متجسس فرنگ چند جای دیگر نیز سخن از نگرانی ها از ناحیه شاه زمان  و در واقع سخن از تصمیم آماده گی های انگلیسها برای دست درازی به افغانستان دارد، نگاه کنیم:

«نقشه شاه زمان برای تسخیر هند همان نقشه احمدشاه بود... اوضاع امور را تخست نیروهای که مورد تهدید قرار گرفته بودند، دریافتند. مرهته بدرستی ترسیده بود، تدارک دفاعی ازندکی گرفته بودند و چشم امید به یاری همسایگان داشتند. حکومت بریتانیا تدارک جدی تری گرفته، سپاه نیرومندی را به انوپ شهر Anopsheher فرستاد امروز متحد خویش (نواب وزیر) را حفاظت کند.!!»[15]

با تمام نگرانی های که انگلیسها در هند از ناحیه حملات احتمالی زمانشاه به هند ابراز داشته اند، اطمینان آنها از ناتوانی زمانشاه برای حمله به هند بیشتر بود. «کپیتان ملکم انگلیسی به ویلسلی گورتر جنرال انگلیسی چین نوشت:

«مطئن باشید که قبل از شروع برسات، شاه زمان هیچگونه اقدامی در هندوستان نخواهد توانست، اگرچه زمانشاه قوت مداخله دره هندوستان را داشته باشد هم فرصت این مداخله را نخواهد یافت. و به کمک خداوند (تبصره غبار: آقای کپیتان گویا یک عیسوی راسخ العقیده یی بود) برای چند سال دیگر زمانشاه آنقدر بخود مشغول خواهد ماند که به هیچ چیز دیگری مجال تفکر نخواهد یافت....»[16]

واین کپیتان سرجان ملکم Sir John Malcolm همان شخص زرنگ و کارکشته یی بود که در دشوارترین روزگار سیاسی و نظامی انگلیسها در اروپا در ادامه مؤفقیت های مهدی علی خان، توانست دولت قاچار ایران را بار دیگر آله دست خود نگهدارد. پیروزی سرجان ملکم نه تنها زمینه های مساعد در دربار قاچار مساعد گردانید، بلکه مصداق این سخن فردوسی نیز بود که:

 

فرستاد باید فرستاده یی

درون پر ز مکر و برون ساده یی

فرستاده باید که دانا بود

به گفتن توانا و بینا بود

 

پیداست که این رویداد های مصیب آور در افغانستان بود که دپلوماتهای بریتانیا چنان امیدواری های را داده بود. فعالیت های فرسایئده سلطنت طلبانه فرزندان تیمورشاه زودتر از آن دست افغانها را از شمال هند کوتاه کرد که انگلیسها سرگرم جستجوی راه های مقابله با آن بودند. در متن چنان زمینه های مساعد، برنامه ها و پیشگویی های ملکم صحیح از آب بیرون آمد. و چنانکه تاریخ هجوم به افغانستان گواه است و در صفحات بعدی آن را بیشتر خواهیم دید، انگیزه نخستین دفاع از هند، و تحت نظارت داشتن افغانستان برای آنها عملی شد. گام های نخستین طی مسافرت الفنستن و بستن قراردادی گذاشته شد. الفنستن نه تنها به شناخت امور افغانستان و جلب شاه شجاع و درباریان مشغول بود بلکه تعهدات دلخواهی را نیز با زمامدار افغانستان بست که نخستین تعهد میان انگلیسهای هند و افغانستان است. مقدمه و مواد تعهدات را در پایان می آوریم:

 

مقــــدمه

 

از آنجایی که مابین دولت ایران و فرانسه طرح اتحاد و اتفاقی ریخته شده است که مملکت اعلیحضرت پادشاه درانی حمله کنند و مقصود اصلی آنها حمله به دولت انگلستان در هندوستان می باشد، لهذا جناب مونت استوارت الفین استون از طرف جنا اشرف لره مینتو فرمانفرمای کل هندوستان، که دارای اختیارت عالیه در تمام امور کشوری و لشکری و سیاسی متصرفات انگلیس در کمپانی شرقی هندوستان می باشدف به عنوان سفیر فوق العاده به دربار اعلیحضرت مأمور شده است به این مقصود که با وزرای اعلیحضرت پادشاه افغانستان توافق حاصل نموده و وسایل حفظ و دفاع مملکت جانبین را در مقابل حمله و هجوم احتمالی ایران و فرانسه به افغانستان و ترتیب دهند.

