همدلان کابل ناتهـ

Deutsch

دروازهً کابل
 

 

بازگشت کلاه سفیدها

نبشتهء از میر حسین مهدوی

 

بازگشت کلاه سفید ها(طالبان) یکی از خبرهای مهم این روزهاست. هم حامدکرزی وهم خلیل زاد دراین تلاشند که راه بازگشت آنان را فراهم نمایند. این بازگشت البته که درسطوح بالاصورت خواهد گرفت. یعنی سران طالبان به دولت خواهد پیوست ویا شاید دولت به سران طالبان . به هرروی این حادثه مهمی است. این حادثه را ازچند منظرمی توان دید:

1- بازگشت طالبان به قدرت ویا بازگشتاندن آنان به حلقه دوستی با مجاهدین وتکنوکرات ها ذاتا یک امربسیارپسندیده است. مخصوصا اگر این پدیده رااززاویه مسایل سیاسی تحلیل کنیم. کم ترین نتیجه آن اینست که جنگ های چریکی درنقاط مختلف کشورپایان می یابد. این جنگ های پراکنده بخش عمده ای ازسرمایه های ملی وبین الملی را که می تواند صرف بازسازی شود به کام خود می کشد. علاوه براین مسئله که بسیارهم پراهمیت است، ازبعد دیگربازگشت طالبان درفضای پلورال سیاسی افغانستان می تواند به بازشدن وتوسعه این فضا کمک کند. به هرحال طالبان هم دارای اندیشه ای هستند وحق ترویج وتوسعه مسالمت آمیز ایده های شان را دارند. با همه این حرف ها هنوزکسی به این پرسش پاسخ نداده است که تفاوت مجاهدین وطالبان درچیست؟ چرا یکی ازحق حضورمشروع وموجه درقدرت برخورداراست ودیگری با خشم وخشونت از جامعه رانده می شود. مگر سهم طالبان درجنگ افروزی وقتل وکشتارمردم بی دفاع بیشترازمجاهدین بوده است؟ زمانی که دست های آلوده به خون حق می یابند که پاک جلوه داده شوند وجوازبوسیدن آنها صادرمی شود چراباید طالبان دست های شان هم چنان نجس تلقی شود. ما قرارشده است که هم دیگررا ببخشیم ، همدیگررا درآغوش بگیریم. فرقی نمی کند که کدام ما قاتلیم وکدام یک مقتول. ما تصمیم گرفته ایم که همدیگررا درآغوش بگیریم. مجاهدین اول با آغوش بازآمدند وکابل را گرفتند. آنها با آغوش بازبه ارگ رفتند. اینک هم سران این گروه با آغوش بازدرکنارکرزی نشسته اند وبه سوی مردم لبخند می زنند. درپس این بخشش های کلان ، طالبان اما چرا باید همچنان مورد خشم وغضب باقی بمانند. به این دلایل وهزاران دلیل دیگر می توان ازخبربازگشت این گروه خوشنود شد. آنان می توانند رفقای خوبی برای کرزی ومجاهدین باشند. وقتی امکان رفاقت آنان میسراست چرا باید روزانه ده ها نفرازمردم عادی درمرزبین پاکستان وافغانستان قربانی نازکرزی ونوازش حضرت بوش شوند. وقتی حرف رفاقت مطرح است بگذارید که باهم رفیق باشند.  حرف دردناکتردیگراینست که مگرطالبان ازرفقای کمونیست بیشترآدم کشتند که اینک رفقای روبرگردانده یا برنگرداننده ازمارکس ولنین درکنارکرزی نشسته اند وبه جای همه محرومین زمین لبخند می زنند اما طالبان سرگردان کوه وبیابان اند. این واقعا ظلم است. چرا باید وقتی همه فرزندان خلف وناخلف دریک خانه جمع اند یکی ازآنان نباشد. حالا مهم نیست که گذشته او چه بوده وچه کرده است . مهم اینست که همه باید باشند. دموکراسی چنین حکم می کند. اسلام چنین می گوید. رسوم اقوام وقبایل چنین فتوی می دهد.

می بینید براساس این استدلال بازگشت طالبان وپیوستن آنان به حکومت فعلی امربسیارپسندیده وارزشمند است. به این استدلال ها مسئله امنیت ومنافع ملی را هم اضافه کنید. دراین صورت همه استدلال ها برای درآغوش کشیدن طالبان فراهم است. پس برماست که بازگشت کلاه سفید هارا جشن بگیریم.

فضای جدید سیاسی البته که نمی تواند فارغ ازواقعیت های سیاسی واجتماعی کشورشکل بگیرد وطالبان یکی ازواقعیت های غیرقابل انکارجامعه ماست. واقعیت تلخ ودشوار. واقعیتی که بسیاری ازحقیقت هارا قربانی کرده است.

