گوکل چند کَکُر

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

همدلان کابل ناتهـ


دریچهء تماس

 

Deutsch

دروازهً کابل

 

 

 

 

 

 

حرفی

        در یاد بود

                     باباجی منگل سنگهـ بیدی

 

 

 

خانهء مشترک مان افغانستان عزیز، به گواهی تأریخ سرزمین روحانی و فیاض بوده است. روحانیت و پاکیزه گی آن برمیگردد، به پیشینه تابناک و دراز عمریکه از مهر خداوند یکتا فراوان بهره میبرد و گهوارهً پرورش شخصیت های شد، که به راه خداپرستی، نوع دوستی و ارجگذاری به مقام والای انسان و انسانیت قد برمی افراشتند. درحقیقت عارفین افغانی در هر برش زمان به بزرگترین آئین یعنی نوعپروری و انسانیت باورمند بوده اند. آن گاه که افغانستان آریانا بود،  رَیشی(عارف) بزرگ «ویشوه مترا» عالم بلند مرتبت در تدوین ضابطه های اجتماعی کارنامه های ارزندهً انجام داده و آنها را به مثابه با اعتبارترین قرارداد های اجتماعی به مثراث گذاشت، که باوصف سپری شدن سده ها، امروز نیز انسان صاحبنظر و صاحبدل به اصول ویشوه مترا، مرحبا می گوید.

در زمانی که قسمت اعظم افغانها آئین بودایی را پذیرفتند، بدون ریختن خون انسانی، این دانایی مذهبی را به کشور های همجوار بخش کردند. به همین منوال پسانها زردشت برزگوار اصول پندار نیک، کردار نیک و گفتار نیک را تبلیغ کرد و باشندگان این سرزمین را به تساهل و شکیبایی عادت بخشید، تمدن را در عفو میدید نه در انتقام.

البته بعد از اسلامی ساختن افغانستان هم عارفین برجسته و وارسته در راه تحکیم روابط زیست باهمی گستریش عرصه معرفت در زندگی اجتماعی با نور تابناک عرفان خراسانی، بسی کار های ارزنده به جا گذاشتند که آوازه و شهرت شان عالم گیر شده بود. علاقمندان معنویت و دوستان خدا از گوشه و کنار گیتی به دیدار کاشانهء صاحبدلان پشمینه پوش رخت سفر می بستند از بهر روشنایی دل و دیدهً شان.

یکی از همین مهمانان عزیز، بابا نانک دیو جی بود، در سده پانزدهم عیسوی که سال های پر آشوب در تاریخ هندوستان آن زمان بود، از زادگاهش که امروز در قلمرو پاکستان جا دارد، به سرزمین رادمردان و عارفان مستغنی قدم رنجه کرد و چند زمانی در جلال آباد همیشه بهار زیست، به کابل نازنین مهر ورزید و از راه هرات سربلند به عراق سفر کرد.

پیامد زیارت گورو نانک دیوی جی، شامل شدن یک تعداد هندوان در حلقه ذکر و طریقت او را دربر داشت. اخلاف آن حضرت به اسم خانواده گی «بیدی» یاد شده و آن را مایه تبجیل و مبهات خویش میداند.

سرچشمه نسب باباجی منگل سنگهـ بیدی هم به جناب گورو نانک دیوجی میرسد و طریقت او را که آشتی میان مذاهب به ویژه هندو و اسلام و مساوی بودن انسانها در خلقت و مذهب به ارمغان آورد، نیز پیگیر میباشد و تا آخرین رمق تن در خدمت وطندارنش بود.  بی آنکه طمع یا توقع مادی یا معنویی داشته باشد، با مردم محبت داشت و آنچه که میدانست سخاوتمندانه در اختیار علاقمندان گذاشت.(1)

درین گلزار هست و بود، او چه زمانی دیده گشود، دقیقأ معلوم نیست، اما آفتابی است که  از کودکی در دامن بخملین سبز شمالی پرورش یافته و در مدرسه سواد آموخت و در انجمن علم. به زبان های هندی، پنجابی و فارسی مسلط بود و ید طولا در دانایی مذهبی داشت.

همواره در نیایشگاه ها حضور میداشت صرفأ به «متابعت» تاکید نمیکرد بلکه نیاز روابط باهمی و خلوص و محبت را بهای بیشتر میداد و در موعظه هایش از زبان مردم استفاده میبرد تا شنویندگان ارشادات او را خوبتر و واضح تر بفهمند.

