کابل ناتهـ، Kabulnath
|
منصور سائل شبآهنگ
برای روشنی
با چه افسانه های مرهم وار چشم این زخم کهنه را بندم؟ شب خاموش بی ستاره ترین شکند استخوان هر بندم
باغ خورشید کز کنارهءما حاصل اش را به دور بُرد و گریخت صد دل روش از چراغ شکست (ماه را بر مدار شب آویخت)
بادهء باور حقیقت را با همه تلخی اش به کامم ریز تا که با خونِ پر حماسه و درد بنویسم چنین به روی زمین: ای شقایق شفق شود و مگریز!
*********** |
بالا
سال اول شمارهً بيست و يکم جنوری/ فبروری 2006