درگاهً پير رتن ناتهـ کابل

 

 

 

 

درگاهً پيررتن ناتهـ در جاده ميوند، در گذر باغبان کوچهء شهر کابل، در ساحهء چهار باغ سابقه موقعيت دارد. يک قسمت آن در زمان تيمورشاه درانی پسر احمد شاه بابا سال های (۱۷۷۳–۱۷۹۳) که پايتخت را از قندهار به کابل انتقال داد بنا يافته است.

در قرن۶–۷ميلادی در ناحيه امروزی درگاهً پير رتن ناتهـ يکی از پادشاهان سلسله يی هندوشاهان کابلی معبدی اعمار کرده بود و تنديس «گريشنا» را که از سنگ مرمر سفيد تراشيشده و نام آن پادشاه در پای تنديس حک شده بود به احترام گذاشت.

روايتی که سينه به سينه به ما رسيده است برمی آيد که يکی از رهبران طريقت(ناتهـ پنتهـ) جناب پير رتن ناتهـ مقارن سال۱۷۹۰ از هندوستان آن هنگام به کابل آمده و در نيايشگاهً ياد شده اقامت گزيد. مردم هندوی کابل برای سمع موعظه های او می آمدند. جمع شنونده گان آن عارف توسعه می يافت. کسانيکه به آيين اسلام رو آورده بودند مسأله را به تيمور شاه حکايت کردند.

تيمورشاه برای اينکه از حادثه تصويری دقيق به دست آرد شخصا به معبد آمده به ارزيابی مساله پرداخت. در فرجام متيقن گشت که موضوع از چشمه يی سياست آب ننوشيده بل به صحبت های مذهبی محدود است. با آنهم به جناب پير رتن ناتهـ دستور داد که آن ناحيه را ترک گويد و يا معجزه يی نشان دهد تا به عارف بودن يقيين آيد. آن بزرگمرد دين يک از شاخه های چوب سوخت را برداشت و به زمين کوبيد و امر کرد که از آن شاخه درختی و از آن درخت ثمر آيد که به رضای خداوند چنين شد.

[مجسمهً گريشنا، از سنگ مرمر از قرن ششم ميلادی، درگاه پيررتن ناتهـ]

 

تيمورشاه با ديدن اين حادثه آن مرد مذهبی را به حالش گذاشت و امر کرد تا کسی مزاحم او نشود. هندوان کابل از همان روز به توسعه معبد پرداخته و آن را به نام همان عارف با اضافت کلمه فارسی دری (درگاه) ـ درگاهً پير رتن ناتهـ مسما کرده و از روی احترام آن درخت توت را (توت پـير) ناميدند. درخت توت خيلی ها پنها داشت و درست درسال۱۹۷۳ که محمد داوود پسر کاکای محمد ظاهر شاهً سابق افغانستان با کودتای نطامی گسترهً شاهی را بربست ـ از روی پيری به زمين سجده کرد. ارادتمندان درگاهً پيررتن ناتهـ دورادور تنه و بيخ باقيمانده آن درخت توت را مکعب مستطيل شيشه يی با اضلاع کرنکريتی محاط کرده يادش را گرامی داشتند.

سال۱۹۶۵ تعمير سابقه درگاهً پيررتن ناتهـ تمامأ بازسازی گرديد. افزون بر مراسم مذهبی، مجالس سوگواری مردانه هم درين نيايشگاه منعقد ميگرديد و مراسم سوگواری زنانه هميش در منزل متوفا صورت می گرفت.

رهبران ناتهـ پنتهـ، مانند رهبران مذهبی رومن کاتوليک هايی جهان، حق ازدواج نداشته از مقاربت جنسی می پرهيزند. مؤظف اند تا مسايل دينی را بعد از فراگيری تيليغ و ترويج بدارند. در سال های پيشين که يکی از رهبران اين طريقت به کابل آمده بود. جهت انسجام بهتر امور مذهبی و سرپرستی معبد يکی از هندو های شهر کابل، برادر آقای دونی چند ککر ـ (آقای دونی چند ککر در انتخابات دورهً ۱۲ پارلمان مقابل آقای جی سنگهـ خود را کانديد کرده بود اما مؤفق نشد.) ـ را به وظيفه گماشت و «کابل ناتهـ» ناميدش.