از آنجایی که سفیر فوق العاده انگلستان افتخار شرفیابی به حضور اعلیحضرت پادشاه افغانستان را حاصل نموده، و منظور اصلی را مأموریت خود را که مبتنی بر اساس دوستی و حفظ منافع طرفین است به عرض رسانیده، اعلیحضرت پادشاه که به مزایا و امتیازات این اتحاد و اتفاق بین دو دولت پی برده اند، وزرای خود را مأمور ساختند که با سفیر فوق الذکر داخل مذاکره و مشورت گردیده و یک اتحاد و دوستی در تتحت مواد و شرایط معینی طرحریزی نمایند.

بنابرین، وزراء اعلیحضرت پادشاه افغانستان با سفیر مذکور پس از شور و مطالعه موافقت حاصل نموده شرایط را تصدیق نمودند و به مهر اعلیحضرت ممهور گردید. رونوشت آن توسط سفیر فوق العاده انگلستان برای فرمانفرمای کل هندوستان فرستاده شد. اینک فرمانفرمای کل هندوستان بدون هیچ تغییر و تبدیلی مندرجات آن را قبول نموده و آن را به مهر و امضاء اولیای امور دولت انگلستان در هندوستان رسانیده و خود امضاء نموده عودت داده اند.

تعهدات دو دولت برطبق مواد این قرارداد در حال حاضر و برای همیشه ترتیب آن داده شده و معین گردیده و هردو دولت همیشه آ« را رعایت نموده بدان عمل خواهند نمود.

این است مواد و شرایط:

ماده اول ـ نظر به اینکه دولتین فرانسه وایران بر ضد حکومت کابل وارد عقد قراردادی شده اند، چنانچه اگر آنها بخواهند، از داخل متصرفات پادشاه کابل عبور نمایند، خدمه درگاه کیوان شکوه شهریاری راه عبور آنها را قطع خواهند نمود ویا تمام قوا برآنها خواهند تاخت و به جنگ علیه آنها خواهند پرداخت و با مدافعه کامل هرگز اجازه نخواهند داد، ایشان به هندوستان انگلیس راه یابند.

ماده دوم ـ هرگاه دولتین فرانسه و ایران در تعقیب عقد قرارداد خود قصد نمایند با نیت خصمانه وارد مملکت پادشاه کابل شوند، دولت انگلستان با کمال رضایت خاطر به دفع آنها مبادرت خواهد نمود و برعهد خود می شناسد که مخارج قشون کشی فوق را در حدود قوه و استطاعت خود تادیه نماید. مادامیکه آتحاد دولتین فرانسه و ایران به قوت خود باقی است این مواد قرارداد نیز مابین دولتین انگلستان و افغانستان باقی و برقرار است و هردو دولت به مدلول آن عمل خواهند نمود.

ماده سوم ـ دوستی و اتحادی که اکنون طرح آن ریخته شده برای همیشه باقی و برقرار خواهد بود و بین این دو مملکت حجاب تفرقه و نفاق از میان برداشته شده و هیچیک از طرفین در امور داخلی مملکت دیگری مداخله نخواهند کرد و پادشاه کابل به هیچیک از فرانسویان اجازه ورود به قلمرو حکمروایی خود نخواهند داد.

خادمین وفادار مملکت در این عهدنامه مؤافقت نمودند و تشریفات تصدیق و امضای آن انجام گرفت این سند به امضاء و مهر فرمانفرمای  کل هندوستان و اولیای عالی مرتبه دولت انگیس رسیده است.

به تاریخ 17 جون 1809 مطابق ربیع الثائی 1224 هجری [17]

 

 

درینجا درپی آن نیستیم تا برعلاوه شناسایی انگیزه های هیـأت انگلیسی، مهارت و سطح بالای بهره مندی آنها را از دپلوماسی و بی هره گی جانب افغانستان را برشمریم. بهتر آن تواند بود تا قراردادهای به عمل آمده از طرف افغانستان با سایر کشورهای جهان در تحت بحت و نقد ویژه یی قرار بگیرد. در آنصورت معلوم میشود که در اکثر موارد، زمامداران افغانستان زمینه های فریب خوردن داشته اند و نماینده گان استعمار با بهره مندی از قدرت زور خویش، قراردادهای تحمیلی خویش را یا با نوک برچه نوشته اند ویا اینکه با پذیرش شاه و امیر وابسته و رضایت آنها، به آرزو های خویش رسیده ا ند.

