هژبر شينواری
|
در حاشیه ای
"ما باشنده گان دیرینهء این سرزمین"
موقعیت خاص سوق الجیشی و جغرافیایی
افغانستان در طول تاریخ به این سرزمین اهمیت و ارزش خاص را به ارمغان داشته
است. چه در زمانه های که هنوز ترانسپورت بحری رشد و توسعه لازم خویش را نیافته
بود و ابحار هنوز مهار اراده انسان نشده بود، افغانستان در مرکز همه خطوط و راه
های قرار می گرفت که کشور ابریشم را با توران و یونان و سرزمین ثروت، فلسفه و
مصاله را به کشورهای آسیای میانه و از آن طریق به دورتر ها وصل می کرد. هر که
می خواست به هند و چین و برعکس آن سفر نماید ناگزیر باید از افغانستان عبور می
کرد.
با گذشت زمان بودیزم و مجسمه های بودا از پیچ وخم حوادث بی شماری گذشتند. ساسانی ها به وصف اینکه خود زردشتی بودند در مقابل عظمت اندیشه های بودا سر خم کردند و در ترویج آن آیین کوشیدند. یفتلی ها اقوام کوچی آسیای مرکزی که از شمال به سوی افغانستان و هندوستان سرازیر شده بودند، در مسیر راه خویش معابد بودایی را تخریب نموده به آزار پیروان آن پرداختند ولی زمانی که به هندوستان رسیدند، خود به دین بوداییزم گرویدند و در بازگشت آنچه را تخریب نموده بودند، دوباره آباد کرده به ترویج آیین بوداییزم مساعدت کردند!
چنگیز مغول در سال 1222 به افغانستان حمله کرد. معابد بودایی را تخریب و به اذیت ، آزار، قتل و قتال پیروان آیین بودایی پرداخت. زمانیکه سبکتگین بامیان را فتح نمود، معابد بودایی را ویران نمود. آثار بیش بها و مجسمه های باارزشی را ازآنجا غنیمت گرفته به رسم تحفه برای خلیفه بغداد فرستاد.
اورنگ زیب در سال 1689 قسمت های سر و چهرهء بوداها را تخریب نمود و این تخریب و آزار همچنان ادامه یافت.
در عصر امیر عبدالرحمن خان در سالهای 1892 نیز تخریباتی در چهره مجسمه ها و سایر آثار تاریخی بامیان صورت گرفت.
تا اینکه به تاریخ 22 اکتوبر سال
1992 نخست چهرهء مجسمه های بودا در بامیان سوختانده شد وبعد به تاریخ 9 مارچ
الی 11 مارچ سال 2001 نظر به دستور ملا عمرآخند و تایید مفتی اعظم کشور عربستان
سعودی با وصف مقاومت تعدادی از عناصر ملی در درون طالبان و حتی بعضی از
قومندانان طالب مستقر در ولایت بامیان که در مقابل تخریب مجسمه ها تا دو سه
هفته مقاومت کردند، مجسمه های بی بدیل بودا که متعلق به همه بشریت بود توسط
عناصر اجنبی و بیگانه مسلط بر طالبان تخریب گردید.
صحبت در اینجا بیشتر در مورد آن
اندیشمندان و عقیده مندانی است که تا امروز اندیشه ها و باورهای هندوییزم و
بودیزم را با وصف دشواریها، ظلم و جبر قرون در قلب های شان حفظ نموده با مقاومت
و پایداری زایدالوصفی در کشور و سرزمین آبایی شان باقی مانده اند. ایشان با
تلاش، پشتکار، پایمردی و ایثار در حفظ و حراست این باورها صادقانه کوشیده اند.
اینکه عده ای به این باور اند که هندوها، بودایی ها و سکهـ های افغان از انسوی
مرزهای امروزین افغانستان به اینسو کوچیده اند و یا اسرایی بوده اند که در اثر
لشکرکشی های سلطان محمود غزنوی و بعدا احمدشاه بابا ابدالی به افغانستان آورده
شده اند، تصور می کنم اندیشه ای باشد در خور تامل که به اساس اسناد تاریخی رد
گردیده است. من باور کامل دارم که پدران و نیاکان ما در طول تاریخ پیرو ادیان
مختلف بوده اند.
کتاب "ما باشنده گان دیرینهء این سرزمین" نتیجهء تحقیقات و تلاش های گستردهء برادر همخون و همدل ایشور داس است که در سال 2003 در 182 صحفه به قطع و صحافت زیبا در سویدن به چاپ رسیده است. محترم ایشور داس در این اثر ارزشمند خویش تاریخچه و فرهنگ هندوان و سکهـ های افغان را به بررسی گرفته، معلومات با ارزش و نسبتا مفصلی را در مورد ارایه می نماید. همچنان در این اثر وزین می توان در مورد کار، پیکار و زندگینامهء تعدادی از برادران هندو و سکهـ نیز معلومات مفیدی را حاصل کرد و به وضاحت دید که برادران هم میهن هندو و سکهـ ما نیزدر طی دو دهه ایکه گذشت یکجا با سایر هموطنان شان درد جنگ و غربت را چشیده اند. آنها از لحاظ مادی و معنوی همواره درکنار سایر افغانان قرار داشته و حتی جان های شان را در این راه فدا نموده اند. در برخی از موارد در مقایسه با تناسب نفوس، ایشان بیشترین خسارات مادی، جانی و معنوی را متحمل شده اند.
امروز که در اثر پیامدهای جنگ تعصب های مختلف گلوی ملت ما را می فشارد، تعدادی از هموطنان ما در غربت هویت ها و باورهای تازه را اختیار نموده اند، ولی برادران هندو و سکهـ در غربت با سربلندی و غرور به افغان بودن شان افتخار نموده با اشتراک فعالانه خویش در برنامه های فرهنگی و حتی مراسم مذهبی در مساجد افغان ها، پیوند خویش را با وطن و هموطنان خویش حفظ نموده اند، در حالیکه می شد به ساده گی خود را به کشوردیگری پیوند دهند. مطالعه کتاب "ما باشنده گان دیرینهء این سرزمین" برای همه فرهنگ دوستانی که علاقمندی به شناخت بهتر و دقیق تر مردم و فرهنگ خویش دارند، امر نهایت مفید و مهم می باشد. اخیرا اطلاع یافتم که برادرم ایشور داس مشغول کار وتحقیق پیرامون جلد دوم این اثر ارزشمند می باشد. هردم و قدمش در این راه دشوار پژوهشی هموار و سبز باشد. خداوندگار همه گان یار و مددگارش باد!
هژبر شینواری 4 اپریل سال 2005
|