کابل ناتهـ، Kabulnath


 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 با کلیک کردن بالای چوکات میتوانید بشنوید..


 

"بخوان کلمه ات را"

 

ايشور داس

 

 

بيخي به يادم است در کودکي آوان رفت و آمد دبستان و يا جهت تفريح از خانهء مان که در گذر بارانه شهر کابل بود، بيرون مي برآمدم، جوانک هاي مهترتر يا کهترتر ازمن، ازين گوشه يا از آن گوشهء خلوت پيدا ميشدند و دم راهم راه گرفته به اتکه و پتکه مي گفتند:

ـ " او بچهء لاله، بُخان کليمه ته"

من که هرچند بار کلمهء هندوان را ميخواندم، آنها ناسزا و دشنام ميدادند و به کافربودن متهمم ميکردند. گاهي با قبول چند سيلي، گاهي با تحمل سيلي، مشت و لگد و تلاشي جيب ها و گرفتن پول سياهم (سکه فلزي) رهايم ميداشتند. هرگاه گپ به درازا ميکشيد، کوشش ميکردم که از عابر موسفيدي يا از رهگذري خدا ترسي، کمک جويم:

ـ "کاکا!  کاکا جان! اين بچه مره ميزنه."

و آن رهگذر پاکدل به رعب به آنها ميگفت:

ـ "چه غرض دارين به اين طفلک؟ آخر موسي به دين خود عيسي به دين خود، برين پشت کارتان."

و بدين گونه، از زجر بچه هاي شوخ نجات مي يافتم.

گمان کنم صنف ششم يا شايد هم صنف هفتم دبستان اماني بودم، دقيقأ يادم نيست. معلم هندسه ما از زيارت خانهء خدا برگشته بود. و در اولين ساعت مضمون هندسه که بعد از بازگشت خانهء خدا، به صنف ما آمد، همه شاگردان "حاجي" شدنش را به او تبريک گفتند و ما سه نفر شاگرد هندو هم، به او تبريک عرض کرديم.

 

در آن ساعت درسي معلم صاحب اندکي از سفرش صحبت کرد و بعدأ از هريک شاگردان خواست تا كلمهء شريف را بخوانند. او اشتباه و غلطي هاي تلفظ آنها را روشن ميساخت و اصلاح ميداشت. در فرجام نوبت به ما سه نفر شاگرد هندو رسيد، که بايد کلمهء خود را ميخوانديم. آن دو ديگر سرافگنده گفتند که نمي فهمند. و من کلمهء هندوان را در حالت ايستاده با دست هاي بسته خواندم.

معلم صاحب به تمسخر و ابروکشيدنها پرسيد: اين چيست و بکدام زبان است و چه معني ميدهد؟. ولي پيش از آنکه به اين پرسش هاي دشوار پاسخي ارائه بدارم، زنگ تفريح به صدا درآمد، و ما سه شاگرد هندو شکر خداوند را هزار بار بجا آورديم که اين بار بي آنکه لت کوب شويم، يا دو سه سکه از ميان جيب ما گرفته شوند، يا از موسفيدي کمک بگيريم، ازين آزمون بزرگ بدر آمديم.

 

پدرم در کودکي کلمه هندوان را به من ياد داده بود که بعد از چند روز توانستم آن را در حافظه ام نگهدارم و به يقيين تا آخرين نفس حيات با من خواهد بود.

کلمه در حقيقت نشاندهنده اين است که خواننده آن به چه مذهبي اعتقاد دارد. رويهمرفته هر مذهب داراي کلمه است. به بيان ديگر پيروان هر آيين داراي کلمه ميباشند. واضح است که زبان کلمه و متن آن با در نظرداشت آيين و جايگاه ظهور آن فرق ميکند.

کلمهء پيروان آيين هندو، اسلام و سکهـ به ترتيب به زبانهاي سانسکريت، عربي و پنجابي اند، ولي کلمه آيين موسي پيغمبر و عيسي پيام آور به زبان هاي منطقوي ميباشند. مثلاً يک نفر الماني عيسوي کلمه اش (Glaubenbekenntnis) را به زبان الماني ميخواند نه به کدام زبان ديگر.

