|
نامهء سرگشاده به رئيس
اتحاديه اروپا
فرياد اعتراض فرهنگيان افغان بخاطر تخريب
مجسمه
هــای بـودا
جلالتماب يورن پرشون صدراعظم
سويدن و رئيس دوره ای اتحاديه اروپا!
از آنجا که جناب شما در شش ماه جاری، رياست دوره ای
اتحاديه اروپا را داريد و اين اتحاديه خود را ملزم به اجرای دقيق ارزش
های مندرج در اعلاميه حقوق بشر و منشور سازمان ملل ميداند و در اعاده صلح
و ثبات در بالکان و ديگر مناطق متشنج جهان نقش مثبتی ايفا کرده است، ما
افغانهای مقيم استکهلم و شماری ديگر از شهر های سويدن در موارد آتی
همسويی، توجه و اقدامات مزيد آن سازمان را آرزومنديم.
همانطور که واقفند در 22 سال اخير ملت ما به خاطر سلطهء
حکومت های توتاليتر و تهاجم بيرحمانهء قشون سرخ، متحمل
خسارات مادی و معنوی کم نظيری شد.
ما در جنگ با بيگانه متجاوز بيش از دو ميليون کشته و زخمی
داديم. حدود پنج ميليون نفر ناگزير به ترک خانه و لانهء خود شدند و تعداد
کثيری از آنها هنوز هم در سرمای 15 تا 30 درجه زير صفر با بدترين امکانان
رفاهی و بهداشتی زندگی می کنند و به تائيد رسانه های خبری طی يک هفته
پنجصد تا ششصد کودک و پيرمرد در اين خيمه ها جان می بازند.
بدون شک جناب شما به خاطر داريد که پيروزی غرب در جنگ سرد
تا حد زيادی مرحون قربانی هايی است که ملت افغانستان در جنگ را
اتحادشوروی متحمل شد، در جريان آن جنگ غرب با پول و سلاح و رسانه هايش ما
را ترغيب می کرد که بخاطر آرمان آزادی، دموکراسی و نواميس انسانی جنگ را
تا آخر پيش ببريم. هر چند در ستراتيژی برخی از کشور های غربی تباهی يک
کشور کوچک در برابر يک ابرقدرت قابل پيش بينی بود و آنها اين عاقبت شوم
را نمی آوردند.
سرانجام غرب برندهء جنگ سرد شد و سهم افغانها در اين
پيروزی قابل ملاحظه بود. غرب بر سکوی بلند افتخار بر گردن ما مدال دليری
و جانبازی آويخت و از آن پس ديکر هيچ...
گمان می برديم که پيکار مردم افغانستان سزاوار پاداشی از
اين بيشتر است و دوستان بين المللی ما، ما را در تأسيس يک دولت واقعاً
دموکرات و امروزی کمک خواهد کرد ولی با حيرت تمام ديديم که برای دوستان
بين المللی ما انسانيت بعد از تأمين منفعت شروع می شود. چون ديگر انگيزهء
مقابله با اتحادشوروی از بين رفته بود دوستان ما، ما را به نيرو های عقب
گرايی سپردند که با سلاح غربی تا دندان مسلح بودند. آنها بخاطر تصاحب
قدرت، جنگ داخلی را شروع کردند که ابعادش از ميدان های جنگ به درون گروه
های مذهبی، قومی، فرهنگی و حتی خانه ها گسترش يافت و خانه جنگی و
برادرکشی نه تنها بند به بند اندامهای ما را از هم گسيخت بلکه تک تک سلول
های بدن ما را منفجر کرد. غرب گمان می برد که ديگر موقعيت ستراتژيک
افغانستان ضرب صفر شده است و به توجه نمی ارزد اما انکشاف اوضاع نشان داد
که منابع دست نخوردهء آسيای ميانه به راه های انتقال ضرورت دارند و کوتاه
ترين اين راه ها از افغانستان ميگذرند و نيز بازار های آن منطقه برای
عرصه مصنوعات غربی و پاکستانی جاذبهء خاصی دارند.
ايالات متحده امريکا بخاطر جبران مافات و تأمين امنيت راه
های افغانستان که شاهکار اشتباهاتش بود، باز هم به جای رجوع به نيرو های
دموکرات، آزايخواه و فرهنگيافته به تسليح و آموزش نظامی فناتيک ترين
نيروی سياسی دست يازيد و سازمان های استخباراتی
CIA
و
ISI
آن نيرو ها را بنام طالبان وارد عرصهء سياست افغانستان کردند و بر بخش
اعظم کشور ما مسلط نمودند. ديگر افغانستان به عصر حجر برگشته است. چنانکه
ميدانيد ديگر تمام مظاهر زندگی مدنی از بين رفته است. طالبها تمام ميراث
فرهنگی قبل از اسلام افغانستان از جمله پيکره های عظيم بودا را در باميان
که به فرهنگ بشری تعلق داشت ويران کردند.
ما از اعلاميه های همدردانهء اتحاديهء اروپا در تقبيح اين
اعمال ممنونيم ولی درمان درد های ما محتاج اقدامات عمليست ـ همان کاری که
در بوسنی، کويت، يوگوسلاوی و کوسوو انجام شد. با اغتنام از فرصت مراتب
احترامات خود را تجديد می کنيم.
|