کابل ناتهـ، Kabulnath
|
رفعت حسینی
از پنجره
از پنجره که می نگرم می خواهم چو باد پر کشم در لای گیسوان تو رقصیی به پا کنم و مثلِ نورِ سحر که در سِحرِ صبحِ بیابان رها شوم مثل صدا شوم!!
********
خروش زخمِ پیر
می خواستم خروشِ خستهء یک زخمِ پیر را تا آخری ستاره که می بینم برویانم می خواستم تهی ترین پیامِ دو دستِ شکسته را به غنچه های معنای یک باغ متصل کنم می خواستم از خانه ها و خیابانها با هایهوی صاعقه، همراه بگذرم
برلین نومبر 1998 مسیحی
|
سال اول شمارهً پانزده اکتوبر/نومبر 2005