کابل ناتهـ، Kabulnath


 

 

 

 

 

 

 

همدلان کابل ناتهـ


دريچهء تماس

 

Deutsch

دروازهً کابل

 

 

 

 

 

 

جلیل شبگیر پولادیان

 

 

 

تبر آورده تبردار

 

 

شهر در شهر تب سوختن و ساختن است

علم درد ز اعماق دل افراختن است

 

تبر آورده تبردار، سپیداری کو؟

سربسر پر پر باغ است و سر باختن است

 

چون گل سرخ به گلدان شکیبایی خویش

در تب فاجعه بنشستن و بگداختن است

 

آنچه بر رهگذر کوچه ی فریاد رود

رخش چنگیزی باد است که در تاختن است

 

بر سرت میشکند شام و سحر از پس و پیش

دسته ی دشنه ی دشنام که در آختن است

 

با خبر باش که در فصل هجوم رگبار

هدیه ی عشق در این نطع سرانداختن است

 

تب و تابی اگرت هست که بر خیزی باز

کوه باید شدن و سینه سپر ساختن است

 

********

 بالا

دروازهً کابل

سال اول          شمارهً سیزده               سپتمبر/ اکتوبر   2005