|
دهرمسال بابا سری چند کابل
سرزمين ما افغانستان عزيز کشور با فيض و برکت است. ماداميکه بهره مند از فضای صلح و محبت بود از فير تفنگ و بوی زهرآگين باروت خبری نبود شماری زيادی از عارفان و عاشقان را در دامن پروريد. از فرسنگها دور عارفانی به زيارتش می آمدند و فيض ها ميبردند. عارف بزرگمرد «گورو بابا نانک صاحب» از فاصله های دور دل به سرزمين افغانها باخت و رخت سفر بربست. با ارجمند والا مقام دوست صوفيان و عارفان ـ پسر ارشدتش «بابا سری چند» همراه با قافله يی به ميهن آزاده گان قدم رنجه کردند مدتی درين سرزمين مقدس مهمان بودند. قندهار کابل پروان و ننگرهار را ديدند و پنداشتند که: اگر فـردوس بــروی زمـين است همين است و همين است و همين است
مردم مهربان و طبيعت زيبای افغانستان به قلب آنها چنان نقش بست که بعد از عودت به زادگاهً خويش (شهر ننکانه پشاور) بار ديگر بابا سری چند آن جوان بالنده با نور معرفت الهی شيفته وار خواست تنهای تنها به افغانستان بيايد. با پای برهنه از زادگاهش به سوی سرزمين ما راهی شد تو گفتی که با اين خاک او دوست ديرينه بود. مقارن سال 1540 ميلادی به کابل رسيد.
از کـوهً مغان شبی نالهء نـی خاست که زاهد به خرابات آمد و می خاست
کامران بابر پور از سلسله شاهان مغولی در آن عصر شاهً افغانستان بود و ميانهء خوبی با غير مسلمين نداشت. از کشتن و خونريزی حرف ميزد تا از محبت نوعپروری وبرادری. مگر رب العالمين را رضای ديگر بود. کامران بعد از آنکه معجزه هايی حيرت برانگيز از بابا سری چند بديد از اذيت و آزار او دست کشيد و گذاشتش در شهر کهنهء کابل در همجواری گذر (هنـــدو گذر) و در همسايه گی گذر (خرابات) محله ايکه از آنجا (چو نی به نوا آمد ...) و هنرمندانش لسان الغيب حافظ شيرازی، حضرت ابوالمعانی ميرزا عبدالقادر بيدل، مولانا جلال الدين محمد بلخی و شماری از شاعران نامور خاک ما را دوست محافل خوشی و بزم عارفانه يی مردم ما ساختند ـ آرام گيرد. رهروان و مريدان بابا سری چند آرامگاه و فصای محفل روحانی او را به نيايشگاه در آوردند. در منزل دوم آن محل در رواقی با افروختن چراغ گلی ياد آن زاهد را پدرام گرامی ميداشتند. بابا سری چند ترک مال هستی دنيا کرده بود. از ازدواج پرهيز نمود و گذاشت برادرش «گورو لچمن داس» نــسل پدر يعنی «گورو بابا نانک صاحب» را افرايش دهد که منسوبين اسم خانواده گی «بـيـدی» اخلاف آن پيام آور اند. در دهرمسال بابا سری چند، در روز اول عيد ويساک دو چيز چشمگيرتر و متفاوت از ديگر معابد و دهرمسال ها ميبود. يکی نذر(لوچی) که مانند پراته يی کابل است اما نرمتر؛ دومی حضور شادروان استاد رحيم بخش که با برادر و پسرانش پيشروی «پرجنگ» (جايگاه گذاشتن و قرائت کتاب مذهبی که شباهت به محراب دارد.) با سرودن راگ و راگنی و تهمری چاشنی به آرامگاهً آن دوست خداوند هديه ها تقديم ميکرد. مردم از خورد تا بزرگ با نهادن بانکنوت هايی ده بيست حتا پنجاه افغانيگی به اصطلاح به نوازنده گان آن استاد بزرگوار عيدی ميداند. تعمير جديد اين نيايشگاه که از لحاظ شکل کاپی تعمير معبد آسمايی است در پايان سال 1991 به اکمال رسيد. بنابر ترک اجباری وطن ممکن است بسياری از هموطنان هندو و سکهـ زيارت آن را نصيب نشده باشند.
|