کابل ناتهـ، Kabulnath
|
واصف باختری
تا شهر پنج ضلعی آزادی
نامت را بر کدامین سنگ این بادیه حک کنم که دیگر هیچ کاروانی از این درشتناک رهگذاران عبور نخواهد کرد بالا بلند بانوی بغداد باورهای پرندین شهر زاد شکیبای روایت ها در یک هزار و یک شب دیگر گرفتم نامت در کویران با عروجی گذرا بر نردبان گرد پای نهاد اما آیا نسیمی از آن دست که تو میخواستی بال وزیدن خواهد گشود! و تا فرجام این بیابان تا شهر پنج ضلعی آزادی عطر نام ترا خواهد برد؟ که قراولان فاجعه در گام گام این درشتناک بادیه کمین گاهی دارند و گردباد خود را از زنجیر بر پایان این حصار مفرغین است
***
نامت از خیل گنجشگان واژه ای نشسته برشاخسار فتح شهر بند شب چه ناگهانی فرو افتاد آیا کدام دست؟ با سنگپاره کدام واژه حسود؟ خونین بال برخاکش افگند
***
در شهرستانهای آتشهای خاموش کبوتران شعر های هزاران شاعر گمنام به دنبال چینهء نام تو رفتند نه فرونشاندن آتش تنور چینه دان را که پیشکش کشتزار جاودان را و برگشتند چه تهیدستانه و چه نومید و در باغهای زعفرانی خاطره آشیان گزیدند سالهاست که قطره یک لحظه شاد ـ حتی ـ در گلوی کبوتران شعرهای هزاران شاعر گمنام فرو نچکیده و اینک طبال ژولیده گیسوی توفان شادبانه گمنامی ترا بر طبل صخره ها مینوازد
***
بالا بلند بانوی بغداد باورهای پرندین چون این هزار و یک شب خونین در چارسویی انبوه از شهر پنج ضلعی آزادی میوه های گندیده درخستان دارها باشند آیا تو در واژهء دیگری حلول خواهی کرد؟
***
یک بار ای روح ارغوانی آتشناک در واژهء مرجانی کیفر حلول کن!
*********** |
بالا
سال اول شمارهً نوزده دسمبر و جنوری 2005 /2006