اما تشخیص لزوم دیدهای جانب انگلیس و شیوه یی را که با جانب افغانستان درین تعهد اتخاذ کرده سزاوار مکث مختصری است. در متن تعهد دیده می شود که انگلیسها، منظوری دارند برای حفاظت هند. باوجود خاطر جمعی از ناحیه ایران و توفیق جلب روسیه و دورشدن روسیه از فرانسه که حمله فرانسه به هند نیز منتفی بود، نزد شاه افغانستان احساسی را برمی انگیزند که گویا مورد هجوم ایران و فرانسه است و باید برای جلوگیری از آن متحدی داشت. واین متحد نیز حاضر و آماده است که در کنار او باشد. مشروط برآن که به متجاوزین به هند راه ندهد که از قلمرو افغانستان به سوی هند گذر کند.

سویه سیاسی نازل شاه افغانستان و درباریان دست برسینه و بلی گوی نیز در چنان سطح بوده است که مانع طرح سوال و ایجاد شکی شود. تا به جانب انگلیسها بگویند که خوب هروقت آثار تجاوز تشخیص شد، اقدامی خواهیم کرد. ویا اینکه شما خود کشوری را گرفته اید. اما زمینه های وجود داشت که در شاه افغانستان رغبت اتکا به این متحد را برمی انگیخت. جنگ قدرت طلبی در افغانستان، فرار مخالفین شاه شجاع به سوی ایران، با چاق سازی خطرات حاصله از آن، این ذهنیت را نزد شاه ایجاد میکرد که کوشش های محمود و فیروزالدین و کامران و دیگر مدعیان تاج و تخت، همان تجاوز بیگانه نام نهادِ مقامات انگلیسی است و باید در کنار این طرف تعهد (انگلیسها)، ضمانتی برای خویش فراهم آورد.

همچنان که هنگام تعهد با دولت قاچار ایران دیدیم که در آنجا خطر جانب افغانستان را مطرح می کنند، در مقدمه و متن مواد تعهدنامه دیده می شود که به طرف افغانستان هوشدای میدهند تا در کنار انگلیسها قرار بگیرند و شرایط آنها را بپذیرد. این راه و رسم را زمامدار پنجاب و پیش از آن، هنگام استیلا در اجزای جدا افتاده قلمرو وسیع هند نیز اعمال کرده بودند. والی و زمامداری را از دیگری می ترسانیدند و به سوی خویش جلب میکردند. و با مشاهدهً جنگ های داخلی و اصطکاکی که در عاقبت کارف ضعف و ناتوانی مزید آنها را همراه میداشت، همه را از میان برمی داشتند. نقص ماده صریح عدم مداخله که بعدها با هجوم به افغانستان صورت گرفت، بارها در اشکال مختلف در حق ایران نیز وضاحت داشته است. چندین بار انگلیسها با ایران تعهد نمودند و وعده دادند که در صورت حمله بر ایران از آنها حمایت خواهند کرد. اما هنگامی که در اروپا دست دوستی با روسیه دادند؛ و دشمنان پس از معامله یی، یار شفیق و مهربان شدند. «ایران به عنوان طعمه یی از طرف انگلیسها، پیش روسه انداخته شد.ا » سرگذشتی را که ایران در طی چند سال چنین روابط و بستن تعهدات دید، در قولی چنین بازتاب یافته است:

«ایران را روسها تهدید و تخویف نمودند. فرانسوی ها ریشخند کردند و انگلیسها هرگز حاضر نشدند که در سیاست خودشان با ایران ولو یکبار هم شده باشد با آن عادلانه رفتار کنند.»[18]

این شکایت و رنجهای ناشی از بیعدالتی، شاید جای چرا های بسیاری نداشته باشد. زیرا جلب منفعت اقتصادی و کسب ثروت، در دستور کار بود. و آن خواستهء کاربرد نیرنگ و ریختن خون بسیاری را خواسته است. مهم این است تا دریافته شود که برعلاوه رهبردهای مؤثر استعماری، تفرقه اندازی منطقه ای و مستعمره سازی، کدام زمینه ها و حال و احوال و اوضاعی بوده است که این خواسته های از بیرون آمده را قرین پیروزی و افغانستان و همه جوامعی را که معروض تجاوز و اشغال بودند به شکست واداشت و به گلیم سیه روزی نشاند.

روی این منظور ضمن مکثی بر امکانات و مهارت های لازمه سیاسی استعمار انگلیس، به بستر مساعد داخلی ـ منطقه ای و زمینه های وابسته ساز داخلی اشاره می نماییم.

 

زمینه های رهبردی تدارک حمله به افغانستان

 

در برنامه آینده مطالعه خواهی کرد.

 

دروازهً کابل

سال اول                   شمارهً دهم              اگست   2005