همان طوريکه گفته آمدم، کلمهء هندوان به زبان سانسکريت است که نوشتار آن به زبان فارسی به شکل زيرين ميباشد: [1]

 

اوم ـ بٌهورـ بهوه ـ سوه تت ـ دِرنيم

بهرگوديوسيه ـ دي مهي ـ دهيويونه ـ پرچوديات

 

و ميتوان آن را به فارسي چنين برگرداند:

ذاتي که خالق کاينات و آسمانهاست، روح ميدمد و زندگي ميدهد، صحتمندي و خوشبختي را ارزاني ميفرمايد، واحد است، و گناهان بندگانش را مي بخشايد، از او استدعا ميداريم تا عقل، شعور و ذهن ما را از کارهاي ناصواب دور داشته به اعمال نيکو ترغيب دهد.

 

بار نخست اين کلمه در ريگويدا که در سرزمين آبايي افغان ها (آريانا) تکميل گرديد، ذکر شده و از آن بعد در آغاز کتاب مقدس گيتاجي و ديگر کتاب هاي مذهبي هندوان که اساطير تأريخي را احتوا ميکنند، بارها ياد شده است. مردم آريانا با خوانش يازده بار، يکصدويکباره آن مراسم بزرگ نيايش را برپا ميداشتند.

 

در کلمه هندوان، به واحد بودن ذات خداوند، قدرت اعطاي زندگي، تندرستي، خوشبختي و مهربان بودن آن تکيه شده است. اما به پنداشت اين هيچمدان قلم شکسته، خواست ترغيب ذهن، عقل و شعور انسان به راه نيک از اهميت ويژه يي برخوردار است.

 

چه مي شود، زبان بست و دروغ نگفت، چشم بست و به کسي به نگاهي بد نديد، گوش به سخني نادرست نداد، پا به ميخانه نبرد و دست به مال مردم دراز نکرد. واما، از قدرت انسان بدور خواهد بود که ذهن و نفس سرکش خود را لگام دهد. به سخن ديگر، سرپيچي ديگر حواس انساني را ميشود با حوصله مندي مهار کرد ولي عقل، شعور و نفس را به ساده گي نتواند، به راه نيک هدايت دهد.

 

اينک در گستره نخستين واژه ي کلمه هندوان که عبارت ازکلمهء «اوم» ميباشد، ميخواهم اندکي بيشتر مکث کنم. اين واژه در سانسکريت به شکل [] بوده که معناي فارسي آن خدا، الله ميباشد و به همينگونه در موارد گوناگون در جايگاه اسم اعظم کاربرد دارد.

هجاي مقدس اوم والاترين واژه است؛ به طور نمادين همه سطوح جهان را خلاصه مي کند. در کتاب « اوپنيشاد» آمده است که اين هيجا «کُل» است و عناصر تشکيل دهندهٌ اين هجا را همانند سازي ميکند(A) ، (U)،(M)  را با سه حالت بيداري رؤيا، و خواب عميق، حال آنکه چهارمين حالت که تورياست، خود هجاي اوم است.

سه حرف تشکيل دهنده هجاي مقدس ا، و، م، طي رابطه هايي بسيار با تمام تثليثهاي مربوط به اساطير، آفرينش، وداها، تقسيم سه گانه جهان و همچنين با گونه هاي وجدان، سه جسم کثيف، لطيف، و اعلي مشابه اند، چه در سطح فردي و چه در سطح کلي و جهاني.

1) آکارا (آ (A=ويشوا (حالت کثيف عالم صغير)، و ويراج (حالت کثيف عالم کبير) است؛ حالت وجدان بيداري (جاگرات) است و جايگاه آن در چشم است؛ مرتبط با جسم کثيف (استهولا)، قدرت عمل (کرياشاکتي)، کيفيت راجاس، الوهيت براهما، ريگويدا، منطقه زميني، کلمه (بهور) رنگ سرخ و عنصرهاي خاک و آتش است.