آقای کابل ناتهـ چون تعليم طريقت (جوگی) را به اکمال نرسانيده بود صرف يک گوش او به حلقه ارشاد جوگی مزين بود. وی عمر درازی را به خدمت مذهبی و سرپرستی معبد پرداخت. مردم هندوی کابل قندهار و جلال آباد به او به ديده احترام نگريسته و مريدانی هم داشت. در سال 1980 آقای کابل ناتهـ جهت تداوی به هند مسافرت کرد و چندی بعد آنجا جان را به جان آفرين سپرد. مطابق وصيتش، ميت او را به آب روان عميق سپردند.

رهبر اصلی و عمده اين طريقت ناتهـ در شهر دهلی در مندر (پهار گنج) جلوس دارد. مريدانش او را به القــاب «مالک جی» «گورو جی» ويا «مهاراج جی» ياد نموده عزت ميدهند.

[يک تن از خانواده های بازگشت کننده مقيم در در درگاه پیررتن ناتهـ، قصه غم انگیزش از زنده گی پر از دشواری ها را به نامه نگار بی بی سی بیان داشته است ]

 

سی و سومين رهنمای اين طريقت، يک هندوی افغان بود. او که در شهر سلطانپور ولايت هميشه بهار ننــگرهار ديده به جهان کشود، «مهاراج جی پری پورن داس» نام دارد. اين عارف برخاسته از سمت آفتاب برخيز افغانستان، هنگام حاکميت طالبان در سال 1996 با قافله يی از مريدان افغانی و غير افغانيش ـ  از طريق پاکستان به شهر زيبای جلال آباد مسافرت نمود. ويرانی «درگاهً متهرا داس» آن شهر را که در سال 1992 از سوی تفنگ به دستان تنظيمی به عمل آمده بود مشاهده کرد، اشک ريخت و سجده ها کرد.

 

 

با دريغ  درسال 2004  آن عارف برجستهء افغانی، چشم از جهان فانی پوشيد و به فردوس برين رحلت فرمود.

در درگاهً پيررتن ناتهـ کابل از 24 ـ 27 ماه حمل (13ـ17 اپريل) همه ساله مراسم عيد ويساک با شور وشوق زايدالوصفی تجليل ميشد. و در يکی از همين روزها مهمانان عالرتبه دولتی و سرشناسان اهالی شهر کابل دعوت ميشدند. از کودکی به ياد هم است که مرحوم مارشال شاه وليخان کاکای محمد ظاهر شاه سابق افغانستان درين مراسم تشريف فرما ميگرديد. شادروان مهرچند ورما هرسال همان يک قطعه نظمش که به واژه هايی(خوش آمدی ...) آغاز می شد خوانده، به آن مارشال و ديگر مهمانان خيرمقدم ميگفت. حافظه ام تا هنوز ياری ميدهد که در هنگام انتخابات شورای ملی (پارلمان) ببرک کارمل، دوکتور اناهيتا راتب زاد، نوراحمد نور و محمود بريالی با شمار ديگری از پرچمی ها با ياری رفقای هندوی شان، جهت جلب رای ـ درين نيايشگاه می آمدند و به اصطلاح آنان، صحبت داغ سياسی ميکردند. البته در کارزار جلب و جذب سياسی جوانان هندو به احزاب سياسی ـ شادروان دوکتور رحيم محمودی مؤسس سازمان نهصت دموکراتيک نوين (شعله جاويد) با برادرش مرحوم عظيم محمودی و داکتر عبدالرحمن محمودی هم بيرون از ساحه يی معابد تلاش هايی به خرچ ميداند.

بيست و چهارم حمل سال۱۳۷۱هجری خورشيدی (16 اپريل سال 1992) آخرين جشن ويساک در درگاه پير رتن ناتهـ کابل برگذار گرديد. در روز تجليل در اثر تقاضای آقای شيوداس کوچهر مسوؤل ادارهً آن معبد برنامه يی محفل را ترتيب و ارائه کردم که شماری زيادی از کارمندان عاليرتبه دولتی، سفير کبير هند مقيم کابل و نماينده گان مطبوعات و اهالی شريف اشتراک کرده بودند.

سرانجام با آمدن تفنگ به دستان، اين صفحه يی از تاريخ مان نيز بسته شد.

 

 

 

 

دروازهً کابل