کابل ناتهـ، Kabulnath
همدلان کابل ناتهـ
|
واصف باختری
زین موجهای خونفشان فریاد!
دریا نورد سالخورد زخمی کشتی شکسته برگیسوانش خاکستر یک نسل پا بنهاده در کژراهه افشان تنها فریاد آمد در ساحلی آرام اما آبستن توفان
***
او سالها و سالها گویا از راویان تندرو رگبار می پرسید: در ژرفنای گلوگاه تفنگ « گیله مرد » آیا نمیدانید تیر دیگری مانده است؟ در بوشی رویا پوی آیا آشیان « مرغ آمین» تا کنون برجاست! تا بر نشاند گوهری دیگر بر افسرا سپهیدان نسل اسطوره پژواک آوایی ز پیر دیگری مانده است؟
***
دریا نورد سالخورد زخمی کشتی شکسته در بر گریز روزها بردار بستی از تار های عنکبوت مرده غربت فرو می خورد سر در گریبان خشمهایش را من این ندانستم که میدانست یا نه دریا نوردان دیگر آوا در آوا یامچا و شان کاروانهای کبود موج همواره می بینند و می خوانند بر صفحه آفاق شعر « چشمهایش » را.
*********** |
بالا
سال اول شمارهً هژده دسمبر 2005