2- بازگشت کلاه سفید هاراازمنظری دیگرمی توان حرکتی درراستای حذف گروهی که پسوند مجاهد را یدک می کشند، تلقی کرد. به این معنی که آمریکا می خواهد با آوردن طالبان پایگاه مردمی دولت را درمناطقی که وابستگی خونی ویا آرمانی با طالبان دارند توسعه دهد ودرپس این توسعه گری نفوذ، بتواند کم کم حضورسران مجاهدین دردولت را کم رنگ ساخته تا زمینه حذف تدریجی آنان فراهم شود. دراین نوع ازفهم ماجرا، مسئله کاملا جنبه قومی پیدا خواهد کرد. چون دراذهان عامه چنین نقش بسته است که طالبان نماینده قوم پشتون ومجاهدین نماینده اقوام غیرپشتون می باشند. هرچند این پندارازریشه غلط است اما صف بندی های سیاسی درجهت این پندارآنرا به واقعیت نزدیک کرده است.

 سران مجاهدین دوحرکت را باهم موازی می دانند. حرکت اول انتشارصدای مردم افغانستان برای عدالت که توسط کمیسیون حقوق بشرصورت گرفت ودرآن محاکمه جنایت کاران جنگی مطرح شده است. حرکت دوم تلاش های دیپلماتیک دولت افغانستان وآمریکا برای بازگشت طالبان به قدرت است. رهبران جهادی این دوحرکت را باهم موازی دانسته وهدف آنرا حذف مجاهدین می دانند.سران گروههای جهادی درواکنش به گزارش کمیسیون حقوق بشرشدید ترین واکنش ممکن را ازخودنشان دادند. عبدالرسول سیاف ، دریک واکنش تند اعلام کرد که هرکسی که با مجاهدین نیست ، کافراست.او دامن مجاهدین را ازهرگونه لکه ای پاک دانست.درپی این دست پاچه گی رهبران جهادی ، داغ شدن بحث بازگشت کلاه سفید هامی تواند آنان را بیشترازاین دچارتشویش ودلهره نماید. اگراین تحلیل ( حذف مجاهدین به کمک کلاه سفید ها) درست باشد ، جایگزینی طالبان به جای مجاهدین یک حرکت خام سیاسی دیگر است که نتیجه ای جزشعله ورترساختن نزاع قومی ندارد.

3- کلاه سفید هابازگشتانده می شوند تا سلاح ازدست شان گرفته شود وبدینوسیله بسیارمحترمانه وآرام آنهارا وارد زندگی عادی گردند. طبق این باور، دولت کرزی می خواهد بازیرکی سیاسی طالبان را درقدرت سهم بدهد وپس ازاینکه توان نطامی آنان اضمحلال یافت آنان را ازقدرت ( وحتی اززندگی) سبک دوش نمایند. طالبان درپروسه وحدت ملی سهم داده می شود اما ازگذشته سیاه آنان چشم پوشی صورت نمی گیرد. آنان به دسترخان قدرت بازمی گردند تا سلاح های شان زمین گذاشته شود .

این خوشبینانه ترین باورممکن دررابطه بابازگشت طالبان است. نه طالبان به این پیمانه دچارحماقت سیاسی اند ونه دولت مکرم کرزی به این میزان رند وچالاک. بنابراین تصورچنین نتیجه ای ازطرح بازگشت غیرواقع بینانه به نظرمی رسد.

4- گزینه بعدی درتحلیل این امرمی توانداین باشد که به کمک طالبان می خواهند مجاهدین را ازصحنه قدرت حذف کنند وبعدازآن کم کم نوبت خودشان برسد. یعنی دولت کرزی را ازترکیب چهره ها وگروههایی که درجنگ های داخلی دست داشته اند، پاک کنند. این تحلیل نیزبا واقعیت های موجود بسیارفاصله دارد. اصولا آمریکا تنها می تواند درفضای نمناک بنیادگرایی رشد نموده وزندگی نماید. اصولا بنیادگرایی به صورت عام ودرافغانستان، مجاهدین وطالبان به صورت خاص زمینه لازم برای حضورآمریکارا فراهم نمودند واینک نیزآنها می توانند دلایل اقامت طولانی مدت نیروهای اشغالگررا فراهم نمایند.

نکته اصلی دربحث بازگشت طالبان اینست که آمریکا می خواهد حلقه بنیادگرایی درافغانستان را کامل کند. برای آمریکا مهم نیست که طالبان غیرانسانی ترین جنایت های ممکن را مرتکب شده است ومردم افغانستان تاچه پیمانه به وسیله این گروه ضدانسانی شکنجه شده است. برای آمریکا مهم اینست که دلایل حضوردیرپایش درمنطقه فراهم شود. اگر این بحث ها می توانست امکان بروزداشته باشد ازجنایت های طالبان نشته براریکه قدرت – مجاهدین- چشم پوشی نمی شد.

 دروازهً کابل