2) اوکارا (او(U= تايجاسا (جسم لطيف عالم صغير) سوترايا هيراتياگاريا (حالت لطيف عالم کبير) است؛ حالت وجدان رؤيا (اسوانپا) است و جايگاه آن در گلوست؛ مرتبط است با جسم لطيف (سوکشما)، قدرت اراده (ايچاشاکتي)، کيفيت ساتوا، الوهيت ويشنو، يا جورودا، منطقه جوي، کلمه بهووار، رنگ سفيد و عنصر هواست.

3) ماکارا (م M=) راجنيا (حالت ناپيداي شناخت؛ شناخت يکپارچه کلي در سطح فردي) وبيجا (حالت نطقه اي، جسم ناپيداي عالم کبير) است؛ مرتبط است با خواب عميق (سوشوپتا)، قدرت شناخت (جنياناشاکتي)، کيفيت تاماس، الوهيت شيواـ رودرا، ساماودا، منطقه آسماني، کلمه سوار، خورشيد رنگ سياه [2]

با توضيح بالا آفتابي گرديد که ما هندوان نيز صاحب (کلمه) هستيم و به ذات يکتاي رب العالمين عقيده داريم.

نسل معاصر افغان هاي هندو بعد از سقوط دورهٌ اماني به اين دشواري عمده دست و گريبان مانده اند که در مکاتب دولتي نه زبان مادري آنها تدريس ميشود و نه از دانايي مذهبي خويش ميتوانند بهره يي گيرند. روشن است درنبود اين دو اصل عمده، هيچکس نميتواند به استدلال مذهبي بپردازد ويا به پرسش هاي که در موارد ديني از وي به عمل مي آيد، پاسخ قناعت بخش ارائه کند.

 

تلاش هاي مکاتب غيررسمي نيايشگاه و باورگاههاي آسمايي، خالصه و کارته پروان سازنده بوده اند اما بنابر مشکل مالي و نبود کادر فني و مسلکي در مقامي نبودند که اين کمبودي را در سطح تمام خانواده رفع کنند.

در سال 2004 هنگام تصويب قانون اساسي جديد کشور متاسفانه، به اين مشکل اقليت مذهبي هندو و سکهـ افغانستان توجه نگرديد و حتي از آيين آنها نيز حرف زده نشد، سوگمندانه بايد گفت که براي سوء استفاده گنندگان، دست باز و فرصت وسيع را مساعد ساخته است.

 

در قانون اساسي جدید اهانت به دين مقدس اسلام جرم شمرده شده است. آيا بهتر و معقولتر نبود که اهانت به هر يک از اديان مردم افغانستان اعم از مسلمان، هندو، سکهـ ، زردشتي، عيسوي و ديگران جرم پنداشته ميشد؟

به گونه مثال در افغانستان يکنفر مسلمان ميتواند، به کتاب و مقدسات مذهبي يا نيايشگاههاي هندوان و سکهـ هاي افغان دشنام دهد، زيرا کدام مانعه قانوني را در وثيقه ملي کشورش درين مورد نميبيند.

 

برعکس هرگاه يک هندو يا سکهـ افغان "خداي" بگويد او را به "بيردي" گفتن نخواهند گذاشت و سرش را از تنش جدا خواهند کرد، بي آنکه کسي بداند که آيا او مظلوم بود يا ظالم.

 

حتا شايد جامعه روشنفکران افغان که امروز در رهايي آقاي علي محقق نسب، صداي برحق شان را بلند کرده اند، خاموش خواهند ماند.

 

با استفاده از

 

[1] ـ گیتاجی کتاب مقدس هندوان،

[2] ـ آیین هندو و عرفان اسلامی، (بر اساس مجمع  البحرین داراشکوه)، ص، 235 و 237، داریوش شایگان، ترجمه جمشید ارجمند، چاپ ایران، 1382

 

    ************

 بالا

دروازهً کابل

سال اول          شمارهً  پانزده          اکتوبر/نومبر  2005