هرگاه زمانی مناقشه ای در خانواده ها ویا در سطح قوم به میان می آمد، سخن باباجی منگل سنگهـ حرفی فرجامین بود و در عمل پیاده میشد. تا حدودی از طب بومی (یونانی) بهره داشت و در چاریکار و کابل به نوای بینوایان بدون هیچ حاشای و دریغی میرسید.

در لویه جرگه های دوره امانی اشتراک فعال داشت. حضور او در همایش های ملی به حیثیت نهضت امانی در ارتباط تامین تساوی حقوق شهروندی اقلیت های مذهبی کشور و وفاق ملی اعتبار بیشتر بخشیده بود.

در لویه جرگه ای که در پغمان دایر شد، امر گردیده بود که وکلا با دریشی سیاه و کلاه شپو حاضر جلسه شوند. باباجی منگل سنگهـ با بالاپوش سیاه و دستار همیشگیش که معمولا به رنگ سفید یا به رنگ های شکسته میبود، حضور به هم رسانید. زمانیکه مسوؤلین او را از پس کردن دستار و پوشیدن کلاهً شپو اطلاع دادند، باباجی آن تعویض را اهانت به مقدسات مذهبی اش دانسته، لاجرم وثیقه وکالت را پاره کرده برگشت. واکنش او در بین مردم انعکاس عظیم کرد و به محبوبیت او افزود.

به دید این آشفته پندار، از زمان دوره امانی تا لویه چرگهء تصویب قانون اساسی سال 2004، تنها باباجی منگل سنگهـ بیدی و بانو انارکلی هنریار توانسته اند از اقلیت مذهبی هندوان و سکهـ افغان بدون هیچگونه ترس، بیم و سازش های پنهانی ـ نمایندگی کنند و دست کم به نیازمندی و خواسته های برحق فرزندان افغان های دیرینه عطف توجه مسوولین را مبذول دارند. در حالیکه غیر ازین دو شخصیت مردمی، دیگر نماینده های هندو و سکهـ، یا انتصابی بوده اند ویا به اساس زدوبند های سیاسی و حزبی اشتراک کرده، که خموشانه به کرسی وکالت لمیده بودند و با دستان تهی برگشته اند.

باباجی منگل سنگهـ بیدی چون در شمالی پرورش یافته بود چنار توفنده قامت او هرگز سر تسلیم خم نکرد و مردانه و آزاده زیست. مراسم ازدواج او در کوتاه مدت امارت حبیب الله کلکانی اتفاق افتاد. حبیب الله کلکانی چون شناخت اجتماعی و پلوان شریکی دیرینه با این عارف فرزانه داشت، قطعه موزیک ارگ شاهی را جهت شادمانی بیشر محفل عروسی او به چاریکار فرستاد. روشن است که او با این حرکتش دو خصلت خود را تبارز داد.  یکی احترام به مقام مذهبی باباجی و ارادتمندان او و دومی خصلت کاکا بودنش را. با آنکه در مقام شاه جلوس کرد مگر همسایگانش و هم قریه اش را فراموش نکرد.

در نتجه بازی های سیاسی حبیب الله کلکانی به دار آویخته شد و نادر شاه قدرت سیاسی را تصاحب کرد، طوری گمان ميرفت که ممکن باباجی منگل سنگهـ در شمالی به تجهيز نظامی پرداخته به نفع وطندارش (حبيب الله کلکانی) اقدام نظامی نمايد. مگر حادثه ای به ظهور نرسيد و برعکس اين آقای مذهبی مانند گذشته طوری آزادنه در کابل و شمالی رفت و آمد داشت.(2)

هندوان و سکهـ های افغان اين مرد روحانی را از روی عقيده فروان (بابا جی) خطاب ميکردند. حرف و هدايت او را بدون کدام انديشه ي می پذيرفتند. سالها بعد آوانيکه ايزد را رضای رحلت او بود،  جهان فانی را وداع گفت و به حق پيوست.

فرزندش بابا جگتار سنگهـ، راه و طريقت پدر را پيشه کرد. بعد از درگذشتش نواسهً باباجی منگل سنگهـ رسالت مذهبی را به دوش گرفت. اکنون در ديار غربت در انگلستان زندگانی دارد.

 

با استفاده از:

 

1- ما باشنده گان دیرینه این سرزمین تالیف ایشور داس صفحه 61/62 چاپ سویدن

2- افغانستان در میسر تاریخ، تالیف میر غلام محمد غبار، جلد دوم صفخه 70

 

دروازهً کابل

 

سال اول                   شماره پنجم            ماه می        2005